زمينه كلّى سوره
با آيات والاى خود ما را به همان افكار و حقايقى كه آيات پيشين در سوره (يس) تأكيد مىكرد، با افزودگيهايى ديگر و سبك ادبى نفيس جديدى رهنمون مىشود.آيات اين سوره با ياد كردن از فرشتگانى كه به انتظار فرمان خدا صف بستهاند آغاز مىشود، و از اين رو به سوره «صافّات صف بستگان» موسوم شده است. هم چنان كه درس آخر آن درباره جنّ و فرشتگان و شبهههاى جاهليان پيرامون روابط آن دو آفريده با پروردگارشان، با ما سخن مىگويد، كه مىپنداشتند رابطه آن دو با خدا رابطه نسبت است و برخى از اين حدّ فراتر رفته و گفتهاند كه جن نتيجه مستقيم رابطه زناشويى ميان فرشتگان و پروردگارشان است- كه ذاتش منزّه و فراتر از هر چيزى است كه بدو شرك مىآورند-.در حالى كه درسهاى ميانى از پيامبران (ع) با ما سخن مىگفت، و رابطه ميان اين دو روند مطالب اين است كه قرآن وقتى خطاى زشت جاهليان را درباره روابط فرشتگان و جنّ با خدا آشكار ساخته ناگزير بايد به همان خطا كه ديگران نيز هنگامى كه پنداشتهاند رابطهاى مشابه ميان خدا و پيامبران وجود دارد، بدان دچار شدهاند، اشاره كند. اين خطا از آن جا ناشى شده كه اينان به معجزى كه مكرّر به دست پيامبران صورت گرفته و ديگران از آن بىبهره بودند ارزشى خاصّ داده و آن را دليل بر اين گرفتهاند كه ايشان پسران خدايند، و از اين رو مىبينيم كه آيات گفتگو در پيرامون اين موضوع را به درازا مىكشانند تا تأكيد كنند كه پيامبرى آنها به سبب موجبات ذاتى تكوينى در شخص ايشان نبوده بلكه خدا اين پايگاه والا را به دليل ژرفى ايمان و درستكارى و شجاعت اقدام و نيكى به مردم كه در پيامبران يافته به ايشان بخشيده است، و شايد گفتگوى از ايشان (ع) در اين سوره فرخنده مربوط به همين جانب از زندگى ايشان و براى نفى بدعتهاى جاهلى باشد.از اين جا مىتوان گفت كه خطّ كلّى سوره الصّافات همان بيان رابطه درست ميان خداى عزّ و جلّ و ديگر آفريدگان اوست كه از جهت او در ايجاد و آفرينش و نوآورى و روزىرسانى و ... و ... شكل پذيرفته، اما غير از اين رابطه، تنها يك وسيله عروج و فرا رفتن وجود دارد كه هر آفريده از آن طريق به پروردگار خود نزديك مىشود و آن همان ايمان و عمل صالح است.