تفسیر هدایت جلد 11
لطفا منتظر باشید ...
تا آن را به ميشهاى خود ملحق كنم و مسئوليّتش را بر عهده گيرم، و با
گفتار خود كه حاوى ستايش و تمجيد بود دل مرا ربود، «وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ- و در گفتگو بر من چيره شد.»يعنى با حجتها و نيرنگهاى خود بر من چيره شد و من آن را پذيرفتم.[24] پس از آن كه خواهان سخن خود را گزارش كرد، داود شتاب ورزيد و ضدّ طرف ديگر حكم صادر كرد، بى آن كه به دفاع او گوش دهد و بى آن كه دليلى از خواهان بطلبد.«قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ- گفت: او كه ميش تو را مىخواهد تا به ميشهاى خود بيفزايد بر تو ستم مىكند.»سياق مطلب عبرتى جانبى را درباره اين داستان الهام مىكند كه در خطر شراكت ميان طرفهاى شريك وجود دارد و تنها ضامن اجتناب از اين خطر همانا ايمان است.«وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ- و بسيارى از شريكان بر يكديگر ستم مىكنند،» و از قاعده ستم و تجاوز كه خوى اكثريّت شريكان است كسانى مستثنى مىشوند:«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ- جز كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند- و اينان نيز اندكند-.»آنچه آنها را به تجاوز وا مىدارد همان خواهشها و شهوتهايشان است كه در مجموعهاى از صفات منفى همچون حسد و طمع و دنيا دوستى و ... و ... نمودار است. امّا مؤمنان با ايمانى كه ايشان را مصون و در امان نگه مىدارد و با كردار شايستهاى كه ايمان را استوار مىكند و ايشان را به كار نيك عادت مىدهد، بر تمام آن صفات ناپسند چيره مىشوند. امّا مؤمنانى كه شهوتهاى خود را به خاك افكنده باشند اندكند.