قبسات النور نسخه متنی

داراى فكر الهى داراى فضيلت سبقت در اسلام و فضائل فراوانى كه ديگران آن فضائل را در زمان اميرالمؤمنين ( ع ) نداشتند اميرالمؤمنين با يك چنين وضعى بحكومت مى رسد . ( 11 ) - 8 حكومت در اسلام ج 2 صفحه 65 9 - همان مدرك صفحه 69 68 - 10 حكومت در اسلام ج 2 - صفحه 68 - 11 حكومت در اسلام - ج 1 - صفحه 40 زندگى اميرالمؤمنين يعنى زهد او در بين حكومت اين چيز كمى است كه يكنفرى حاكم باشد تمام ازمه قدرت در كف اقتدار او باشد بيت المال دست اوست قدرت دست اوست شمشير دست اوست نفوذ كلمه دست اوست اما زندگى شخصى آنچنان باشد كه خود او بگويد به ياران نزديكش كه شماها نمى توانيد اينجور زندگى كنيد اينقدر سخت است الا و انكم لا تقدرون على ذلك . به عثمان ابن حنيف فرمود ( 12 ) خود اميرالمؤمنين هم خطاب به عثمان ابن حنيف و بديگران فرمودند كه آن دقت على را شما نمى توانيد انجام بدهيد . آن قدرت و زهد و پارسائى على را در انسانهاى معمولى ديگر نمى توانيد جستجو كنيد . ( 13 ) - اميرالمؤمنين وقتى به حكومت ميرسد اول كارى كه مى كند استانداران و حكام را جابجا مى كند و همه گرفتارى على عليه السلام در دوران حكومتش همين است . . . على عليه السلام هم فرمود : لولا التقى لكنت ادهى العرب از همه عرب من هوشيارتر و تيزهوش تر بودم و هستم و مى توانستم داهيانه عمل كنم اگر تقوا نبود .تقوا يعنى چه ؟ يعنى مراعات امر و نهى خدا . يعنى پايبندى به مكتب يعنى پاى بندى به اصول . در حكومت اسلامى پاى بندى به اصول كليد حل همه مسائل است . ( 14 ) - در اولين روزهاى حكومت ( على ( ع وقتيكه راجع به پولها جنسها و زمينها و املاكى كه در دوره قبل از اميرالمؤمنين به ديگران تقسيم شده بود صحبت شد فرمود من اينها را از كسانيكه بنا حق اين اموال دست آنها قرار گرفته ميگيرم و از حلقوم آنها بيرون ميكشم ولو با اين اموال ازدواج 12 - سخنرانى 28 10 68 - 13 حكومت در اسلام ج 2 صفحه 97 14 - امامت سخنرانى كرده باشند و مهريه زنهايشان كرده باشند يا با آن كنيز خريده باشند ( 15 ) - دستگاه قضاوت اسلامى اميرالمؤمنين را هم به قضاوت ميخواهد و او را هم محاكمه ميكند از او هم دليل ميخواهد ادعاى اميرالمؤمنين را هم بدون بينه شرعى قبول نميكند . ( 16 ) غذاى حضرت على ( ع ) جورى باشد كه راوى از اصحاب اميرالمؤمنين به قنبر خادم آنحضرت بگويد كه چرا اين غذا را به اين پيرمود ميدهى . على پيرمرد شده بود ديگر مرد 60 ساله مثلا : آن نان جوين سخت خشك را گفت چرا ميدهى . قنبر در جواب گفت اين كار را من نمى كنم خود او مى كند . اوست كه اين نان را يا آرد جو را داخل كيسه اى مى گذارد در كيسه را مى بندد گاهى هم مهر مى كند كه كسى باز نكند مخلوط كند با او شكرى يا روغنى را . الا وان امامكم قد اكتفى من الدنيا . ( 17 ) مجموعه اين رفتارها و اين برخوردها و اين پاى بنديهاى صددرصد و اصول و ارزشهاى اسلامى است كه