فاصله عميق و شرم آور سطح زندگي بين فقير و غني لكّه ننگي است كه هنوز از دامن بشريت زدوده نشده است و تاكنون انسان هيچ گاه - علي رغم تلاش انبيا و مصلحان در جهت تعديل و كم كردن اين فاصله - جز در موارد محدود، موفق به حلّ آن نگرديده است.به راستي چرا بايد انساني به خود اجازه دهد در رفاه كامل به سر برد؛ در حالي كه مي داند كساني از همنوعان او حتّي از امكانات اوليّه براي زندگي ساده اي نيز محرومند.اميرالمؤمنين ژ فرمودند:.اگر بخواهم، به صافي شده اين عسل و مغز اين گندم و بافته هاي اين ابريشم دست مي يابم، ولي چه دور است كه خواهش نفس بر من پيروز شود و شدّت حرص مرا به برگزيدن طعام ها بكشاند و حال آن كه شايد در (حجاز)(10) يا (يمامه)(11) كسي باشد كه طمع در قرص نان نداشته باشد - چون در دسترسش نيست - و سير شدن را به ياد ندارد.يا چه دور است كه من با شكم پر بخوابم و پيرامونم شكم هاي گرسنه و جگرهاي سوخته باشد.(12).در اين جا ممكن است اين اشكال به ذهن بيايد كه خداوند امكانات زمين و آسمان را در اختيار بشر قرار داده و قوّه كار و توانايي فعاليّت به همگان بخشيده است ولذا بر هركس لازم است تا خود عهده دار تأمين زندگي شخصي خويش باشد و براين اساس، دعوت به كمك به ديگرى، چيزي جز ترويج تنبلي و سربارگي نيست.پاسخ اين است كه قاعده و اصل هم بر همين است و كسي حق ندارد بي جهت بار زندگي خويش را به دوش ديگران بگذارد و خود را كلّ بر آنان نمايد؛ بلكه موظّف است با به كارگيري توان و استعداد خدادادي اش و نيز با استفاده از مواهب الهى، چرخ زندگي خويش را خود درحركت نگه دارد؛ ولي آيا هميشه و در مورد تمام افراد جامعه انجام اين وظيفه عملي است.نقص استعداد و عدم توانايي كار - چه در اصل خلقت و چه در اثر سانحه هاي اتفاقي يا تلف شدن سرمايه به جهت رويدادهاي طبيعي و امثال آن - لازمه وجود اين نظام احسن است كه خداي بزرگ، جهان رإ؛ هه براساس آن آفريده است و در اين صورت آيا قانون، مطابق همان نظام احسن حكم نمي كند كه اين گونه افراد، بايد در جامعه اداره گردند و حق حيات داشته باشند و آيا تأمين زندگي اين انسان ها، كه دستشان از تصرف در منابع درآمدزا كوتاه شده است، جز با كمك و مساعدت متمكنان و اهل ثروت راه ديگري دارد.دعوت به دستگيري و انفاق به نيازمندان، نه تنها تشويق به تنبلي نيست؛ بلكه خود دعوتي براي كار و تلاش بيشتر است؛ زيرا وقتي شخصي اطمينان يافت كه اگر در طريق حركت و سعي براي تأمين زندگي خود، دچار آفت و نقصي شود، جامعه او را رها نكرده و مخارج او را به عهده خواهد گرفت، با شوق و نيروي بيشتري به دنبال كسب و كار خواهد رفت و همين طور درجهت مصالح اجتماع با علاقه و اطمينان خاطر جانفشاني و از خود گذشتگي نشان خواهد داد. ولي اگر ببيند چنانچه در راه كار براي خود و يا مصالح عمومى، صدمه اي بر او وارد شود، جامعه بدو بي توجّهي خواهد كرد، گذشته از اين كه به سرنوشت اجتماع بي علاقه خواهد شد، انگيزه هاي كار براي امور شخصي نيز در وجودش سست مي شود و هميشه سعي خواهد كرد در پيشه خود با احتياط عمل نمايد و كارهاي بي خطر و ساده اي برگزيند تا اساس زندگي اش تهديد نشود.لذا در حقيقت آنچه بايد اهل ثروت به نيازمندان بدهند، چيزي است كه آفريدگار جهان لازم فرموده است و آن را روزي و حقّ آنان دانسته است و از آثار مهم تحريم اسراف اين است كه:.با پرهيز از آن درمخارج زندگى، متموّلان فرصت مي يابند تا از درآمد اضافه بر نيازهاي خود به ديگران