پس از آن كه پروردگار آنها را بيم مىدهد كه نيرنگ بد جز صاحب نيرنگباز خود را در برنمىگيرد، سرنوشت پيشينيان را به آنها يادآور مىشود كه سنّت خدا درباره آنها به نابودى روان شده، و در سنّتهاى خدا هيچ تبديل و تغييرى راه ندارد، و آنها را فرا مىخواند كه به سير و گردش در زمين پردازند تا بنگرند خداوند با ستمكاران چه كرده و بزرگ خويشتنى و سركشى و نيرنگ بد آنها به كجا كشيده است در حالى كه نيرويشان از نيروى اينان افزونتر بوده است. و قرآن به آنها بيان مىكند كه نمىتوانند از فرمانروايى خدا بيرون روند، و به راستى كه هيچ چيزى خدا را ناتوان نمىسازد بلكه او دانا و تواناست.
سوره فاطر چنين پايان مىيابد كه خدا به ستمكاران تا زمانى معيّن مهلت مىدهد و سپس آنها را بازخواست مىكند و مىبرد، و اگر چنين نبود، به سبب كردار ستمكاران هيچ جنبندهاى را بر روى زمين باقى نمىگذاشت.
شرح آيات
[42] ضمير و و جدان بشر بزرگترين گواه حق و راستى رسالتهاى الهى است كه به حق نازل شده است، و هر انسانى- اگر انگيزههاى فساد او را تباه نكند- فطرتا آرزو دارد كه نيكوكار و صالح باشد.«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ- به خدا سوگندهاى سخت خوردند كه اگر بيم دهندهاى بيايد بهتر از هر امّت ديگر هدايت يابند،» شايد تأكيد قسم به «جهد أيمانهم- سوگندهاى سختشان» تعبيرى از دامنه رسوخ فطرت ايمان در نفوس، يا تعبير از ميزان نفاقى باشد كه در آن به سرمىبرند، و از اين رو سوگند خوردهاند كه نيرنگ و استكبارى را كه در درون ضمير خود دارند بدان بپوشانند،