حدود سه سال قبل از هجرت پيامبرص، آن حضرت دو يار و حامي مخلص خود يعني ابوطالب و خديجه را از دست داد، و رحلت اين دو بزرگوار بقدري سخت بود كه پيامبرص آن سال را «عام الحزن» سال اندوه ناميد اما به جاي ابوطالب، فرزندش عليع، و به جاي خديجه، دخترش فاطمهس بودند كه ضايعه رحلت ابوطالب و خديجه را جبران كنند عليع در آن وقت 19 سال داشت، و فاطمهس طبق احاديث معروف، بيش از پنج سال نداشت، اما همين دختر پنج ساله، يك دختر فداكار و مهربان و شجاع و دلنواز براي پيامبرص بود گاه دشمنان سنگدل خاك يا خاكستر بر سر پيامبرص ميپاشيدند، هنگامي كه پيامبرص به خانه ميآمد، فاطمهس خاك و خاكستر را از روي سر و روي پدر پاك ميكرد، در حالي كه اشك در چشمش حلقه زده بود، پيامبرص ميفرمود دخترم غمگين مباش خداوند حافظ پدر تو است و روزي دشمنان اجتماع كردند تا در حجر اسماعيل، سوگند بخورند كه هركجا محمدص را يافتند، او را بكشند، فاطمه خردسالس اين خبر را شنيد و به اطلاع پدر رساند، تا مراقبت بيشتري از خود كند و اين نشان ميدهد كه فاطمهس نه تنها در درون خانه، بلكه در بيرون خانه نيز در فكر نجات و نگهباني از پدر بود باز در همان سالها، ابوجهل عدهاي از افراد پست را جمع كرده بود كه وقتي پيامبرص در مسجد الحرام در نماز به سجده رفت، شكمبة گوسفندي را بر سر آن حضرت بيفكنند، اين عمل ناجوانمردانه انجام شد و ابوجهل و مزدورانش صدا به خنده بلند كردند، بعضي از ياران اين منظره را ميديدند، ولي كسي را جرأت نبود به پيش رود و شكمبه را بردارد اين خبر به گوش حضرت فاطمهس خردسال رسيد، با شتاب به مسجد الحرام رفت و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و يارانش را با شمشير بيان، محكوم و سركوب كرد و بر آنها نفرين نمود به اين ترتيب، دختر بزرگوار پيامبرص در آن سن و سال كمتر از ده سال، درس فداكاري و ايثار و شجاعت را به همه بخصوص دختران و زنان آموخت، كه آنها نيز بايد دوش به دوش مردان به دفاع از حق برخيزند
بگو پدر جان
وقتي آية63 سورة نور نازل شد كه لا تجعلوا دُعأ الرسول بينكم كدعأ بعضكم بعضاً پيامبرص را به آنگونه كه يكديگر را صدا ميزنيد صدا نزنيد مسلمانان به پيروي از اين آيه، ديگر به پيامبرص «يا محمد» نميگفتند بلكه يا رسول الله و يا ايها النبي ميگفتند فاطمه زهرا3 ميگويد بعد از نزول اين آيه من ديگر جرأت نكردم، پدرم را به عنوان يا ابتاه پدر جان! صدا كنم، بلكه وقتي خدمتش ميرسيدم يا رسول الله اي رسول خدا ميگفتم يكي دو بار اين خطاب را تكرار نمودم، ديدم پيامبرص ناراحت شد، و به من فرمود اي فاطمه اين آيه نه دربارة تو نازل شده و نه دربارة خاندان و نسل تو، تو از مني و من از توام سپس اين جمله را فرمود قولي يا ابه فانها احيا للقلب و ارضي للرب بگو پدر جان! كه اين سخن قلب من را زنده و خدا را خشنود ميسازد
علاقة شديد پيامبرص به فاطمه س
ابن عباس ميگويد در آن وقت كه فاطمهس كودك بود پيامبرص فاطمهس را بسيار ميبوسيد و ميبوئيد، عايشه يكي از همسران پيامبر معترضانه به پيامبر گفت فاطمهس را زياد ميبوسي؟