معناى فتنه
داود (ع) با اين گريز قضيه را به سود صاحب يك ميش پايان داد، امّا بقيّه اين آيه افزودگييى از سوى خداى عزّ و جلّ است كه متضمّن انتقادى از اقدام اوست- عليه السلام- و بيان خطايى است كه شتابان از او سر زد و سرانجام موضع او نسبت به اندرز خداست بدو.«وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ- و داود دانست كه او را آزمودهايم.»آزمون خدا از داود كه هشيارانه متوجّه آن شد و بىدرنگ تصوّرش كرد چه بود؟ آن جا كه اين آزمون به صورت نزاع ميان دو كس انجام گرفت كه در واقع دو فرشته بودند و خدا خواست از خلال قضيه آن دو، طريقه داورى داود را بداند.درباره اين آيه دو قول است:يكم: كسانى كه از ديوار بالا آمدند همانا فرشتگان بودند و هدف آزمايش داود (ع) بود ولى او نمىدانست كه آنها فرشتهاند، وانگهى با اين درخواست خود نمىخواستند كه داود درباره ميشها به معنى ظاهر و متعارف آن براى آنها داورى كند، زيرا اساسا ميشى نداشتند، و چنان قضيّهاى براى آنها روى نداده بود، بلكه مرادشان آن بود كه وى را متوجّه قضيهاى اجتماعى سازند، امّا او در آغاز متوجه مقصد آنها نشد، سپس دريافت و به درگاه پروردگارش توبهاى نصوح وار كرد.و آن قضيّه اجتماعى آن بود كه وى نود و نه زن اعمّ از آزاد و كنيز داشت، و عاشق زنى زيبا از آن مردى از بنى اسراييل شد كه بدو اوريا مىگفتند. آن گاه خواست آن زن را به همسرى گيرد تا شماره صد زن براى او كامل شود، پس او را به يكى از جنگها فرستاد تا كشته شود و كارش به پايان رسد، در نتيجه او كشته شد و داود آن را به همسرى گرفت. آن گاه آن فرشتگان خواستند اين خطاى داود را بر او روشن سازند.