حیات پس از مرگ نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
تا آخر باقى مىماند و تكامل پيدا مىكند؛ مانند آب گل آلودى كه به مرور زمان، گِلهاى آن، ته نشين شده و زلال و مجرد مىگردد.بعضى از فلاسفه و حكما، آن را به زغالى كه پهلوى آتش گذارند، مثال مىزنند؛ و در توضيح آن مىگويند: زغال در ابتدا از آتش كسب حرارت مىكند و حرارت در باطنِ خود زغال پيدا مىشود؛ بعد، اين حرارت مرتب زياد مىشود تا زغال مشتعل گردد و به سرخى گرايد؛ اين سرخى رو به ازدياد است تا كم كم خود زغال، نور پيدا كرده و فضا را روشن سازد. نخستين مرحله تجرد براى روح، مثل آن حرارتى است كه در آغاز پيدا مىشود و مرحله تجرد كامل براى روح، مثل آن حالت اشتعال و روشنايى زغال است كه در آخر ايجاد مىشود.بنا به قول مرحوم صدرالمتألهين، معناى مرگ، فنا نيست؛ بلكه انتقال از حالتى به حالتى و از جهانى به سوى جهانى ديگر است؛ يعنى، اينكه روح، مانند مرغى كه از فقس بيرون بيايد، بدن را كنار مىگذارد و همانگونه كه پرنده هنگام رهايى از قفس، در عالمى بزرگتر به پرواز در مىآيد؛ روح، پس از اينكه بدن دنيوى را كنار گذاشت، بدنى كاملتر از آن جايگزينش مىشود.اگر بخواهيم اين بدن را تشريح كنيم آن را به بدن شما در عالم خواب مثال مىزنيم؛ شما در هنگام خواب، بدن ماديتان ـ كه از عناصر، تشكيل شده ـ خوابيده است؛ ولى شما [در عالم رؤيا[ مىبينى كه وارد باغ شدى و با چشم، [مناظر باغ را] مىبينى و با