براساس اين آيه ضمن اينكه يعقوبع برنامه ريزى را به فرزندانش ياد مىدهد به آنها مىفهماند كه در عين حال بايد توكلشان به خدا باشد فرزندان يعقوبع چنانكه پدر از آنها خواسته بود وارد مجلس ملك شدند و خواست پدر را عمل نمودند، اگر چه اين عمل كارى براى آنها انجام نمىداد
6تدبير يوسف به جهت حفظ برادرش بنيامين و رساندن خبر سلامتى خود به پدر
يوسفع نقشهاى كشيد كه برادرش بنيامين را نزد خود نگاه دارد بنابراين به دستور وى ظرف ملك را در بار و بنه بنيامين قراردادند تا بدين دليل او را بازداشت و نزد يوسف نگاه دارند، برادران پس از متوجه شدن اين امر ابتدا نسبت سرقت را در مورد بنيامين پذيرفتند و گفتند او هم مانند برادرش يوسف است، سپس گفتند اى عزيز مصر او را رها كن و يكى از ماها را حبس نما كه او را پدر پيرى است كه تحمل دورى او را ندارد اما مأمورين نپذيرفتند، آنها پيشنهاد كردند كه برادر بزرگتر هم نزد بنيامين بماند تا پدرشان گمان خيانت و يا كوتاهى در مورد آنها نكند، اين پيشنهاد پذيرفته شد، و آنها بدون برادر بزرگ و بدون بنيامين نزد پدر بازگشتندفرزندان نزد پدر آمدند و ماجرا را نقل كردند اما يعقوب حرف آنها را رّد نمود و فرمود هوى و هوستان كارى بزرگ را به شما نيكو وانمود كرده، اينك صبرى نيكو بايد بكنم شايد خدا همه را به من بازآرد كه او داناى حكيم است سپس از فرزندانش از روى ناراحتى، روى برگرداند و گفت اى دريغ از يوسف او آنقدر غصه خورد كه ديدگانش از غم سپيد شد كنايه از نابينايى اما او خشم خود را فرو مىبرد
فرزندان گفتند اى پدر آنقدر غم يوسف را نخور به خدا آنقدر ياد يوسف مىكنى تا سخت بيمار شوى يا به هلاكت افتى اما يعقوب گفت شكايت غم و اندوه خويش را فقط به خدا مىكنم و از خدا چيزهايى سراغ دارم كه شما نمىدانيد
فرزندانم برويد يوسف و برادرش را بجوييد و از فرج خدا نااميد مشويد كه جز گروه كافران از گشايش خدا نااميد نمىشوند102
7معجزه پيراهن يوسف و استشمام بوى يوسف
يوسف گفت اين پيراهن مرا ببريد و به صورت پدرم بيندازيد كه بينا مىشود و همگى با خانواده خود پيش من آييد103يعقوب بوى پيراهن را از كنعان استشمام مىكند
همينكه كاروان از مصر جدا شد يعقوب گفت اگر مرا سفيه نخوانيد من بوى يوسف را احساس مىكنم، اما فرزندان گفتند به خدا كه تو در ضلالت ديرين خويش هستى104
و چون كاروانيان رسيدند و پيراهن را بصورت يعقوب انداختند و در دم بينا گشت گفت مگر به شما نگفتم من از خدا چيزهايى سراغ دارم كه شما نمىدانيد105
8درك اشتباه و عذرخواهى
فرزندان گفتند اى پدر، براى گناهان ما آمرزش بخواه كه ما خطاكار بودهايم106يعقوبع گفت براى شما از پروردگارم آمرزش خواهم خواست كه او آمرزگار و رحيم است107
9هجرت از كنعان به مصر
و چون برادران به اتفاق پدر و مادرشان و خانواده خود نزد يوسف رفتند يوسف پدر و مادرش را نزد خود جاى داد و گفت داخل مصر شويد كه اگر خدا بخواهد در امان خواهيد بود10810ادب يوسف در برابر پدر و مادر
يوسفع پدر و مادر خويش را بر تخت نشاند و همگى سجده كنان به روى در افتادند يوسفع گفت پدرجان اين تعبير روياى پيشين من است كه پروردگارم آن را محقق كرد109آخرين نگاه
درسى از يعقوبع
پيرمرد بزرگوار كه روحى همچون اقيانوس، وسيع و پر ظرفيت داشت بى آنكه آنها فرزندانش را ملامت و سرزنش كند وقتى ندامت و پشيمانى آنها را ديد، وعدهشان داد كه بزودى بر ايشان از پروردگار مغفرت مىطلبد در روايات آمده است كه هدف يعقوب از كلمه بزودى اين بود كه تقاضاى آنها را سحرگاهان جمعه كه وقت مناسبترى براى اجابت دعا و پذيرش توبه است انجام دهد، و اميدوارشان نمود كه خداوند گناهانتان را مىبخشد، چرا كه او غفور و رحيم است110
درس بزرگى كه از آيات اين بحث مىتوان گرفت اين است كه
مشكلات و حوادث هر قدر سخت و دردناك باشد و اسباب و علل ظاهرى هر قدر محدود و ناسازگار و پيروزى و گشايش و فرج هر اندازه به تأخير افتد هيچ كدام از اينها نمىتوانند مانع از اميد به لطف پروردگار شوند، همان خداوندى كه چشم نابينا را با پيراهنى روشن مىسازد و بوى پيراهن را از فاصله دور به نقاط ديگر مىبرد و عزيز گمشدهاى را پس از ساليان دراز باز مىگرداند111، تنها نسبت به حضرت يعقوبع اين چنين نيست بلكه هر كسى كه مانند آن حضرت عمل نمايد حتماً چنين نتيجه مىگيرد
و بالاخره آن جناب درس سريع الرضا بودن و پرهيز از عقدهاى و كينهاى بودن مىدهد يعقوبع اين صفت الهى را در خود رشد داده است، وقتى كه فرزندان پشيمان مىشوند و عذر تفصير مىطلبند، رضايت مىدهد و به آمرزش گناهان اميدوارشان مىنمايد و با مهربانى تمام با آنها برخورد مىكند اين است الگويى كه خداوند در قرآن كريم براى جوامع بشرى عرضه مىنمايد، اين نوع الگو مىتواند انسان عقدهاى و كينه توز را ريشه كن و بجاى او انسان مهربان، سريع الرضا و مربى در جامعه بوجود آورد تا در جامعه از كينه و انتقام و كشمكشهاى حيوانى خبرى نباشد
پروردگارا! به همه ما توفيق شناخت راه انبياء و متابعت از آن عنايت فرما و در اين راستا دستگيريمان نما!
آمين يا رب العالمين
تهران - تابستان 1380 هجرى شمسى