نظام هستى حق است و رسول او حق است و كتاب او حق است
دولت او دولت حق است و كتاب او حق است و كتاب او حق است
بعث و نشور حق است صراط و ميزان حق است و آنچه را كه حق فرمود حق است حق است كه سالك در اين مقام به اعتبارى سفرى من الحق الى الخلق بالحق مى كند چنانكه از آيات آفاق و انفس سفرى من الخلق الى الحق كرده است . در كتب اساطين حكمت و ارباب معرفت از قديم الدهر بحث از حق و معانى آن دائر بود كه الحكمه معرفه الوجود الحق والوجود الحق هو واجب الوجود بذاته : ارسطو در چندين جاى ما بعد الطبيعه از حق و معانى آن بحث كرد . فارابى در اغراض ما بعد الطبيعه ( 1 ) و در رساله تعليقات ( 2 ) از ارسطو سخن از حق نقل كرده است . يعقوب بن اسحاق كندى معروف به فيلسوف عرب نيز از 1 ص 18 ط حيدر آباد . 2 ص 6 و 9 حيدر آباد .وجود حق و فروع آن در چند رساله فلسفى خود بحث نموده است . و فارابى بحث حق را در مدينه فاضله و در فص دوازدهم فصوص به اجمال و سپس در فص هفتادم آن به تفصيل عنوان كرده است . و پس از وى ابن سينا در فصل هفتم مقاله اولى الهيات شفا ( 1 ) و در اول فصل ششم مقاله هشتم آن ( 2 ) به اقتفاى فارابى چنانكه در فلسفه دأب اوست بحث كرده است . و همچنين محيى الدين عربى و صدرالدين قونوى و ابن فنارى در چندين موضع فتوحات و مفتاح و مصباح و قيصرى در اول فصل اول مقدمات شرح فصوص الحكم گويد : الفصل الاول فى الوجود وانه هو الحق . و در اواخر شرح فص يوسفى گويد : الوجود من حيث هو هو هو الله والوجود الذهنى والخارجى والاسمائى الذى هو وجود الاعيان الثابته ظلاله . و همچنين ميرداماد در قبسات و مولى صدرا در فصل اول منهج ثالث مرحله اولى اسفار ( 3 ) و متأله سبزوارى در اوائل حكمت منظومه بحث كرده اند . 1 ص 42 چاپ سنگى رحلى . 2 ص 232 چاپ سنگى رحلى . 3 ص 20 ج 1 ط 1 .
بحث حق از نظرى ناظر به تبكيت سوفسطائى است
بحث حق و به خصوص افتتاح بحث حق و حقيقت در صدر مؤلفات اصول معارف حقه حقيقيه از جهتى ناظر به رد پندار سوفسطائى است زيرا بحث حق منتهى است به اينكه احق حقائق در اعيان وجود حق است و احق اقاويل حقه در مقدمات علمى اينكه ايجاب و سلب نه جمع آن دو را در موردى شايد و نه رفع آن دو را كه تقابل ايجاب و سلب اول الاوائل و ابده البديهيات است و در السنه اهل ميزان دائر است كه ان اول الاوائل هو ان الايجاب والسلب لا يجتمعان ولا يرتفعان و يا اينكه : الايجاب والسلب فى قضيه واحده بعينها لا يصدقان معا ولا يكذبان معا كه در حقيقت قضيه منفصله حقيقيه است . خلاصه بحث حق منتهى است به اينكه