جمله "واعلم من الله ما لاتعلمون" اشارهاى است اجمالى به علم يعقوبع به خداى تعالى، و اما اينكه اين چگونه علمى بوده؟ از آيات قرآن چيزى استفاده نمىشود مگر همان مقدارى كه متذكر شديم77
در خصوص علم الهى حضرت يعقوبع به اين آيات نيز مىتوان استناد نمود
علم غيب يعقوبع
ولمّا فصلت العيرقال ابوهم انى لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون
قالو اتالله انك لفى ضلالك القديم فلمّا ان جاء البشيرالقاه على وجهه فارتد بصيراً قال الم اقل لكم انى اعلم من الله مالاتعلمون78
هنگامى كه كاروان از سرزمين مصر جدا شد، پدرشان يعقوب گفت "من بوى يوسف را احساس مىكنم، اگر مرا به نادانى و كم عقلى نسبت ندهيد گفتند به خدا تو در همان گمراهى سابقت هستى! اما هنگامى كه بشارت دهنده فرا رسيد، آن پيراهن را بر صورت او افكند ناگهان بينا شد؛ گفت آيا به شما نگفتم من از خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد
تدبر و تفكر
كلمه "فصل" به معناى قطع و انقطاع است و كلمه "تفنّد" به معناى ضعف رأى است و معناى آيه اين است كه وقتى كاروان حامل پيراهن يوسف از مصر بيرون آمد و از آن شهر جدا شد، يعقوب در كنعان به كسان خود گفت، من بوى يوسف را مىشنوم، اگر مرا به ضعف رأى نسبت ندهيد، چنين احساس مىكنم كه ديدار او نزديك شده، اگر مرا تخطئه نكنيد جا دارد كه شما نيز به آنچه كه من مىيابم اذعان و اعتقاد داشته باشيد، ليكن احتمال مىدهم كه مرا نادان شمره تخطئهام كنيد
بالاخره هر دو پيش گويى حضرت يعقوب محقق شد، هم فرزندانش گفتار او را در مورد آمدن يوسف باور نكردند و هم صدق گفتارش در مورد آمدن خبر از يوسف مشخص شد البته آن زمانى كه حامل پيراهن يوسف بشارت آورد، در اين حال يعقوبع خطاب به كسان خود فرمود "الم اقل لكم انى اعلم" آيا به شما نگفتم كه من چيزهايى مىدانم در اينجا بود كه فرزندان وى به عذرخواهى افتادند و گفتند اى پدر براى گناهان ما طلب مغفرت نما حضرت يعقوبع كه پدرى مهربان براى فرزندانش بود فرمود بزودى نزد پروردگارم برايتان طلب آمرزش مىكنم كه او آمرزنده و مهربان است79
11كاظم يا فروبرنده خشم
وتولى عنهم و قال يا اسفى على يوسف و ابيضت عيناه من الحزن فهوكظيم80ترجمه و يعقوب از آنها فرزندانش روى برگرداند و گفت وا اسفا بر يوسف! و چشمان او از اندوه سفيد شد؛ اما خشم خود را فرو مىبرد و هرگز كفران نمىكرد
منظوم
پس آنگاه صورت از ايشان بتافت
چو پيمان شكستن در آنها بيافت
بفرمود كه از دورى يوسفم
شب و روز بر اشك و غم عاكفم
چنان درد هجران بر او شد شديد
كه از گريه، چشمان او شد سفيد
ولى سوز هجران به قلبش نهفت
از آن داغ با كس كلامى نگفت
تدبر و تفكر
پس از آنكه فرزندان يعقوب از مصر برگشتند، با حال پريشان و زار نزد پدر آمدند و گفتند بدليل اتهام سرقتى كه مأمورين حاكم به برادر ما زدهاند بنيامين و برادر بزرگمان به دست حاكم دستگير شدند و در مصر محبوس اند
يعقوبع با شنيدن اين خبر غم و اندوهى سراسر وجودش را فرا گرفت و جاى خالى بنيامين كه مايه تسلى خاطر او بود در غياب يوسف وى را به ياد فقدان يوسف مىافكند و اين امر غيرقابل تحمل بود كه هنوز از يوسف خبرى نيامده بنيامين نيز گرفتار شود بنابراين يعقوب در اين هنگام از فرزندان روى برگرداند و گفت "وا اسفا بر يوسف" اين حزن و اندوه مضاعف سيلاب اشك را بى اختيار از چشم يعقوب جارى ساخت تا آن حد كه "چشمانش نابينا" شد اما با اين حال سعى مىكرد خود را كنترل كند و خشم را فرو بنشاند و سخن برخلاف رضاى حق نگويد "او مرد با حوصله و برخشم خويش مسلط بود" چنانكه مىفرمايد "فهو كظيم81"
ره جو كلمه "اسف" به چه معناى است؟
رهنما كلمه "اسف" به معناى اندوه توأم با غضب است و گاهى فقط در اندوه و يا تنها در غضب استعمال مىشود اما حقيقت "اسف" عبارت است از فوران خون قلب و شدت اشتها به انتقام، حالت اسف اگر دربرابر شخص ضعيفتر و پايين دست آدمى باشد غضب ناميده مىشود و اگر دربرابر مافوق باشد حالت، اندوه دست مىدهد82
ره جو معناى "كظم" چيست؟
رهنما صاحب مفردات مىگويد كظم بمعناى، بيرون آمدن نفس است
وقتى گفته مىشود، كظم خود را گرفت يعنى جلوى نفس خود را گرفت، كنايه از سكوت كردن است چنانكه در عرف كسى كه سكوت مىكند مىگويند، نفسش بيرون نمىآيد83
به هر حال، آيه شريفه بر صفت "كاظم بودن به معنى فروبرنده خشم و غضب" نسبت به آن حضرت دلالت دارد و در عين حال اين صفت موجب اميدوارى مىشود و از يأس و نااميدى انسان را نجات مىدهد
12اميدوار وتلاشگر
يا بنى اذهبوا فتحسّسوا من يوسف واخيه ولا تأيئسوا من روح الله انه لايأيئس من روح الله الاالقوم الكافرون84ترجمه يعقوب گفت اى پسرانم برويد و ازيوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت خدا مأيوس نشويد، كه تنها گروه كافران از رحمت خدا مأيوس مىشوند