آيا خدا براى نگهدارى بندهاش كافى نيست؟
رهنمودهايى از آيات
آيات قرآن همچون آذرخش بر دل بىخبر فرود مىآيد و نيروهاى فهم در آن منفجر مىشود و مىشكافد، و دفينههاى خرد را در آن برمىانگيزد. از اين رو مىبينيم در اين درس ما را به حقيقتى رهنمون شود كه آدميزاده از روى تكبّر و بلندى طلبى مىكوشد آن را انكار كند و به باطل مىخواهد مردم را نسبت بدان مشتبه سازد، و آن حقيقت همان مرگ است كه هر موجود زندهاى در انتظار آن است. ولى مرگ خود سبكترين و آسانترين مراحلى است كه در انتظار ماست و آنچه پس از آن قرار دارد بزرگتر است، همچون مرافعه روز قيامت، و اين از آن روست كه انسان نمىتواند بدان روز كه تنها در برابر دادگاه حق مىايستد از حقايق بگريزد، پس ناگزير است كه امروز و پيش از فرا رسيدن آن روز به معيارهاى اخروى اهتمام ورزد. در آغاز سوره آل عمران گفتيم: ايمان به رستاخيز به منزله سنگ بنلاد در كفر انسان مسلمان است كه توازن او را حفظ مىكند، و او را به ايمان به حقايق خارج از محيط خود كه به راستى همان محور زندگى است، فرا مىخواند، و چون انسان به وجود محورى در زندگى ايمان بياورد به جستجوى آن مىپردازد و چون آن را جست مىيابدش.اين درس ادامه درس پيشين است، كه در آن جا يادآور شديم كه دل سرسپرده و تسليم شده به خدا را خدا به اسلام هدايت مىكند، پس به وجود حق اعتراف مىكند و آن را مىشناسد، بر عكس دل سخت كه به روى خود فروبسته است و به چيزى جز آنچه در درون آن زندگى مىكند اعتراف نمىكند و آن رانمىشناسد و پيرامون خود محورى مىگردد.