تفسیر هدایت جلد 11
لطفا منتظر باشید ...
آن نفسى را كه نمرده است خدا هنگام خواب جانش را مىگيرد،
«فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ- جانهايى را كه حكم مرگ بر آنها رانده شده نگه مىدارد،» و نمىگذارد به كالبد برگردد، و شايد اين آيه اشاره بدان مىكند كه نفس مشتاق كالبد است و مىخواهد بدان برگردد، ولى خدا آن را سخت نگه مىدارد.«وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى- و ديگرى را تا زمانى كه معيّن است باز مىفرستد،» امّا نفسى را كه نمرده بلكه خوابيده است، خداى تعالى مىگيرد و سپس براى مدّتى معيّن كه همان رسيدن اجلش باشد به صاحب خود باز مىگردد. و چون اجل برسد آن را سلب مىكند بدون آن كه تا رستاخيز بازگشتى داشته باشد.پس اين روح كدام است؟آيا تمام روح است؟يا پرتوى از آن؟يا چيزى ديگر؟در واقع مسائل روح هنوز هم چنان از فهمهاى ما به دور است. و اين آيه به روشنى به مرگ و طبيعت آن اشاره مىكند، ما نمردهايم و كسى هم كه مرده است نزد ما بازنگشته است تا ما را از واقعيّت اين امر خبر دهد، ولى ما مىخوابيم و وقتى پروردگار به ما خبر مىدهد كه مرگ مثل خواب است مىتوانيم از خلال آن به طور نسبى مرگ را بشناسيم.لقمان از اين انديشه حكمتى را استنباط مىكند و وقتى درباره مرگ به پسرش اندرز مىدهد به او مىگويد:«اى پسر من، اگر درباره مرگ شكّى دارى، خواب را از خود بازدار، و هرگز نمىتوانى چنين كنى، و اگر درباره رستاخيز شك دارى بيدار شدن را از خود بازدار، و هرگز نمىتوانى چنين كنى، پس اگر در اين امر بينديشى خواهى دانست كه نفس تو در دست ديگرى است، و همانا خوابيدن به منزله مردن است و بيدار شدن به منزله رستاخيز پس از مرگ». «50»