امامت يعقوب ع
وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينااليهم16ترجمه و آنان ابراهيم، اسحاق و يعقوب را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مىكردند و بسوى آنها وحى نموديم
ترجمه منظوم
بگشتند بر مردمان راهبر
به آنها بگفتيم با وحى خويش
ره كارنيكو بگيريد پيش
نشان داده راه نكو بربشر
ره كارنيكو بگيريد پيش
ره كارنيكو بگيريد پيش
تدبر و تفكر
از ظاهر آيه شريفه چند نكته استفاده مىشود
الف جمله "وجعلناهم ائمة "دلالت دارد براينكه علاوه بر حضرت ابراهيمع فرزندانش حضرت اسحاق و يعقوبع نيز مقام امامت داشتهاند
ب معناى هدايت در جمله "يهدون بامرنا" راهنمايى و ارشاد كه رسالت عموم پيامبران الهى است، نمىباشد، بلكه بمعناى رساندن به مقصود است
ج "واوحينا اليهم" شاهدى است بر اينكه خداوند بر هر سه پيامبر وحى مىكرده است
ره جو معناى "يهدون بامرنا" چيست؟
رهنما "اين جمله بمعناى رساندن به مقصود است يعنى يك نوع تصرف تكوينى در نفوس كه با آن تصرف راه براى بردن دلها به سوى كمال و انتقال دادن آنها از موقفى به موقف بالاتر هموار مىشود، و چون تصرف تكوينى و عملى و باطنى است، ناگزير مراد از آنكه با آن هدايت صورت مىگيرد نيز امرى تكوينى خواهد بود، نه تشريعى كه صرفاً امرى اعتبارى است، بلكه امرى حقيقى است چنانكه در آيه شريفه "انما امره اذا اراد شيئاً ان يقول له كن فيكون فسبحان الله بيده ملكوت كل شى17" فرموده است
بنابراين هدايت به امر خدا، از فيوضات معنوى و مقامات باطنى است كه مؤمنين به وسيله عمل صالح به سوى آن هدايت مىشوند و به رحمت پروردگار ملبس مىگردند
و چون امام به وسيله امر، هدايت مىكند فهميده مىشود كه خود او قبل از هركس متلبس به آن هدايت است و از او به ساير مردم منتشر مىشود، و برحسب اختلافاتى كه "ائمه" در مقامات و درجات دارند، هركسى به قدر استعداد و ظرفيت خود از آن بهرهمند مىشود از اينجا فهميده مىشود كه امام رابط ميان مردم و پروردگار در اخذ فيوضات ظاهرى و باطنى است، اما پيامبر رابط ميان مردم و خداى متعال در گرفتن فيوضات ظاهرى يعنى شرايع الهى است كه از راه وحى نازل گشته و از ناحيه پيامبر به مردم منتشر مىگردد، و نيز مىفهميم كه امام دليل و نشانهاى است كه نفوس را به سوى مقاماتش راهنمايى مىكند، همچنان كه پيامبر دليل و نشانهاى است كه مردم را به سوى اعتقادات حق و اعمال صالح راه مىنمايد
در نتيجه حضرت ابراهيمع و فرزندش حضرت اسحاقع و نوهاش حضرت يعقوبع هم مقام نبوت و هم مقام امامت را داشتهاند18
5نزول وحى بر يعقوبع
و اوحينا الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب19ترجمه و ما بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب وحى كرديم
ترجمه منظوم
همين گونه هم وحى شد برخليل
به يعقوب گفتيم و اسباط وى
به عيسى همين راه كرديم طى
به اسحاق پيغمبر و اسمعيل
به عيسى همين راه كرديم طى
به عيسى همين راه كرديم طى
تدبر و تفكر
از آيه شريفه چند نكته بدست مىآيد
الف آيه شريفه در كل، كه ما قسمتى از آن را نقل كردهايم، مىفرمايد همانطورى كه بر حضرت نوح و پيامبران مابعدش و بر حضرت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و ديگر پيامبران وحى مىشد بر پيامبر اسلام نيز خداوند وحى فرموده است
ب از ظاهر آيه نبوت حضرت يعقوبع استفاده مىشود زيرا اولاً نام آن جناب را در رديف ساير پيامبران بزرگ ذكر نموده، ثانياً، مىفرمايد به او وحى مىكرديم مانند ساير پيامبران، در نتيجه اين دو نكته شاهد مناسبى است بر نبوت ايشان
ج چنانكه بعضى از مفسرين گرامى اشاره نمودهاند آيه شريفه ضمن مقابله با افكار باطل يهوديان كه در ميان پيامبران خدا تفرقه مىافكنند، بعضى را تصديق و بعضى را تكذيب مىكنند، مىفرمايد همانطورى كه بر نوح و پيامبران بعد از او مانند ابراهيم، اسحاق، اسماعيل و يعقوب وحى فرستاديم20 بر پيامبر خاتم نيز وحى فرستاديم
د آيه شريفه در مقام بيان اين نكته است، وحى كه بر پيامبر خاتم فراموش نشود مسئله نوظهورى نيست و چيز بىسابقهاى نبوده، بلكه وحى امرى يكنواخت و بدون اختلاف در مصاديق است البته نوع وحى بر پيامبران متفاوت بوده است21
نگاه سوم مكتب و آيين
1- آيينى را كه خدا برگزيد2- آيين يعقوبع وفرزندانش