5پيروى از آيين يعقوبع و پدرانش
واتبعت ملة اباءى ابراهيم و اسحاق و يعقوب ماكان لنا ان نشرك بالله من شى34ترجمه من يوسف از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى كردم براى ما شايسته نبود چيزى را همتاى خدا قرار دهيم
ترجمه منظوم
از آيين اجداد ره جستهايم
از آيين پاك خليل حنيف
كه در دين ما نيست اين كار نيك
كه خوانيم برايزد خود شريك
به دين خداوند دل بستهايم
از اسحاق و يعقوب مرد شريف
كه خوانيم برايزد خود شريك
كه خوانيم برايزد خود شريك
تدبر و تفكر
از آيه كريمه نكاتى استفاده مىشود كه از آنها تنها يك نكته مورد بحث ماست، و آن اين است كه، حضرت يعقوبع را آيينى بوده كه حضرت يوسفع مىفرمايد، من از آيين وكيش پدرانم "ابراهيم، اسحاق و يعقوبع" پيروى كردهام، خواه اين آيين همان آيين حنيف ابراهيمع باشد و يا به مقتضاى زمان و مكان تفاوتهاى داشته باشد، مطلب مورد بحث ثابت مىشود
6محتواى مكتب و آيين
و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة وايتاء الزكوة و كانوا لنا عابدين35ترجمه و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى مىكرديم و تنها ما را عبادت مىكردند
ترجمه منظوم
به آنها بگفتيم با وحى خويش
به اخلاص آريد رو برصلات
بگشتند از زمره عابدين
نهادند دل را به يزدان و دين
ره كار نيكو بگيريد پيش
ببخشيد بر بينوايان زكات
نهادند دل را به يزدان و دين
نهادند دل را به يزدان و دين
تدبر و تفكر
از ظاهر آيه شريفه بدست مىآيد كه امور وحى شده بر حضرت ابراهيم، اسحاق و يعقوبع از جمله محتويات آيين و مكتب آن بزرگ پيامبران الهى باشد از اين رو شايد با توجه به اين كريمه و نيز آيه 38 سوره يوسف بتوان گفت برخى از امور مذكور در آيين حضرت يعقوبع و پدرش اسحاقع و ابراهيمع عبارت است از
الف دعوت به توحيد، يكتاپرستى و نفى هر گونه شرك، چنانكه مىفرمايد"ماكان لناان نشرك بالله من شىء ذلك من فضلالله علينا36"
ب كارهاى نيك "فعل الخيرات"
ج برپاداشتن نماز "واقام الصلاة"
د پرداخت زكات حق فقراء و مستمندان "وايتاءالزكاة"
ه عبوديت و بندگى "وكانوا لنا عابدين"
ره جو در جمله "و اوحينااليهم" اليهم اشاره به چه افرادى است؟
رهنما اشاره به پيامبرانى است كه در آيه قبل نامشان بدين شرح آمده است "حضرت ابراهيم، اسحاق و يعقوبع
رهجو معناى "فعل الخيرات" چيست؟
رهنما چند معنا براى اين جمله ذكر كردهاند
الف فعل الخيرات، يعنى "شرايع نبوت37" يعنى تشريع دين براساس اين معنا، مقصود ما كه شريعت داشتن پيامبران مذكور است ثابت مىشود يعنى با توجه به اين معنا روشن مىشود كه پيامبران مذكور داراى آيين و شريعتى بودهاند البته در مورد آيين ابراهيمع هيچ شك و ترديدى نيست و در مورد حضرت اسحاقع و فرزندش حضرت يعقوبع نيز از دو حال خارج نيست، يا آيين اين دو نيز مانند آيين پدرشان بود و يا با توجه به اقتضاى زمان و مكان متفاوت از آيين پدرشان ابراهيمع بوده است
ب فعل الخيرات، بمعناى كارهاى نيكى بوده كه از انبياء صادر مىشده، بدون اينكه وحى تشريعى برآنها شده باشد، بلكه بنابر وحى و دلالتى باطنى و الهى انجام مىدادند براساس اين معنا خداوند انبياء مذكور را بصورت هدايت باطنى به سوى اعمال خير سوق مىداده است، و اين آيه شريفه بيانگر تأييد الهى برآن اعمال نيكى است كه انبياء بدون تشريع انجام مىدادند و هدفش تشريع حكم نيست بلكه تأييد كارهاى انجام شده است بنابراين، وحى متعلق به "فعل الخيرات" است و وحى تأييدى است نه وحى تشريعى
در نتيجه پيامبران مذكور "يعنى ابراهيم" اسحاق و يعقوبع "مؤيد به روح القدس و روح الطهاره و مؤيد به قوتى ربانى بودند كه ايشان را به اعمال نيك و برپا داشتن نماز و دادن زكات انفاق مالى دعوت مىكرد