تفسیر هدایت جلد 11
لطفا منتظر باشید ...
[2] با وجود عظمت قرآن و قدرت عظيم آن در تغيير و تأثير بر انسان، كافران از آن تأثير نمىپذيرند، زيرا يادآورى به تنهايى در صورتى كه دستگاه پذيرفتن آن كه همان عقل است در وراء پردههاى اميال و بىخردى پوشيده مانده باشد سودى ندارد، اين پرده از مهمترين حجابهايى است كه بشر را از سود بردن از يادآورى باز مىدارد و او را به پافشارى در كجروى فرا مىخواند.«بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ- كافران هم چنان در سركشى و خلافاند.»امّا تو، اى پيامبر بر حقّى، از اين جا برخى از مفسّران گفتهاند كه «مقسم به» (مورد سوگند) محذوف است و تقديرش اين است «و القرآن ذى الذّكر- سوگند به قرآن داراى ذكر» (إنّك تحمل للنّاس ذكرا- كه به راستى تو ذكر و يادآورى را به ميان مردم مىبرى)، و دليل بر اين حذف تصريحى است كه در مورد نظير اين در سوره يس به عمل آمده، آن جا كه پروردگار ما گويد: «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ- يس، سوگند به قرآن حكمت آموز كه هر آينه تو از پيامبرانى» «6» حذف در اين جا براى آن به عمل آمده كه آيه دوّم دلالت بر مورد سوگند محذوف دارد.اين آيه بيان مىكند كه عامل سرپيچى كافران از يادآورى چيزى جز خويشتن بزرگى و گردنكشى و جدايى طلبى نيست، و عزّت (يا خويشتن بزرگى) همان تصوّر و گمان انسان بر خويشتن است كه مىپندارد به چنان نيرو و پايگاه والايى رسيده كه با وجود آن به حق يا به پروردگار خود نيازى ندارد، و از اين رو نه تنها بر كجروى خود پاى مىفشارد بلكه به اين خطا مىبالد.