در بخش پيشين، بحث در زمينه (تضييع ثروت عمومى) بود و اكنون پيرامون (تضييع اموال شخصي ديگران) گفت وگو به عمل خواهد آمد.لازم به ذكر است كه ضايع كردن دارايي شخصي مردم، به دو طريق انجام مي گيرد:.1. از راه غصب و يا سرقت؛.2. از راه بي توجّهي به حفاظت از اموال ديگران و رعايت نكردن تقوا و امانت در مورد سرمايه هاي آنان.در اين جا بحث از نوع اول نيست و بايد آن را در جاي ديگر جستجو كرد؛ بلكه مقصود اتلافي است كه به طريق دوم، يعني از راه بي توجّهي به اموالي از مردم كه در اختيار شخصي قرار مي گيرد و يا استفاده نادرست و نابه جا از آنها در موارد بهره برداري هاي مجاز، بر ثروت آنان وارد مي شود. اينك بحث را تحت سه عنوان مطرح مي كنيم:.1. عاملين تضييع ثروت مردم؛.2. كوتاهي در حفاظت از مال امانى؛.3. افراط در بهره جويي از مال مجاز.
1. عاملين تضييع ثروت مردم
مقصود از عنوان فوق اين است كه ممكن است فردي به گونه مستقيم، ضايع كننده ثروت ديگران نباشد؛ ولي از راه ارائه ناقص خدمات و يا توليدات خود، موجبات فرسايش اموال آنان را فراهم سازد و مسبّب اسراف ديگران شود كه در حقيقت مسرف واقعي همو به حساب مي آيد.... و نظر به اهميّتي كه اين قسمت از بحث دارد و ارتباطي كه با مسأله اتقان(1) و استحكام در امور به طور عموم و در كارهاي توليدي خصوصاً پيدا مي كند و نيز اصل رابطه اتقان با اسراف، كه در غير اين صورت هم به كار مي آيد، لازم است نگاهي به موضوع اتقان به عنوان مقدمه اي براي اين شاخه از بحث داشته باشيم.
الف) اصل اتقان
از موضوعاتي كه توجه بدان در همه امور لازم است و رعايت آن منافع بي شماري را براي انسان و جامعه به ارمغان مي آورد، اصل (اتقان) و محكم كاري است.تعبير از (اتقان) به اصل براي اين است كه اين موضوع از اموري است كه بايد در كليه شؤون فردي و اجتماعى، مورد توجّه انسان و حاكم بر تمام ابعاد زندگي مادي و معنوي او باشد، و جامه زيبايي است كه بايد اندام امّت اسلام را در خود بپوشاند. پندار بعضي بر آن است كه اتقان، در امور مربوط به طبيعت و زندگي مادّي موافق با اسلام نبوده و نوعي دنياطلبي و علاقه بدان محسوب مي شود؛ در صورتي كه اين موضوع، امري غير از علاقه به دنياست.دنياطلبى، عشق به دنياست؛ در صورتي كه ابرام و محكم كاري براي بهره برداري صحيح و مشروع از آن است.انسان با دنياطلبي بر اضطراب و نگراني هاي خويش مي افزايد و از خدا دورتر مي شود؛ در صورتي كه در