تفسیر هدایت جلد 11
لطفا منتظر باشید ...
تشبيه به جادو را از آن رو برگزيدند كه جادو به ظاهر نزديكترين و
شبيهترين امور به حقيقت است، و از داستان پيامبر موسى (ع) براى ما روشن مىشود كه به نظر مردم چنان مىرسيد كه ريسمانهايى كه جادوگران افكنده بودند به راستى مىجنبند و مىخزند، جز اين كه فرق ميان جادو و حقيقت اين است كه جادو را واقعيّتى نيست، در حالى كه حقيقت همانا واقعيّتى است ثابت و استوار.[16] شبهه دوم اين است كه مىگويند: چگونه خدا انسان را پس از آن كه اندامهايش خاك و از هم پراكنده مىشود، برمىانگيزد؟! زيرا آنها زندگيى مىخواهند كه مسئوليّت و بازخواستى در آن نباشد، و اين اعتقاد همراه پرستش آنها نسبت به جنّ و ديگر شريكان برساختهاى كه آنها را مىپرستند، مسئوليّت و بازخواست را با شفاعت از آنها برمىدارد.«أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ- آيا وقتى كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم ما را زنده مىكنند (و برمىانگيزند)؟» [17] آن گاه ريشخند و تمسخر را مىافزايند:«أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ- و آيا نياكان ما را هم؟! كه در خاك متلاشى (و پودر) شدهاند؟!»[18] آن گاه خدا بر زبان پيامبر خود (ص) به آنها پاسخ مىدهد، زيرا براى خوار كردن و كوچك ساختن آنها از گفتگوى مستقيم با آنها بسى فراتر مىرود، و بدين سان است كه در قرآن و هيچ آيهاى از آن نمىبينيم كه خدا مستقيما مشركان و كافران را در زمينه دنيا مخاطب ساخته باشد.«قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ- بگو: بلى، و شما خوار و بيچاره مىشويد.»يعنى وقتى زندگى دنيا، و به دنبال آن آزادى انسان پايان يابد و چيزى جز كردار و حساب باقى نماند، آن جا كه مسئوليّت، كه هيچ گريزى از آن نيست به شكل تامّ و تمام جلوهگر مىشود، شما به سجده بر خاك مىافتيد و كاملا به اراده الهى تسليم مىشويد و گردن مىنهيد.