تفسیر هدایت جلد 11
لطفا منتظر باشید ...
[37] بر اهل رسالت واجب است كه مسير حركت خود را بر مقياس حقّ استوار كنند كه همان قرآن و روش پيامبر و اهل بيت او- صلوات اللَّه عليهم- است تا به رسالت خود اعتمادى بيشتر پيدا كنند و خطاهاى خود را بشناسند تا موضعگيرى مردم و نظامها را مقياس شناخت حق نشمارند، زيرا مردم با نادانى و منفى گرايى نفسانى، و نظامها با دشمنى ورزيدن خود به زودى گردبادهايى از دشنامها و تبليغات مغرضانه را بر ضد ايشان برخواهند انگيخت.«بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ- نه، (آن پيامبر) حق را آورد.»حق خود بر ذات خود دلالت مىكند، زيرا هر حقّ را حقيقتى است، و هر چيز صواب و درستى را نورى باشد.
و فرقى است آشكار ميان حقّى كه پيامبر بدان دعوت مىكند و شعرى كه (مردم را) به چيزى فرا نمىخواند و جز برانگيختن خيال، و ترديد افكار شايع، و تمجيد عادتهاى جاهليّت نيست.
و از آن جا كه مقياس جاهليان حق نيست و همان ميراث و رويدادهاى وقوع يافته قديم است تلاقى و انطباقى ميان آنچه از اين دست دارند و رسالت الهى نمىيابند.«وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ- و پيامبران پيشين را تصديق كرد.»اصحاب باطل بنا به عادت ادّعا مىكنند كه به رسالتهاى پيشين وابستهاند، در حالى كه به راستى به خواهشها و آرزوهاى خود وابستهاند، و قرآن به آنها پاسخ مىگويد كه اين پيامبر پيامبران پيشين را تصديق مىكند، پس رسالتش جز تجديد همان رسالتها نيست، و اگر آنها در وابسته بودن خود بدان رسالتها راست بگويند بيگمان به اين يك نيز ايمان مىآورند.با تفكّر در دو آيه (35- 36) مىتوانيم بگوييم كه در اين جا دو سبب
اصلّى براى كفر اين گروه نسبت به رسالت وجود دارد كه عبارتند از: استكبار نسبت به حق و مقياسهاى نادرست شناخت آن.