شناختنامه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهر ری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
عذر عدم شرفيابى خواسته، خواهش شفاعت در حصول اولاد نموده، نذر قربانى در نزدضريح مباركش نمودم كه هر گاه تا سال ديگر اولادى به جهت داعى به هم رسد قربانى رابه عمل آورم، ليكن الحال به خاطر ندارم كه چند رأس گوسفند نذر كرده بودم، و به قيداين كه خود مشرف شوم و قربانى كنم يا آن كه قربانى بفرستم هم به خاطرم نيست.به هر حال عريضه را به خدمت جناب آخوند ارسال داشته اتفاقاً امرى روى داد كهمراجعت به كرمانشاهان نموده، چندى در آن جا توقف نمودم بعد از آن در شوالهمان سال از كرمانشاهان به حركت قهقرى معاودت به همدان نموده و به همدان تا ماهذى حجه همان سال توقف نمودمو در خلال اين مدّت اصلاً نه متأهل شدن در نظربوده و نه اين كه چنين مطلبى از امام زاده بزرگوار خواهش كرده امبه هر جهت بالمرّةبعد از بر آمدن از طهران از نذر و اولاد و از متأهل شدن فراموش نموده نسياً منسيّاشده بود، و مبتلا به گرفتارى هاى امور قروض و معاش و بيمارى و زحمات غربتشدم تا آن كه در ماه ذى حجه مذكور در همدان به دون مشوق خارجى و به دونحصول مقتضى از خود شوق و ميل غريبى به تأهل مشاهده كردم و خدا شاهد استكه بالمرّة مسلوب الاسباب بودم، يعنى در هيچ وقتى از اوقات خود را مثل آن وقتمسلوب الاسباب به جهت اين كار نديده بودم.خلاصه چنين اتفاق افتاد كه اسبابى به طريق قرض فراهم آمد، و دخترى مناسبحال داعى به سنّ پانزده به هم رسيد و به جزئى خرجى در ظرف مدت پنج شش روزبه هم بسته شديعنى از روز عزم به تأهل اختيار كردن تا شب زفاف تقريباً شش روزالبته بيش نكشيد با آن كه اهالى دختر از نجباء اهل همدان بودند، و مردمان صاحب نامو آوازه بودندمع ذلك از جميع تعارفات غمض عين نموده به هر حال در ظرف اينپنج شش روز امر به هم بسته شددر شب جمعه بيست و ششم ماه مذكور يعنىذى حجه سنة هزار و دويست و چهل و پنج زفاف اتفاق افتاد، ليكن دختر در دو سه