در شهر مدينه - حج عارفان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج عارفان - نسخه متنی

رحیم کارگر محمدیاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در شهر مدينه

حكيم متألّه مولى محسن فيض كاشانى
رحمه الله
گويد:

«هنگامى كه چشمت به ديوارهاى مدينه افتاد، به خاطر آور اين شهرى است كه خداوند، آن را براى پيامبرش برگزيد و هجرتش را از مكّه به اين شهر قرار داد و اين جايى است كه رسول اكرم


احكام پروردگارش را در آن تشريع كرد و سنّتهاى خويش را برقرار فرمود و در آن با دشمنان خدا به نبرد پرداخت و دين خدا را در آن آشكار ساخت، تا آن گاه كه خداوند روح مقدّسش را قبض فرمود و تربت او را در اين شهر قرار داد. سپس جاى قدمهاى پيامبر


را كه در آن رفت و آمد مىكرده است، در نفس خويش تصوّر كن;

زيرا بر هيچ جاى پايى از زمين مدينه گام نمىنهى، مگر اينكه آن، جاى پاى مقدّس حضرت رسول


است. بنابراين در زمين آنجا جز با آرامش و بيم قدم مگذار و به ياد آور كه پيامبر


در كوچههاى اين شهر رفت و آمد مىكرد و خشوع و وقار او را در راه رفتن، به خاطر آور و آنچه را خداوند از كمال معرفت خود، در دل وى به وديعت نهاده و آوازهاش را بلند گردانيده و نام او را قرين نام خويش كرده و اعمال كسى را كه هتك حرمت آن حضرت نمود هر چند به بلند كردن صداى خود بر صداى او باشدـ بىثمر شمرده، از نظر بگذران.

سپس نعمتى را كه خداوند به كسانى ارزانى داشت كه به مصاحبت او مشرّف و به مشاهده و استماع گفتار او نائل شدند، به ياد آور و از اينكهبه همنشينى با او و اصحابش توفيق نيافتهاى، بسيار اندوهگين باش و بينديش كه تو در دنيا، از ديدن او محروم بودهاى و از ديدن او در آخرت، در خطر شكّ و ترديدى و بسا كه او را در آن جهان نيز نبينى، مگر با حسرت و اندوه از اينكه اعمال بد تو، ميان قبول او و تو حائل شده باشد; چنان كه فرموده است: گروههايى نزد من آورده مىشوند كه مىگويند: يا محمّد! يا محمّد! من مىگويم: پروردگارا! اينها ياران منند؟ پاسخ مىرسد: تو نمىدانى اينها پس از تو چه كردهاند، پس مىگويم: دور و هلاك باشند».

استاد اخلاق، مرحوم سيد عبدالله شبر نيز گويد:

«و چون از دور چشمت به ديوارهاى مدينه افتاد، به ياد آر كه اينجا شهرى است كه خدايش براى سكونت پيامبر اكرم


برگزيد و دستور هجرت به سوى آن داد و اينجا خانه پيامبر است; خانهاى كه فرائض الهى و سنن نبوى از آنجا نشأت گرفته و همين جاست كه پيامبر


در آن با دشمنان خدا جنگيد و دين خدا را پيروز كرد تا به سوى ملكوت پرواز نمود و خدا تربت پاكش را در آن قرار داد.

آن گاه به هنگام رفت و آمد، جاى قدمهاى حضرت رسول را تصوّر كن و بدان كه هر كجا كه پا مىگذارى، جاى پاى اوست. پس با وقار و سكينه قدم بردار. در راه رفتن و قدم زدن، او را به ياد آر و خشوع و وقارش را تصوّر كن و ببين چگونه عمل كسانى كه از او هتك حرمت كردند و صداى خود را از او بلندتر نمودند، باطل و بىاثر شد».

مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى
رحمه الله
نيز گويد:

«در موقع ديدن سياهىهاى شهر و آثار آن، ناله كند و چون به ديدار آن مشرّف گردد، براى خدا به سجده افتد و از روى محبّت صورت را بر زمين آن بمالد و بگويد:




  • اَمُرُّ عَلَى الدّيارِ، ديارِ
    وماحُبُّ الدّيار شَعَفنَ قَلبى
    ولكن حبُّ من سَكنَ الدّيارا



  • ليلى اُقَبِّلُ ذَالجِدارَ وذالجِدارا
    ولكن حبُّ من سَكنَ الدّيارا
    ولكن حبُّ من سَكنَ الدّيارا



و از دخول در آنجا، در هيبت باشد و خداى را در آن وقت به توفيق و اذن بطلبد و شوق خود را به زيارت سيماى مبارك او عرضه بدارد و از فراق و غيبت او و آنچه پس از وفات او از كيد منافقان و ستم ظالمان به ظهور رسيده است، شكايت كند...».

آداب ورود به مسجدالنبى




  • ستون عرش خدا قائم از قيام محمّد
    به جز فرشته عرش آشيان وحى الهى
    به شاهراه هدايت گشوده باب شفاعت صلاى
    گرت هواى بهشت است وحوض كوثروطوبى بيابه
    سريرعزّت عقباحلال امت اوبادكه بودراحت دنياى
    دون حرام محمّد شهريار



  • ببين كه سر به كجا مىكشد مقام محمّد
    پرنده پر نتواند زدن به بام محمّد
    خوان كرم بين و بار عام محمّد
    سايه ممدود مستدام محمّد
    دون حرام محمّد شهريار
    دون حرام محمّد شهريار



مرحوم مولى محسن فيض كاشانى
رحمه الله
مىگويد:

«زائر هنگامى كه وارد مسجد پيغمبر شود، به خاطر آورد كه اين مسجد، همان محلى است كه نخستين واجبات خدا در آن اقامه مىشد و از خدا بخواهد اينك كه به اين خانه بابركت وارد شده است، از گناهان او درگذرد و نعمت خضوع و خشوع را كه بايد از چنين محلى استفاده كند، از وى باز نگيرد».

سالك عارف، مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى
رحمه الله
درباره وظايف زائر حرم نبوى مىگويد:

«سپس غسل كند و پاكيزهترين لباس خود را بپوشد و به آنچه مىتواند، خود را خوشبو سازد و با سكينه و وقار قصد حرم مبارك كند و در حال راه رفتن گامهاى كوچك بردارد و بين هر گام تسبيح، تحميد، تهليل و تكبير بگويد و چنين بداند كه آن حضرت او را مىبيند و به آنچه در نهاد او خطور مىكند، داناست و مراتب شوق و حسرت دل و اندوه درونى را مشاهده مىكند و به تمام وجود او، متوجّه است. از اين رو اهتمام مىكند كه غير او، به خاطرش خطور نكند و در راه زيارت او، به احدى ننگرد و به چيزى كه مانع حضور قلب او مىشود، متوجّه نگردد.

و چون به در حرم رسيدى، بدان كه تو قصد ورود بر پادشاه بزرگى را كردهاى كه در بارگاه او، جز پاكان نزول نكنند و اجازه نيابند و همانا تو حرمى را اراده كردهاى كه انبيا و مرسلين و ملائكه مقرّبين، بدون اذن داخل آن نمىشوند.

پس به دل و زبانت از خداى جلّ جلالهـ اذن بخواه، سپس از حضرت رسول


و پس از آن از جانشينان و اوصياى او، بويژه باب شهر علم او و بقيه خلفاى او، استيذان كن. سپس از فرشتگان خدا ـ كه موكّل به حرم شريف او هستند ـ اذن بگير. آن وقت به بساط خدمت او و حضور در مجالس او، قدم بگذار; زيرا اگر غفلت كنى، در خطر عظيمى خواهى بود و بدان كه او از جانب خداى جلّ جلالهـ قادر است، بر آنچه بخواهد از عدل و فضل با تو رفتار كن. پس اگر به كرم و فضل خود، به تو توجّه كند و تو را بپذيرد و زيارت تو را قبول كند و سلام تو را جواب گويد و سخن تو را گوش دهد، خوشا به حال تو. باز خوشا به حال تو. در اين صورت چنان است كه به زيارت خداىجلّ جلالهـ نائل گشتهاى و در اين كار با فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل، شريك گشتهاى و اين جماعت بهترين رفقاى تو خواهند بود.

و اگر به استحقاق او آنچه از صدق، خلوص، وفا، ادب و صفا بر تو واجب است، از تو مطالبه كند و تو محجوب باشى و تو را رد كند، پس واى بر تو! و باز هم واى بر تو! و حقّاً كه زيان بردهاى، زيان آشكارى. در اين حال به عجز خويش و تقصير و انكسار و فقر خودت در برابر او اعتراف كن; زيرا تو براى زيارت و مؤانست با او، توجّه كردهاى. پس حال خود را بر او عرضه بدار و راز خود را بر او فاش كن و از او همّت بخواه و به درگاه او توسّل بجوى و به باب فضل و كرم او ملتجى و پناهنده شو و عترت و ذريه او را شفيع قرار ده; زيرا او يا علمى كه خدا به او داده و اخبارى كه خدا به او مىفرمايد، هر چه به خاطر تو بگذرد و هر چه به قلب تو در اين باب خطور كند، مىداند.

و مانند پستترين غلامان، به درگاه او باش و بنگر از كدام دفتر نام تو بيرون مىآيد. پس اگر دلت رقّت يافت و چشمانت گريان گشت و شوقت تو را به هيجان آورد و در قلب خود شيرينى مناجات او ولذّت گفت و گوى با او را يافتى و از جام كرامت او، نوشيدى، حاكى از حسن اقبال او با تو و پذيرفتن تو است. بنابراين داخل شو كه تو را اذن و امان دادهاند و لطف و احسان كردهاند و الاّ توقّف كن، توقّف كسى كه چارههاى او ناچار گشته و باب آرزوها بر او مسدود شده و در اين حال به درگاه خداى جلّ جلالهـ ملتجى شو، التجاى كسانى كه مضطرّ شدهاند تا دل شريف او را نسبت به تو با عطوفت فرمايد و لطف منيف او را به تو معطوف دارد;

چه اگر خداوند، صحّت اضطرار و صدق التجاى تو را از دل تو بداند، به چشم رحمت و ديده رأفت به تو نظر خواهد كرد و دل حبيب خود را به كرامت و عطوفت به تو معطوف خواهد ساخت و تو را به آنچه دوست دارى و خشنود مىشوى، موفّق خواهد ساخت; زيرا كه او كريم است و كرامت نسبت به بندگان مضطرّ و بيچاره خود و پناهندگان به در خانه خود را، براى طلب رضاى خويش، دوست مىدارد و در كتاب خود نازل فرموده است كه : «اَمَّنْ يُجيبُ المُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَيَكْشِفُ السوء» و عتبه شريفه را ببوسد و در حال ورود بگويد:

بسم الله و بالله و فى سبيلالله و على ملّةِ رسولِ الله. الحمدلله الّذى هَدانا لِهَذا وماكُنَّا لِنهتَدِى لَولا اَن هَدانا الله».

آداب زيارت حضرت رسول




  • كريمُ السجايا جميلُ الشيم
    امام رسل پيشواى سبيل
    شفيعالورى خواجه بعث و نشر
    شفيعٌ مطاعٌ نبىٌّ كريمٌ قسيمٌ
    جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ



  • نبى البرايا شفيعُ الاُمم
    امين خدا مهبط جبرئيل
    امام الهدى صدر ديوان حشر
    جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ
    جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ



(سعدى)

عالم ربانى مرحوم نراقى گويد: «و چون داخل مسجد حضرت شوى، بدان كه اول موضعى كه فرايض الهيه در آن به پا داشته است، آن عرصه مطهره است و آنچه مكان افضل خلق الله است، در حيات و ممات و چون به جهت زيارت او بر در ايستادى، نهايت خضوع و خشوع را بايستى به جاى آورى و او را زنده تصوّر كنى و نزديك قبر مطهّر منوّر بروى; چون فرقى ميان حيات و ممات ايشان نيست.

پس بدان كه او بر حضور تو، مطّلع است، و زيارت تو به او مىرسد. پس شخص مقدّس او را به خيال خود متصوّر سازى و او را در مقابل خود بر تخت عظمت و جلال نشسته تصوّر كنى و بزرگى و رتبه او را در دل خود حاضر كنى و چون از زيارت او فارغ شوى، به نزد منبر مطهر رو و دست خود را بر آن بكش و تضرّع كن و حاجت خود را عرض كن و بالارفتن پيغمبر را بر آن تصوّر كن كه مهاجر و انصار در پاى آن منبر، چشمها بر جمال مباركش دوخته و او به زبانى فصيحتر، به حمد الهى و ارشاد مردم و مسائل حلال و حرام اشتغال دارد و از خدا مسألت نما كه در روز جزا تو را از او جدا نكند».

ابوالعبّاس گفت

«مصطفى نمرده است، بلكه نصيب چشم تو از مصطفى مردهاست».




  • احمد صاحب كمال بانسق
    رشحهاى از ابر فيضش كاف و نون
    شرع پاك حق زحق منهاج اوست
    فرقش از نور لعمرك تاج يافت
    انبيا را پادشاه و سرور اوست
    كبريايى مر او را زيبنده بود
    در خدايى، مرخدا را بنده بود



  • كه به لولاك او مخاطب شد زحق
    غرق بحرش علم ماكان و يكون
    منتهاى قرب حق معراج اوست
    سوى قرب حق به تن معراج يافت
    اوليا را مقتدا و رهبر اوست
    در خدايى، مرخدا را بنده بود
    در خدايى، مرخدا را بنده بود



(صفى عليشاه)

مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى
رحمه الله
گويد:

«سپس با آرامش و خشوع قدم بردارد و ذكر كند تا در برابر ضريح مقدّس بايستد... و با حقيقت سلام، بر او سلام دهد و بر آل او و پدران و عترت او، به تفصيل و ترتيب سلام بفرستد و در عرض سلام و صلوات، مبالغه نمايد.

بر تو است كه حضور آن حضرت را در برابر خود بدانى كه او متوجّه به تو است و رو به تو آورده است و هر چه در ظاهر و باطن تو باشد، مىبيند و مىشنود و بر رازهاى نهانى و خفاياى امور تو و كردارهاى تو مطلع و آگاه است. در اين صورت هرگاه تو كارى را كه از آن نهى شدهاى، مرتكب شوى، از لباس بدنت، يا تصاحب مال غير خودت، يا نپرداختن حقوق عترت و ذريه او، يا فقراى امت او، يا چيزى از حقوق خدايى وحال آنكه تو در زيارت او مىگويى: «من آنچه را تو حلال شناختهاى، حلال مىدانم و آنچه را حرام فرمودهاى، حرام مىشمارم» و يا مىگويى: «اى رسول خدا! من تو را زيارت مىكنم در صورتى كه به گمراهى مخالفين، تو بينا هستى». آيا تو اين مخالف گمراه نيستى؟ يا خويشتن را از جمله مخالفين استثنا مىكنى؟
يا در زيارت مىگويى: «پدرم، مادرم، جانم، مالم و فرزندانم فداى تو باد»، چگونه اين همه را فدا مىكنى و حال آنكه تو مخالف امر و نهى او، در مقدار كمى از مال خود هستى؟ و اگر به تو بفرمايد: اى دروغگو! آيا مرا گول مىزنى؟ آيا جواب تو چه خواهد بود؟ و بترس از اينكه در دعوى خود دروغگو باشى و در پيشگاه حضرت او، خلاف واقع بگويى و حال آنكه او دروغ را حرام فرموده است، و بدان كه دروغ گفتن به كسى كه عالم به دروغ است و مىداند كه دروغ مىگويى، استهزاى اوست و پناه بر خدا از اين خطرها.

«زيارت آن بزرگواران» امر عظيمى است و در اين باب روايت شده است كه: خداى تعالى دو مرتبه زائران آنها را زيارت مىكند. ولكن خطر آن هم بسى عظيم است. پس بترس كه به كوشش خودت در آن خطر واقع نشوى و آن را سبك نشمارى و حال آنكه او در نزد خدا بسى بزرگ است. و مهمتر آنكه معرفت و عظمت او و علم را به حال خودت و نهادت محكم بدانى و آفات گفتار و كردار و حقايق دعوى خودت را بشناسى و اگر قادر بر اصلاح خود و كردارت نباشى، لامحاله به تقصير خودت معترف باش و شرمسارى مقصّران از پيشانى تو هويدا و خوف و خضوع و خوارى، به قدر جنايتت پيدا باشد».

مرحوم مولا محمّد بيدآبادى
رحمه الله
نيز گويد:

«بر تو لازم است كه تلاش و همّت كنى كه شرايط و آداب زيارت را به نحو كامل به جاى آرى و آن كس را كه به زيارتش رفتهاى تعظيم نمايى و حريم حرمتش را نگهدارى و زائران را مساعدت و يارى نمايى.

بر حذر باش كه در خواندن زيارتنامه، در اين گفتهات دروغگو نباشى آنجا كه مىگويى: شهادت مىدهم و اعتراف مىكنم كه شما جايگاه مرا ناظر هستى و به گفتههاى من واقفى و مىشنوى.

تا زمانى كه شوق و ميل باطنى به زيارت و دعا دارى، در حرم باش و زمانى كه ميل تو، به سستى گراييد، بلافاصله از حرم خارج شو كه ذكر نگفتن بهتر است از ذكرى كه با غفلت و بىتوجّهى به محتواى ذكر همراه باشد.

در حرم مطهّر براى پدر و مادرت و نيز كسانى كه حقى بر تو دارند مانند بزرگان دين و اساتيد و خويشاوندان و دوستان دعا و طلب رحمت نماى».

مولى محسن فيض كاشانى نيز گويد

«و اما كيفيت زيارت آن حضرت، اين است كه در برابر مرقد مطهّر آن جناب بايستد و آن حضرت را هم اكنون كه به صورت ظاهر از دنيا رفته است، مانند آن وقت كه در قيد حيات بوده، زيارت كند و نزديك به مرقد مطهّرش نرود; چنان كه اگر در برابر شخص بزرگوار زندهاى قرار بگيرد، از نظر احترامش نزديك او نمىرود، در برابر مرقد مقدّس نبوى همين معنا را مراعات كند و متوجّه باشد كه رسول خدا


از حـضور و قيام و زيارت او باخبر است و سلام و صلوات او به آن جناب مىرسد. بنابراين مناسب است صورت آن حضرت را، در خيال خود مجسّم سازد و به عظمت آن جناب توجّه نمايد و مقام آن حضرت را در دل خود بزرگ شمارد.

در روايت آمده است كه خداى متعال مىفرمايد: «فرشتهاى را موكّل قبر آن حضرت ساختم كه هر كس از امّتان او، به وى عرض سلام كند، او سلام آن شخص را بدان حضرت ابلاغ كند».

اين موقعيت براى كسى است كه از دور بدان جناب سلام كند. مسلّماً شخصى كه قطع مراحل و طى منازل نمايد و به شوق زيارت آن حضرت حركت كند، موقعيّتش بيش از اينها خواهد بود
213
».




  • غير از در دوست در جهان كى يابى؟
    او نور زمين و آسمانها باشد قرآن
    گويد چنان نشان كى يابى؟



  • جز او به زمين و آسمان كى يابى؟
    گويد چنان نشان كى يابى؟
    گويد چنان نشان كى يابى؟








  • ابروى تو قبله نمازم باشد
    از هر دو جهان برفكنيم روى نياز گر
    گوشه چشمت به نيازم باشد



  • ياد تو گرهگُشاى رازم باشد
    گوشه چشمت به نيازم باشد
    گوشه چشمت به نيازم باشد



(امام خمينى (قدس سره

عارف الهى، ميرزا جواد ملكى تبريزى
رحمه الله
بر اين امر تأكيد مىكند كه زائر مرقد منوّر حضرت رسول اكرم


بايد با طهارت جسم و روح و با توبه كامل، به آن مكان مقدّس قدم بگذارد و به زيارت آن حضرت بپردازد:

«بارى، بر زائر واجب است به حكم عدل كه در اين محضر عظيم حاضر نشود، مگر بعد از توبه درست و راستى كه او را لامحاله از مخالفت فعلى پاك كرده باشد، تا از ورطه عتاب نجات يابد و از رد شدن، از درگاه او درامان باشد. واگر توفيق اين كار پيدا نكند، بر اوست كه از درى غير از آن داخل شود و آن درهاى اعتراف، پوزش، توسّل، استغفار، التجا و اضطرار است و اگر نفسِ اهمال كار او، در حمل لوازم اين درها مسامحه كند، ناچار از نا اميد نبودن از اجابت داخل شود و خداى ـ جلّ جلاله ـ را به اميد اينكه قلب رسول


را بر او مهربان كند، بخواند و ابليس هم از اين در داخل شد و پيروز گشت و به مراد رسيد و در دعاى خود بگوى:

«اللهُمَّ يا مَنْ اَجابَ لاَِبْغَضِ خَلقِهِ اِبْلِيس حيثُ استَنْظَرَهُ فَاسْتَجِب لَهُ، فَاِنَّه دَعاكَ و هُوَ عاص و اَنَا ادعوكَ و اَنَا عاص فَكَما اَنَّ اجابَتَكَ شَمَلْتَهُ حيثُ دعاكَ و لَمْيَقْنُطْ مِنْ رَحْمَتِكَ فَلتَشمِلْنى و اَنَا اَدعوكَ و اَرجو اِجابَتَكَ;

پروردگارا! اى كسى كه دعاى دشمنترين خلق خود، ابليس، را اجابت كردى، موقعى كه از تو مهلت خواست. پس دعاى مرا هم مستجاب كن، همچنان كه دعاى او را مستجاب كردى; زيرا او تو را دعا كرد و حال آنكه نافرمان بود و من هم تو را مىخوانم با اينكه گناهكار و نافرمانم و همچنان كه اجابت تو شامل حال او شد، موقعى كه تو را خواند و از رحمت تو نا اميد نشد. پس رحمت خود را شامل حال من هم بفرما، كه تو را مىخوانم و اميد اجابت تو را دارم».

و چون از اين در داخل شوى، پروردگارت تو را نا اميد نخواهد كرد; زيرا او نزد نيكپندارى بنده خود مىباشد. چگونه چنين نباشد و حال آنكهدر كتاب خود نازل فرموده است كه: «واْسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللهَ كانَ بِكُمْ رحيم»
214
و چون خدا به تو راغب شود و به تو عطف توجّه فرمايد، رسول خدا


نيز با پذيرش و عطوفت، به تو توجّه فرمايد. و آن حضرت با شفقت، ملاطفت و مهربانى به تو رو مىكند و تو را در كنف رأفت و عنايت خود جاى مىدهد و مانند پدرى باعاطفه و مادرى رئوف در جواب تو لبّيك مىگويد و در مقام اجابت خطاب تو، برمىآيد و تو به مراد خودت، بلكه فوق مرادت مىرسى و براى هميشه رستگار مىشوى
و چون تو با اين حالات به درگاه او بيايى و در برابر او، صورت زائر داشته باشى و اقبال او را نسبت به خود بدانى، بر تو است كه با مناجات لطيفى، با او نجوا كنى و در حضور او، حاجات و نيازمندىهاى خود را عرضه نمايى و آنچه از هجران و فراق او بر تو رسيده است، به خدمتش شكايت برى و آنچه از مصائب بر ذريه آن حضرت وارد گشته و حقوق آنها غصب شده و... به ياد آورى و نزد او، از بدى احوالت و سختى ابتلايت، شكوه نمايى.... پس بگو: اى رسول خدا! در اوان زندگانىات در دنيا.

علمى براى دين و منارى براى هدايت و حلاّل مشكلات و روشن كننده معضلات بودى، از خدا و صفات و رضاى او خبر مىدادى و... به ما رحم آور و بر ما ترحّم كن، اى رحمةً للعالمين و به نواده خودت
مهدى موعود
امر به ظهور و پراكندن نور در اين عرصه تاريك و شب ديجور، امر فرما تا اسلام حمايت شود و قرآن زنده گردد و احكام دين تقويت گردد و بساط عدالت گسترده و دستگاه جور و ستم برچيده شود و عِرض و آبروى مسلمانان مصون و جهانيان در تحت تربيت واقع گردند.

اى رسول خدا! از درگاه پروردگار جهان بخواه كه در وفاى به وعده و يارى بندگان خود تعجيل فرمايد; زيرا تبهكارى در خشكى و دريا، به دستِ آدميان ظهور يافته و بدبختى عالم را فراگرفته است.»
بالجمله با آن حضرت


مناجات مىكنى و اشتياق خودت را به زمان «حضور و اشراق نور» او ابراز مىدارى و از هجر او، به خود او شكايت مىنمايى و از بلاياى عمومى و خصوصى كه به تو رسيده است، عرض حال مىكنى. سپس نزد او به اسرافى كه به نفس خود كردهاى و تقصيرى كه در عبادت پروردگارت نمودهاى، اقرار و اعتراف مىكنى و از او مسألت مىنمايى كه در نزد خدا براى تو طلب آمرزش نمايد و درد تو را به دواى خويش درمان كند و عقل تو را كامل گرداند و نورانيت تو را به دعاى خود تمام فرمايد و تو را به دوستان خودش ملحق سازد و در همسايگى خودش، تو را بپذيرد; زيرا او گرامىترين خلايق است و واردين بر خود را رد نمىكند و زائر و مهمان خود را جز با حاجات برآورده و افزونى فضل و كرم، دور نمىسازد.

و يقين بدان كه او


رحمت خدا براى جهانيان است و اگر تو از «فيض اقدس و نور ازهر» او محروم بمانى، مانع از جهت تو است و گناهان هرچند بسيار باشند، مانع نمىشوند، مگر اينكه خللى از جهت ايمان پيدا شود. در اين زمينه، مرحوم ملكى تبريزى مىفرمايند:

«پس ايمان خودت را تازه كن و از كفر و شرك جلى به خداوند پناه ببر; ولكن چهبسا ظلمت و تاريكى گناهان مانع از درك فيوضات زيارت او ـ كه شامل حال تو گشته است ـ باشد و از مشاهده انوار او ـ كه به تورسيده است ـ كور شده باشى. در اين حال اگر تو را دلى و فطانتى باشد، به ناچار اين را درك خواهى كرد و به پارهاى از آثار آن، علم حاصل خواهى نمود كه شفقت آن حضرت


نسبت به مؤمنان و دوستداران عترت او معلوم است، هرچند كه گناهكار باشند.

از اين رو چگونه شفاعت او نسبت به گناهكاران و زائرانى كه بر او وارد شده و به سلام او آمده و با او مناجات كرده است و شكايت بينوايى خويش را به دربار او آورده و حقوق زايدى بر او دارند، شامل نشود و اين حقوق نزد او ضايع گردد؟
كسانى كه از اخلاق كريمه آن حضرت و معامله او با عموم مسلمانانـ بهويژه واردين بهدرگاه حضرتش در حال حيات او ـ و رفتارش نسبت به نيازمندان، خبر دارند، همه اينها را مىدانند و مىشناسند....

به هر حال بر زائران او


، واجب است كه به فضل و كرم و افاضه آن حضرت، كاملا حسنظن داشته باشند و از فيض زيارت او و انوار اقبالش، استمداد كنند و از اشراق و روبهرو شدن با آن حضرت استضائه و طلب روشنى نمايند; چه اوست كه روشنكننده هر ظلمتى است و به هر آفريدهاى افاضه مىفرمايد و براى جهانيان كفايت است. او نور خداى انور و ضياى ازهر و فيض اقدس است
216
».

/ 22