كتاب الخُلع و المبارات - آشنایی با ابواب فقه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با ابواب فقه - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كتاب الخُلع و المبارات

خلع و مبارات نيز دو نوع طلاق بائن است .

الف ـ خُلْع

(خـُلْع) بـر وزن غـُسل ، اسم مصدر است از خَلْع به معناى كندن و در آوردن لباس ؛زيرازن و شـوهـر بـه مـنـزله لباس همديگرند: (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ و اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ)(166) و با طلاق ، آن لباس كنده مى شود. از اين نظر، تعبير به (خُلع) شده است .(167) زنـى كـه دوسـت نـدارد بـا شوهرش زندگى كند و بيم آن مى رود كه ادامه زندگى مشترك آنان عـواقـب بدى داشته باشد، مى تواند مهر خود يا مال ديگرى را به او ببخشد تا طلاقش دهد. اين را (طلاق خُلع)  گويند.

در طـلاق خـُلع ، هـمـيـن كـه مـرد طـلاق داد حـقّ رجـوع نـدارد، مـگـر ايـن كـه زن بـخـواهـد آنـچـه را بذل كرده پس بگيرد. در اين صورت ، شوهر نيز حق رجوع پيدا مى كند.

طـلاق خـلع ايـقـاع اسـت ، ولى از ايـن نـظـر كـه اجـراى صـيـغـه آن احـتـيـاج بـه دو طـرف دارد (بذل از طرف زن و طلاق از طرف شوهر)، شبيه عقد است .(168)

ب ـ مبارات

(مـبارئة) و (مباراة)  مصدر باب مفاعله ، به معناى جدا شدن از يكديگر است .(169) هر گـاه زن و شـوهـر يـكـديـگـر را نـخـواهـنـد و زن مـهـر خـود يـا مال ديگرى را به مرد ببخشد كه او را طلاق دهد، اين را (طلاق مبارات) مى نامند.

در طـلاق مـبـارات نـيـز مـثـل خـلع ، مـرد حـق رجـوع نـدارد، مـگـر ايـن كـه زن بـه بذل خود رجوع كند. تفاوت مهم مبارات با خلع در دو چيز است :

1ـ در مبارات كراهت طرفينى است ، ولى در خلع ، فقط از طرف زن است .

2ـ مـالى را كـه زن در مبارات مى بخشد بايد كم تر از مهر باشد، ولى در خلع ، ممكن است بيش تر از مهر هم باشد.(170)

كتاب الظّهار

(ظـهـار) در جـاهـليت ، نوعى طلاق بود، به اين صورت كه شوهر به زن مى گفت : اَنْتِ عَلَىَّ كَظَهْرِ اُمّى) ؛ يعنى : تو نسبت به من مانند پشت مادرم هستى . با همين جمله ، زن مطلّقه شناخته مى شد.

ديـن اسـلام آن را تـغـيير داد و (ظهار) را طلاق به حساب نياورد. دستور اسلام در مورد (ظهار) اين است كه اگر مردى چنين كارى كرد بايد كفّاره بدهد و تا زمانى كه كفّاره نداده ، نزديكى او با زنش حرام است .

كـفّاره (ظهار) آزاد كردن يك بنده است ؛ اگر ممكن نشد، دو ماه متوالى روزه گرفتن و اگر آن هم ممكن نشد، به شصت فقير طعام دادن .(171) مـحـقـّق حـلّى (ره) در ادامـه (كتاب الظهار)، بحث مفصّلى درباره انواع كفّارات و كيفيت اداى آن ها انجام داده است . ولى امام خمينى (ره) بحث كفّارات را در باب مستقلى تحت عنوان (كتاب الكفّارات)  مطرح كرده است .

كتاب الا يلاء

(ايـلاء) بـه مـعناى سوگند خوردن است ، ولى در اين جا، منظور سوگند خاصى است ؛ به اين معنا كه مرد براى اذيت همسرش ، سوگند ياد كند كه براى هميشه يا مدت معيّن (بيش از چهار ماه) با او نزديكى نكند.

اگـر زن تـحمّل نمايد و در اين مدت ، شكايتى نكند، حرفى نيست (و در صورت مباشرت با زن بـايـد كـفـّاره بپردازد) و اگر زن شكايت كند، حاكم شرع مرد را احضار مى كند و چهار ماه به او مـهـلت مـى دهـد. اگـر در ايـن مـدت بـرگـشـت و كـفـّاره سـوگـنـد را داد، زن بـر شـوهـر خـود حـلال مـى شـود. در غـير اين صورت ، حاكم شرع او را ميان دو كار مخيّر مى كند: نقض سوگند و دادن كفّاره يا طلاق دادن زن .

اگر مرد يكى از اين دو كار را انتخاب كند، ديگر كسى با او كارى ندارد، و گر نه حاكم شرع او را زنـدانـى مى كند و در آب و غذا بر او سخت گيرى مى نمايد تا يكى از اين دو كار را انجام دهد.

نقض سوگند در همه جا حرام است ، ولى در اين جا، نه تنها حرام نيست ، بلكه واجب تخييرى است .(172)

كتاب اللّعان

(لعـان) بـر وزن كـتاب ، مصدر باب مفاعله از مادّه (لعن) به معناى نفرين و طرد از خير و در اصطلاح شرعى

/ 58