بسم اللّه الرّحمن الرّحيمعداوت ميان بنى هاشم و بنى اميّه از هنگام تولّد اميّه و هاشم بود، تا آن كه عداوت آن هارفته رفته قوت گرفت؛ و از باب قتل عثمان بن عفان معاويه بناى خلافت گذاشتهو جنگ صفين نموده، روزبه روز عداوت آل هاشم و آل اميّه بالا گرفت.و اين كه بعضى از ذاكرين مى گويند: «سبب عداوت از بابتحضرت شهربانويا زنىديگر است كه ابوموسى اشعرى به جهت يزيد ـ عليه اللّعنة ـ خواستگار شده بودو براى خود و حضرت سيّدالشهداء عليه السلام حرفى زده، شهربانو سيّدالشهدا را قبولنمود» غلط مشهور است.آنچه حقيقت دارد و صحيح است اين است كه معاويه به مروان بن حكم كه والىمدينه بود، نوشت كه من دوست مى دارم الفت و وصلت با بنى هاشم را تازه كنمچوننامه من به تو رسد امّ كلثوم دختر عبداللّه جعفر را كه از زينب دختر علىّ بن ابيطالباست، به عقد پسرم يزيد درآورى و آنچه صداق بخواهند قبول كنى.مروان نزد عبداللّه جعفر رفته نامه معاويه را خواند و خواهش نمود كه مجلسى بهجهت عقد ام كلثوم براى يزيد منعقد سازند، عبداللّه گفت: خالويش حسين بن علىدر مدينه نيست، به ينبع رفته و او بزرگ سلسله است، تا او حاضر نباشد اين امرصورت نخواهد گرفتبه همين حال باشد تا حسين بن على مراجعت فرمايد.