مـنظور از ايقاعات امور يك طرفه اى است كه براى تحقّق آن ها نيازى به وجود دو طرف ايجاب و قـبـول نـيـسـت ، بـلكـه بـا صـيـغـه يـك جـانـبـه مـحـقـّق مـى شـود و نـيـازى بـه قبول ندارد.(158) مـحـقـّق حـلّى (ره) در ايـن بـخـش يـازده بـاب ذكـر كـرده كـه بـه قـرار ذيل است :
كتاب الطّلاق
(طلاق) در لغت ، به معناى ترك كردن ، آزاد و رها شدن و جدا گرديدن است ؛ (طَلَقَتِ الْمَرْاءَةُ مِنْ زَوْجِها) يعنى : زن از شوهرش جدا شد و او را ترك كرد.(159) در اصـطـلاح شـرعـى نـيـز عـبـارت از (گـسـسـتـن پـيـونـد ازدواج بـا صـيـغه مخصوص) است .(160) در روايـات اسـلامـى ، از (طـلاق) بـه عـنـوان يـك عـمـل حـلال مـبـغـوض نـام بـرده شـده اسـت . در حـديـث صـيـحـيـح ، از امـام صـادق (ع) نقل شده كه فرمودند:(ما مِنْ شَىْءٍ مِمّا اَحَلَّهُ اللّهُ اَبْغَضُ اِلَيْهِ مِنَ الطَّلاقِ)(161) درميان چيزهايى كه خداوند حلال فرموده چيزى نزد او مبغوض تر از (طلاق) نيست .مـردى كـه هـمـسـر خـود را طـلاق مـى دهـد بـايـد بـالغ و عـاقـل بـاشـد و بـه اخـتـيـار خـود طـلاق دهـد. بـنـابـرايـن ، طـلاق از روى اجـبـار، بـاطـل اسـت . همچنين مرد بايد قصد جدّى براى طلاق داشته باشد. پس اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويد، صحيح نيست .(162) زن بايد هنگام طلاق از عادت ماهانه و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكى ، با او نزديكى نكرده باشد.(163) عـلاوه بـر شـروط يـاد شـده ، در صحّت طلاق شرط است كه اجراى صيغه آن در حضور دو شاهد عادل انجام گيرد.(164) طلاق به دو قسم (رجعى) و (بائن) تقسيم شده است :الف ـ طـلاق رجـعـى آن اسـت كه مرد پس از طلاق نيز مى تواند تا وقتى كه عدّه زن تمام نشده ، طلاق را بر هم بزند و به زن خود رجوع نمايد.ب ـ طلاق بائن آن است كه مرد پس از طلاق ، حق رجوع در عده را ندارد و بر پنج قسم است :1ـ طلاق زنى كه نه سالش تمام نشده است ؛ 2ـ طـلاق زنـى كـه يـائسـه بـاشـد (بـيـش از پـنـجـاه يـا شـصـت سال داشته باشد)؛ 3ـ طلاق زنى كه شوهرش با او نزديكى نكرده باشد؛ 4ـ طلاق زنى كه او را سه بار طلاق داده اند؛ 5 و 6 ـ طلاق خُلع و مبارات كه شرح آن خواهد آمد.غير از اين موارد، هر طلاقى كه صحيح باشد طلاق رجعى محسوب مى شود.(165)