تفسیر هدایت جلد 11
لطفا منتظر باشید ...
«أَ فَلا تَذَكَّرُونَ أَمْ لَكُمْ سُلْطانٌ مُبِينٌ- آيا نمىانديشيد يا بر ادّعاى خود دليلى روشن داريد؟»اگر انسان به حدّى برسد- با تكيه كردن بر برهانها و شواهد قاطع- حتّى اگر به فكرى كه در واقع باطل است اعتقاد يابد، نزد خدا معذور است، ولى خداى تعالى از اين امر خوددارى كرده است كه حق را باطلى سازد كه ترديدى در آن نباشد يا باطل را حقّى قرار دهد كه شكّى در آن نرود، و اين كار را با نهادن ضمير در درون انسان و مقدار عقلى كه بدو بخشيده و كتابهايى كه براى او فرستاده و پيامبرانى كه نزد او مبعوث كرده، صورت داده است و تمام اينها را براى او وسيله تميز و تشخيص در زندگى در تمام امور و قضاياى آن قرار داده است.«فَأْتُوا بِكِتابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
- اگر راست مىگوييد كتابتان را بياوريد.»اگر اين ادّعاها و پندارهايتان متّكى به دليلى است، پس آن دليل كجاست؟![158] در پايان اين درس قرآن بر آن مىشود كه فكر باطل ديگرى را كه عبادت از خدا شمردن جنّ است به كلّى درهم شكند.«وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً- و ميان خدا و جنّيان خويشاوندى قايل شدند.»آن گاه جن را پرستيدند، و ساحران و كاهنان را كه ادّعا كردند با جنّيان پيوند دارند يا از لحاظ عمل به آنها مىپيوندند به پرستش گرفتند.«وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ- و جنّيان مىدانند كه احضار شدگاناند.»اگر چنان كه مشركان مىپندارند، جنّيان خدايان بودند، هرگز مانند ديگر آفريدگان نافرمان براى عذاب كشيدن حاضر كرده نمىشدند و اين به روشنى دلالت مىكند بر اين كه آنها آفريدگانند نه خدايان. يادآورى خدا درباره حضور
جنّيان براى عذاب بر افكار مشركان را در اساس ضربه زد، بدين معنى كه شرك به صورت كلّى ريشههايى مشترك دارد، كه همان كوشش براى رهايى از مسئوليّت و بازخواست است، از طريق اعتقاد به چيزها و نيروهايى كه انسان را از عذاب الهى مىرهانند، و وقتى جنّيان نتوانند خود را خلاصى بخشند چگونه مىتوانند بشر را از عذاب نجات دهند؟