پى آن باشد، بهتر است و خداوند، بى نياز و بردبار است .بـديـهـى اسـت كـه تحمّل خشونت اين گونه افراد و گذشت از برخوردهاى زننده آنان ، بويژه اگـر بـا
قـول مـعـروف ، يـعـنـى سـخن نيك و دلدارى ، دلجويى و راهنمايى همراه باشد، از عقده هايشان مى كاهد و
به آنان آرامش مى بخشد.
حدود گذشت
عفو و اغماض در مقابل انتقام است و در صورتى مصداق پيدا مى كند كه انسان قدرت انتقام داشته بـاشـد،در غـير اين صورت سكوت انسان در مقابل تقصير و خطاى ديگران از مصاديق كظم غيظ خواهد بود. پيامبر اكرم
(ص ) فرمود:(قالَ مُوسى يا رَبِّ اَىُّ عِبادِكَ اَعَزُّ عَلَيْكَ؟ قالَ الَّذى اِذا قَدَرَ عَفا) 101
حضرت موسى عرض كرد: خدايا! كدام يك از بندگانت نزد تو محبوبتر است ؟ فرمود: كسى كه هنگام قدرت عفو كند.گذشت از نيكوترين صفات الهى و از اخلاق حميده است ، لكن داراى حدودى است :
الف ـ مـسـائل و حـقـوق شخصى
عفو در مسائل شخصى درصورتى كه موجب پشيمانى و اصلاح فرد خاطى شود،پسنديده است ولى اگر بر جراءت و جسارت او در تكرار خطايش مى افزايد، شايسته نيست . على (ع ) مى فرمايد:(اَلْعَفْوُ يُفْسِدُ مِنَ الَّئيِمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِهِ مِنَ الْكَريمِ) 102
عفو همان اندازه كه بزرگوار را اصلاح مى كند، فرومايه را تباه مى سازد.
ب ـ حـقـوق عـمـومـى و الهـى
در مسائل عمومى و حقوق الهى نه تنها عفو و چشم پوشى پسنديده نيست ، بلكهنكوهيده و مذموم است . سنّت و روش پيامبر(ص ) اين بود كه متجاوز به حقوق الهى و اجـتـماعى را مجازات مى
كرد و در اين مورد شفاعت هيچ شفاعت كننده اى را نمى پذيرفت . چنانكه امام باقر(ع ) فرمود:امّ سـلمـه ، هـمـسـر رسـول خـدا(ع )، كـنـيـزى داشـت كـه سـرقـت كـرده بـود. كـسـانـى كـه مـال
آنـهـا غـارت شـده بود به حضور رسول خدا(ص ) آمدند و درخواست مجازات نمودند. امّ سلمه درباره كنيز خود
نزد پيامبر(ص ) شفاعت كرد، آن حضرت فرمود: اين حدّى است از حدود الهى كه نبايد تعطيل شود. سپس دست كنيز
را قطع كرد. 103
رعايت حقوق ديگران
خداوند متعال ، خود (حق ) و هستى را براساس (حق ) آفريده است ، دينش نيز دين حقّ و پيامبرش را هم به حقفرستاده است . 104
بـر ايـن اسـاس ، انسان در يك نظام كاملاً به حق آفريده شده و داد و ستدهاى فكرى و عملى او و
ارتـبـاطـش بـا خـدا، خـود و سـايـر پـديـده هـا بـايـد بـر مـحـور حـقّ قـرار گـيـرد، بـه باطل
نگرايد، ياوه نگويد، بيهوده كارى نكند و از محور حق منحرف نگردد؛ چرا كه آن سوى حق ، جز گمراهى ،
حيرانى ، از دست دادن سرمايه زندگى و نگون بختى نخواهد بود؛
(... فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ اِلا الضَّلالُ...) 105
بعد از حق ، چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟!
انواع حقوق
مـؤ مـن ، در مـرحـله نـخـست تنها در برابر خدا مسؤ ول است و همه كارهايش با عقربه اخلاص به سـوى خـداجـهت گيرى مى شود و هرگز نبايد كارى را براى غير خدا انجام دهد. در مرحله اجراى فـرمان خدا و مرزبندى
قانون و جداسازى راه از بيراهه و پرهيز از ظلم و بيهوده كارى ، رعايت حقوقى كه خدا و خرد تعيين مى
كنند الزامى است . اين حقوق به سه دسته : حقّ اللّه ، حقّ النفس و حـقّ النـاس تـقـسيم مى شود و با توجه
به اينكه عنوان درس به قسم سوم اشاره دارد، بحث را پيرامون حق الناس پى مى گيريم .
اهميّت اداى حقوق
هـيـچ خردمندى در لزوم رعايت حقوق ديگران ، ترديد نمى كند و بى شك ، اداى حقوق مردم در همه زمينه هااز اصول شريعت اسلامى است و در سخنان رهبران اسلام با تعابير نغز و بلندى مورد تاءكيد قرار گرفته است
، از آن جمله :