انه الحق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انه الحق - نسخه متنی

حسن حسن زاده آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است . پس نتيجه اينكه علم به حقائق متعذر است مگر از وجهى خاص كه بواسطه ارتفاع حكم نسب و قيود كونيه از عارف در حال تحقق او به مقام كنت سمعه و بصره صورت پذيرد . ز اين دليل مؤيد وجه ششم است و آن اينكه اهل ميزان همگى اعتراف دارند كه بسائط را حد نيست و رسم معرفت كنه حقيقت نيست و معرفت مركب فرع معرفت بسائط است زيرا هر مركبى در وجود ذهنى و خارجى به حسب تركيبش منحل به بسائط مى شود و چون معرفت مركب موقوف بر معرفت بسيط است و معرفت به موقوف عليه يعنى بسيط حاصل نشود معرفت موقوف يعنى مركب هم حاصل نمى شود پس نتيجه اينكه علم به حقايق اصلا حاصل نمى شود .

ح اقرب حقايق به انسان خود انسان است و حال اينكه به كنه خود نمى رسد تا چه رسد به ديگرى . ط اعرف حقايق جوهريه در نزد اهل نظر كه آنرا به حقيقت براى تمثيل حقيقت جوهريه تعيين كرده اند حقيقت انسان است و در تعريف او گفته اند : انسان حيوان ناطق است و حيوان را تعريف كرده اند كه جسم نامى متحرك به اراده است و جسم را تعريف كرده اند كه جوهر قابل ابعاد ثلاثه متقاطع بر قوائم است و حال اينكه در اين تعريفات از چند وجه شك روى مى آورد : اول در جنس بودن جوهر براى جسم . دوم اينكه قبول ابعاد مذكور بالفعل در كره تحقق نمى يابد و بالقوه بر هيولاى فقط هم صادق است . سوم اينكه نمو در سن شيخوخت وجود ندارد زيرا كه ذبول منافى آنست . چهارم اينكه احساس و متحرك به اراده دو فصل انسان نيستند زيرا كه فصل قريب تعدد بردار نيست و اهل نظر بدين اعتراف دارند پس فصل آن معلوم نيست . پنجم اينكه ناطق به معنى مدرك كليات يعنى معقولات است پس ناطق صفت روح مباين حيوانست پس چگونه بر حيوان حمل مى شود ؟ ششم اينكه چگونه ماهيت انسان از دو حقيقت متباين يكى روح و ديگرى جسم تركيب شده است ؟ و تشبث به حديث عشق و تدبير بين روح و جسم از تعشق به حديث و سوء تدبير است . يعنى آنكه سخن از عشق جسم و روح به ميان مى آورد تا بدين سخن تركيب بين آندو را اثبات كند عشق به حديث دارد و دوست دارد كه حرفى بزند وگرنه حديث عشق بين روح و جسم مثبت مدعى نيست و اين سخن از سوء تدبير و بد انديشى است زيرا انسان را صورت احديت حقيقيه است يعنى صورت وحدانى و هويت واحده دارد و اينگونه معانى اضافى چون ابوت و ملك اند كه اضافه بين متضايفين مثلا جسم و روح مفيد چنين صورت وحدانى نيست . هفتم اينكه اگر حيوان جنس و ناطق فصل در خارج تحقق بيابند حمل آندو را بر يكديگر نشايد

/ 79