6تدبير يوسف به جهت حفظ برادرش بنيامين و رساندن خبر سلامتى خود به پدر - سیمای پیامبران در قرآن کریم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیمای پیامبران در قرآن کریم - نسخه متنی

عین‏اله ارشادی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنگامى كه فرزندان خواستند حركت كنند، يعقوب گفت فرزندان من از يك در وارد نشويد بلكه از درهاى متفرق وارد گرديد و من با اين دستور نمى‏توانم حادثه‏اى را كه از سوى خدا حتمى است از شما دفع كنم حكم و فرمان تنها از آن خداست من بر او توكل مى‏كنم و همه متوكلان بايد بر او توكل كنند101

براساس اين آيه ضمن اينكه يعقوبع برنامه ريزى را به فرزندانش ياد مى‏دهد به آنها مى‏فهماند كه در عين حال بايد توكلشان به خدا باشد فرزندان يعقوبع چنانكه پدر از آنها خواسته بود وارد مجلس ملك شدند و خواست پدر را عمل نمودند، اگر چه اين عمل كارى براى آنها انجام نمى‏داد

6تدبير يوسف به جهت حفظ برادرش بنيامين و رساندن خبر سلامتى خود به پدر

يوسفع نقشه‏اى كشيد كه برادرش بنيامين را نزد خود نگاه دارد بنابراين به دستور وى ظرف ملك را در بار و بنه بنيامين قراردادند تا بدين دليل او را بازداشت و نزد يوسف نگاه دارند، برادران پس از متوجه شدن اين امر ابتدا نسبت سرقت را در مورد بنيامين پذيرفتند و گفتند او هم مانند برادرش يوسف است، سپس گفتند اى عزيز مصر او را رها كن و يكى از ماها را حبس نما كه او را پدر پيرى است كه تحمل دورى او را ندارد اما مأمورين نپذيرفتند، آنها پيشنهاد كردند كه برادر بزرگتر هم نزد بنيامين بماند تا پدرشان گمان خيانت و يا كوتاهى در مورد آنها نكند، اين پيشنهاد پذيرفته شد، و آنها بدون برادر بزرگ و بدون بنيامين نزد پدر بازگشتند

فرزندان نزد پدر آمدند و ماجرا را نقل كردند اما يعقوب حرف آنها را رّد نمود و فرمود هوى و هوستان كارى بزرگ را به شما نيكو وانمود كرده، اينك صبرى نيكو بايد بكنم شايد خدا همه را به من بازآرد كه او داناى حكيم است سپس از فرزندانش از روى ناراحتى، روى برگرداند و گفت اى دريغ از يوسف او آنقدر غصه خورد كه ديدگانش از غم سپيد شد كنايه از نابينايى اما او خشم خود را فرو مى‏برد

فرزندان گفتند اى پدر آنقدر غم يوسف را نخور به خدا آنقدر ياد يوسف مى‏كنى تا سخت بيمار شوى يا به هلاكت افتى اما يعقوب گفت شكايت غم و اندوه خويش را فقط به خدا مى‏كنم و از خدا چيزهايى سراغ دارم كه شما نمى‏دانيد

فرزندانم برويد يوسف و برادرش را بجوييد و از فرج خدا نااميد مشويد كه جز گروه كافران از گشايش خدا نااميد نمى‏شوند102

7معجزه پيراهن يوسف و استشمام بوى يوسف‏

يوسف گفت اين پيراهن مرا ببريد و به صورت پدرم بيندازيد كه بينا مى‏شود و همگى با خانواده خود پيش من آييد103

يعقوب بوى پيراهن را از كنعان استشمام مى‏كند

همينكه كاروان از مصر جدا شد يعقوب گفت اگر مرا سفيه نخوانيد من بوى يوسف را احساس مى‏كنم، اما فرزندان گفتند به خدا كه تو در ضلالت ديرين خويش هستى104

و چون كاروانيان رسيدند و پيراهن را بصورت يعقوب انداختند و در دم بينا گشت گفت مگر به شما نگفتم من از خدا چيزهايى سراغ دارم كه شما نمى‏دانيد105

8درك اشتباه و عذرخواهى‏

فرزندان گفتند اى پدر، براى گناهان ما آمرزش بخواه كه ما خطاكار بوده‏ايم106

يعقوبع گفت براى شما از پروردگارم آمرزش خواهم خواست كه او آمرزگار و رحيم است107

9هجرت از كنعان به مصر

و چون برادران به اتفاق پدر و مادرشان و خانواده خود نزد يوسف رفتند يوسف پدر و مادرش را نزد خود جاى داد و گفت داخل مصر شويد كه اگر خدا بخواهد در امان خواهيد بود108

10ادب يوسف در برابر پدر و مادر

يوسفع پدر و مادر خويش را بر تخت نشاند و همگى سجده كنان به روى در افتادند يوسفع گفت پدرجان اين تعبير روياى پيشين من است كه پروردگارم آن را محقق كرد109

آخرين نگاه‏

درسى از يعقوبع

پيرمرد بزرگوار كه روحى همچون اقيانوس، وسيع و پر ظرفيت داشت بى آنكه آنها فرزندانش را ملامت و سرزنش كند وقتى ندامت و پشيمانى آنها را ديد، وعده‏شان داد كه بزودى بر ايشان از پروردگار مغفرت مى‏طلبد در روايات آمده است كه هدف يعقوب از كلمه بزودى اين بود كه تقاضاى آنها را سحرگاهان جمعه كه وقت مناسبترى براى اجابت دعا و پذيرش توبه است انجام دهد، و اميدوارشان نمود كه خداوند گناهانتان را مى‏بخشد، چرا كه او غفور و رحيم است110

درس بزرگى كه از آيات اين بحث مى‏توان گرفت اين است كه

مشكلات و حوادث هر قدر سخت و دردناك باشد و اسباب و علل ظاهرى هر قدر محدود و ناسازگار و پيروزى و گشايش و فرج هر اندازه به تأخير افتد هيچ كدام از اينها نمى‏توانند مانع از اميد به لطف پروردگار شوند، همان خداوندى كه چشم نابينا را با پيراهنى روشن مى‏سازد و بوى پيراهن را از فاصله دور به نقاط ديگر مى‏برد و عزيز گمشده‏اى را پس از ساليان دراز باز مى‏گرداند111، تنها نسبت به حضرت يعقوبع اين چنين نيست بلكه هر كسى كه مانند آن حضرت عمل نمايد حتماً چنين نتيجه مى‏گيرد

و بالاخره آن جناب درس سريع الرضا بودن و پرهيز از عقده‏اى و كينه‏اى بودن مى‏دهد يعقوبع اين صفت الهى را در خود رشد داده است، وقتى كه فرزندان پشيمان مى‏شوند و عذر تفصير مى‏طلبند، رضايت مى‏دهد و به آمرزش گناهان اميدوارشان مى‏نمايد و با مهربانى تمام با آنها برخورد مى‏كند اين است الگويى كه خداوند در قرآن كريم براى جوامع بشرى عرضه مى‏نمايد، اين نوع الگو مى‏تواند انسان عقده‏اى و كينه توز را ريشه كن و بجاى او انسان مهربان، سريع الرضا و مربى در جامعه بوجود آورد تا در جامعه از كينه و انتقام و كشمكشهاى حيوانى خبرى نباشد

پروردگارا! به همه ما توفيق شناخت راه انبياء و متابعت از آن عنايت فرما و در اين راستا دستگيريمان نما!

آمين يا رب العالمين

تهران - تابستان 1380 هجرى شمسى‏

/ 23