به راستى سوره يس واقعيّت وضع جاهليان عرب را بيان مىكند كه به واقعيّت اهالى آن قريه (در انطاكيه) بسيار نزديك است و اين به سبب نزديكى زمانى و تشابه دو رسالت (رسالت خدا به عيسى (ع) و رسالت او به محمد (ص)) است. و از اين رو واجب است كه چه بسا بيش از هر داستان ديگرى از آن عبرت گيريم و پند اندوزيم.«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا- براى ايشان (داستانى را) مثال بياور،» اين مثال با مثال آنها منطبق است، زيرا هر دو از يك نوع و يك حزباند.«أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ- مردم آن قريه را، آن گاه كه رسولان بدان جا آمدند.»اين آباد شهر در كجا بوده، و رسولانى كه بدان جا فرستاده شدهاند چه كسانى بودهاند؟گفتهاند: آن آباد شهر، انطاكيه، دومين شهر روم بوده كه امروز در تركيه نزديك به مرز سوريه (تقريبا 100 كيلومترى حلب) و نزديك بندر اسكندرون در درياى مديترانه (تقريبا 60 كيلومترى آن) قرار دارد و هم چنان بزرگ است، امّا در آن روزگار بزرگتر بوده است، و مسيحيان از آن رو كه پولس و برنابا و ديگران از آن ديدار كردهاند، آن جا را محترم مىشمارند.امّا داستان آن رسالت كه مفسّران مگر در برخى جزئيّات در آن اختلافى ندارند به اختصار چنين است:عيسى- عليه السّلام- دو تن از حواريان خود را به رسالت بدان شهر فرستاد، چون بدان جا رسيدند در دور دست حبيب نجّار را يافتند و او را بدان رسالت فراخواندند و او ايمان آورد، چون بدان شهر وارد شدند، مردم را دعوت كردند، و برخى از آنها ايمان آوردند. روزى پادشاه آن سامان بر آن دو گذشت، و آنان تكبير گفتند (پيداست براى دعوت او راهى ديگر جز تكبير گفتنى نيافتند)، پس پادشاه آن دو را به زندان افكند.