تفسیر هدایت جلد 11
لطفا منتظر باشید ...
[151- 152] با آن كه ظاهر دو آيه گذشته در پيرامون فرشتگان انديشه مؤنث بودن فرشتگان را چاره مىكند، امّا هدف قرآن از اين گفتگو همان درهم شكستن عقيده به خدا بودن فرشتگان است. بدين معنى كه برخى از مشركان مىپنداشتند فرشتگان از خداى يكتا زاده شدهاند و بنا بر اين خود نيز خدايانى هستند،
و سياق مطلب درباره اين موضوع از زاويه گفتگو از طبيعت فرشتگان و ماهيّت (و نفى جنسيّت) آنها درآمده، تا براى ما روشن سازد كه تصوّرات و پندارهاى جاهليان نه تنها در تعيين نقش فرشتگان خطاست بلكه آنها حتى ماهيّت فرشتگان را هم نمىدانند، و هر انديشه و فكرى كه درباره آن آفريدگان نزد اينان وجود دارد يكسره پندارهايى پوچ است كه هيچ دليل منطقى بر آن نيست.«أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ- آگاه باش كه از دروغگوييشان است كه چنين مىگويند خدا صاحب فرزند است! دروغ مىگويند.»در واقع اعتقاد به فرزنددار شدن خدا كه اصلا براى گريختن از سنگينى مسئوليّت سرچشمه گرفته است، براى آن است كه انسان غرور و كبر و بلند پروازى خود را به مقام پروردگارى سير و اشباع كند. اين اعتقاد را مدّعيان حكمت و فلسفه توجيه كرده و نظريات حلول و اتّحاد، و وحدت وجود را وضع كردهاند، و هر چه در توجيه آن بكوشند، تنها بهتانى است درونى در نفوس خود آنها و دروغى است زشت بر زبانهايشان.
در واقع مشركان از دروغ بودن ادعاى خود آگاهند و در چنين ادعايى زشتى فاعلى در كنار زشتى فعلى يك جا جمع شده است.[153] قرآن ديگر بار مىپرسد:«أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنِينَ- آيا خدا دختران را بر پسران برترى داد؟»[154] به راستى كه صدور چنين حكمى بر خداى سبحان با سادهترين قواعد حكم منطقى تطبيق نمىكند.«ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ- شما را چه مىشود؟ چگونه قضاوت مىكنيد؟»[155- 156- 157] وقتى انسان مىخواهد بر قضيّهاى حكم كند يا به ضمير خود مراجعه مىكند يا به حجّتى ديگر مانند عقل و دانش، ولى آنها نه با تذكّر
به ضميرشان مراجعه مىكنند و نه به حجّت قاطعى ديگر رجوع مىنمايند.