شناختنامه حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و شهر ری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
خود نظر كنى و آن را از ارتكاب معاصى باز دارى، آن گاه از آن شخص اعراض كرده بااو تكلم نمى نمود.بالجمله در فضيلت زيد امثال اين عبارات از علماى اعلام بسيار استمورخينو علماء انساب آورده اند كه: مادر زيد رضي الله عنه امّ ولد و در سلك جوارى جناب على بنالحسين عليه السلام منتظم بودمجلسى در كتاببحار الانواردر ذيل اخبار مختار از ابوحمزهثمالى روايت كند كه گفت: در هر سال هنگام حج به زيارت سيد و مولاى خود حضرتعلى بن الحسين عليه السلام مشرف مى شدم سالى به خدمت آن جناب رسيدم كودكى را ديدم كهبه زانوى آن حضرت نشسته است پس از لمحه اى كودك برخواست كه روانه شود؛ چونبه آستانه سراى رسيد بر زمين افتاد سرش مجروح گشته خون جارى شدامام عليه السلام از جاىخويش جستن فرموده به سرعت نزد آن كودك آمد و او را از زمين بلند كرد و خون اورا پاك نمود و فرمود:انّى اعيذك ان تكون المصلوب فى الكناسة؛ يعنى ترا به خداىپناه مى دهم از اين كه تو آن كسى باشى كه او را در كناسه به دار كشند.ابوحمزه گويد: عرض كردم پدرم و مادرم فداى تو باد كدام كناسه را فرموديد؟فرمودند كناسه كوفهعرض كردم: اين واقعه حتماً واقع خواهد شدفرمودند:اىو الّذى بعث محمّداً صلي الله عليه و آله بالحق لقد عشت بعدى لترين هذا الغلام فى ناحية من نواحىالكوفة و هو مقتول مدفون منبوش مسحوب مصلوب فى الكناسة ثم ينزل فيحرقو يذرى فى البر؛ يعنى آرى اين امر لامحالت وقوع يابد سوگند به آن خدايى كه محمدرا به حق مبعوث ساخت اگر بعد از من زندگانى كنى اين غلام را مشاهده نمايى درناحيه از نواحى كوفه بر حالتى كه او را مقتول سازند و جسدش دفن كنند، آن گاه قبروى را نبش نموده بدنش را از دار بيرون آورند و بر زمين بكشانند و در كناسه كوفه بهدار كشند پس از چندى او را فرود آورده آتش زنند و خاك او بر باد دهند.ابوحمزه گويد: معروض داشتم فداى تو گردم اين غلام را نام چيست؟ فرمود:پسر من زيد است.