يك مثال روشن دربارة پيامبر و خويشان و پيروانش
پيامبرص فرمود خداوند پيامبران را از درختهاي گوناگون آفريد من و علي از يك درخت هستيم، من اصل و ريشه آن درخت، و علي فرع و شاخة آن درخت و فاطمهس موجب باروري آن درخت، حسنع و حسينع ميوة آن درخت و پيروان ما برگهاي آن درخت هستند، هركس كه به شاخهاي از اين درخت تمسك جست نجات مييابد و گرنه راه انحراف را ميپيمايد، و اگر بندهاي بين صفا و مروه كنار كعبه هزار سال و باز هزار سال و باز هزار سال عبادت كند به گونهاي كه مانند مشك كوچك خشكيده يا پوسيده شود ولي محبت ما را در نيابد، خداوند او را به صورت در آتش ميافكند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي بگو من از شما براي رسالت پاداشي جز دوستي در مورد خويشان نميخواهم پيامبرص در فرصتهاي مناسب با مثالها و بيانهاي گوناگون، امامان بعد از خود را معرفي ميكرد و مردم را سفارش به پيروي از آنها مينمود، و در اين مورد كمال اتمام حجت را كردمزاحهاي رسول خداص
روزي پيره زني به حضور پيامبرص رسيد و عرض كرد عاقبت من در قيامت چه خواهد شد؟ پيامبرص فرمود پيره زن به بهشت نميرود آن زن ناراحت شد و از حضور آن جناب دور گرديد، در راه بلال حبشي او را گريان ديد، از او پرسيد چرا ناراحت هستي جريان را گفت، بلال گفت نبايد پيامبرص چنين فرموده باشد، برگرد به حضورش برويم و بار ديگر بپرسيم، با هم نزد پيامبرص آمدند، بلال عرض كرد اي رسول خدا!ص شما به اين پيره زن چنين فرمودهاي؟ پيامبر فرمود آري اينكه سهل است است، سياه هم به بهشت نميرود بلال نيز افسرده خاطر شد، و از نزد رسول خداص مرخص شد، در راه ابنعباس او و پيره زن را افسرده ديد، علت را پرسيد، بلال جريان را گفت ابن عباس گفت رسول خداص با شما مزاح كرده است، منظورش اين است كه پيره زن، جوان ميشود و سياه، سفيد ميگردد و سپس به بهشت ميروند نه با حال پيري و سياهي، آنها فهميدند، كه پيامبرص با آنها مزاح كرده است، خوشحال شدند آري پيامبر با آن مقام بلند با مردم مستضعف اين چنين برخورد صميمانه داشتنعمتهاي سرشار بهشت
يك نفر باديه نشين به حضور رسول خداص آمد و عرض كرد آيا در بهشت شتر هم پيدا ميشود، زيرا من شتر را بسيار دوست دارم پيامبرص فرمود اي باديه نشين اگر خداوند تو را وارد بهشت كند، آنچه دلت بخواهد و چشمت از ديدنش لذت برد در آنجا خواهي يافت و در حديثي آمده هيچ انساني ميوهاي از درختان بهشت نميچيند مگر اينكه دو چندان، در جاي آن ميرويدوسائل بهشت
شخصي به حضور رسول خداص آمد، پيامبرص به او فرمود نميخواهي تو را راهنمائي كنم تا خدا بوسيله آن تو را به بهشت ببرد عرض كرد چرا اي رسول خدا! فرمود از آنچه خدا به تو داده به ديگران بده عرض كرد اگر خودم نيازمندتر باشم چه كنم؟ فرمود شخص نادان را راهنمائي كن عرض كرد اگر خودم نادانتر از او باشم چه كنم؟ فرمود فَاصمُت لِسانَكَ اِلا مِن خَيرٍ زبانت را جز در موارد خير، خاموش و كنترل كن آيا دوست نداري كه يكي از اين خصال را داشته باشي و تو را به بهشت ببرد؟! از اين نصيحت بياد شعر حافظ افتادم كه در وصف پيامبرص فرمود
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسألهآموز صد مدرس شد
به غمزه مسألهآموز صد مدرس شد
به غمزه مسألهآموز صد مدرس شد