تفسیر هدایت جلد 11
لطفا منتظر باشید ...
از اين رو پروردگار ترك اولى را از جانب ايشان معصيت و نافرمانى مىشمرد، چنان كه تناول آدم را از درخت ممنوع «عصيان» و نافرمانى ناميده است، و در داستان يكى از انبياست كه قومش به جنگ با او پرداختند و او در شكاف تنه درختى پنهان شد، و چون شيطان آن قوم را به نهانگاه او راه نمود، تنه درخت را به دم ارّه گرفتند و هنگامى كه تيزى ارّه با بدن او آشنا شد گفت «آه»، خدا بدو وحى كرد كه اگر ديگر بار چنين كنى (و از درد بنالى) نامت را از ديوان انبياء زدودهاى. شك نيست كه در لحظه وقوع خطا از جانب ايشان خدا عصمت را از آنان برگرفته است تا به طبيعت مجرّد بشرى (كه جايز الخطاست) رفتار كنند، و شايد اين امر براى حكمتى معيّن باشد كه همان نشان دادن بشر بودن پيامبران (ع) است.بدين سان خدا به سبب ترك اولى، و شتاب در نفرين بر قوم خود، بر او خشم گرفت، و آن شتاب امرى بود كه او را نزد خدا سزاوار زندانى شدن ساخت، پس خدا او را در دل نهنگى درون سه ظلمت و سياهچال زندانى كرد، و در داستانى كه خلاصهاش اين است كه وى در حال گريز از قوم خود به دريا رسيد و در كشتيى نشست كه انباشته از مسافران بود. در پهنه دريا آب طغيان كرد و امواج خروشانش به تلاطم درآمد و همگى از غرقه شدن كشتى به هراس افتادند. ناخداى كشتى گفت:در كشتى ما بندهاى فرارى وجود دارد، و عادتشان چنان بود كه در چنين اوضاع و احوالى قرعه مىكشيدند و نام هر كس بيرون مىآمد او را براى سبك ساختن كشتى به دريا مىافكندند، و سه بار قرعه به نام يونس بن متى درآمد و از اين رو او را به دريا افكندند، و نهنگى او را بلعيد و يونس در شكمش بماند.