زنهار
اي شاخه ي شكوفه يبادام
خوب آمدي
سلام
لبخند مي زني ؟
اما
اين باغ بي نجابت
با اين شب ملول
زنهار از اين
نسيمك آرام
وين گاه گه نوازش
ايام
بيهوده خنده
مي زني افسوس
بفشار در ركاب خموشي
پاي درنگ را
باور مكن كه ابر
باور مكن كه باد
باور مكن كه خنده ي
خورشيد بامداد
من مي شناسم اين همه
نيرنگ و رنگ را