نجاشي پادشاه حبشه بود، او مسيحي و داراي صفات انساني مانند عدالت و مهرباني بود، پيامبرص در آغاز بعثت، گروهي از مسلمانان را به سرپرستي جعفربن ابيطالبع به حبشه فرستاد، نجاشي به آنها پناه داد و كمال احترام را از آنها به عمل آورد و حتي پس از مدتي در حضور جعفر طيار، مسلمان گرديد، و اين پناهندگان حدود پانزده سال در حبشه ماندند و سپس به مدينه مهاجرت كردند، اتفاقاً ورود اين مهاجران مصادف با فتح خيبر بود، اينك در اينجا به اين داستان توجه كنيد واقدي تاريخ نويس معروف مينويسد رسول خداص دو نامه براي نجاشي پادشاه حبشه نوشت، در نامه اول، او را دعوت به اسلام كرد و چند آيه قرآن را مربوط به عيسي و مريم در نامه نوشت وقتي نامه به او رسيد، نامه را گرفت و از روي احترام، به چشمش گذاشت و به خاطر تواضع در برابر نامة پيامبرص از تختش پائين آمد و روي زمين نشست و گواهي به يكتائي خدا و صدق رسالت پيامبرص داد سپس به نامه رسان گفت اگر ميتوانستم به خدمت پيامبرص ميرسيدم، ولي نميتوانم، و در جواب نوشت به سوي رسول خداص دعوت تو را تصديق و اجابت نمودم، و به دست جعفربن ابيطالب8 قبول اسلام كردهام و پيامبرص در نامة دوم، براي نجاشي نوشت ام حبيبه دختر ابوسفيان را كه مسلمان شده بود و همراه شوهرش به حبشه هجرت نموده و در آنجا شوهرش مسيحي شده و سپس فوت نموده است را به عقد ازدواج من درآور و با فرد اميني به نزد من بفرست وقتي نامه به دست نجاشي رسيد، مطابق نامه عمل كرد، و ام حبيبه را همراه شخص مورد اطميناني به حضور پيامبرص فرستاد و از آنجا كه ام حبيبه هرگز حاضر نبود نزد پدر كافرش ابوسفيان برود، و از طرفي بي سرپرست بود، پيامبرص براي حفظ شخصيت و نگهداري و احترام او، با او ازدواج كرد به اين ترتيب ميبينيم، گاهي رسول مكرم اسلامص نامههاي سياسي و اجتماعي مينوشت و كارهاي مهمي را به وسيلة نوشتن نامه، انجام ميداد
مجازات خيانت به بيت المال
سال هفتم هجرت بود، پيامبر اسلامص مسلمانان مدينه را براي آزاد سازي خيبر از دست يهوديان كارشكن كه فرصت طلبان مرموز و دشمن خطرناك داخلي براي حكومت اسلامي بودند بسيج نمود، مسلمانان كه تعدادشان هزار و ششصد نفر بود همراه پيامبرص از مدينه بيرون آمده و پس از پيمون32 فرسخ در جهت شمال مدينه حركت كرده و قلعههاي خيبر را محاصره كردند پس از فتح و پيروزي، غنائم سرشاري به دست مسلمين رسيد و تصميم گرفتند به سوي مدينه بازگردند يكي از غلامان كه مأمور بستن كجاوههاي شتر بود، مخفيانه عبائي را از غنائم جنگي كه بيت المال مسلمين بود برداشت پس از مدتي، هنگام حركت مسلمانان از سرزمين خيبر به سوي مدينه، اين غلام مشغول بستن كجاوة شتر بود، ناگهان تيري به غلام اصابت كرد، او هماندم جان سپرد، مأموران به تحقيقات پرداختند ولي نفهميدند كه اين تير از كجا آمد، اشتباهي بود يا عمدي بعداً همگي گفتند «بهشت بر او گوارا باد»، اما پيامبرص به مسلمين فرمود من با شما در اين گفتار، هم عقيده نيستم، پرسيدند چرا؟ فرمود زيرا عبايي كه در تن او است از غنائم است و او آن را به خيانت برداشته و در روز قيامت، به صورت آتش، او را احاطه خواهد كرد، در اين هنگام يكي