2) دعاى شيطان - کرامات العلویه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات العلویه - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2) دعاى شيطان

مؤمنى شيطان را در وسط دريا ديد كه سرش را رو به آسمان گرفته و مىگفت: خداوندا (به حقّ آقا اميرالمؤمنين على عليه السلام) مرا عذاب مكن.

مرد مؤمن به شيطان گفت: آيا تو هم دست به دامان ولايت اميرالمؤمنين على عليه السلام شده اى

شيطان گفت: شش هزار سال قبل از اينكه حضرت آدم خلق شود من در عالم اعلا و در ميان ملائكه بودم. اطلاعات زيادى در رابطه با على عليه السلام دارم كه شما نمى دانيد. و تا آنجا كه اطلاع دارم بعد از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم كسى مقربتر و عزيزتر و گرامى تر و آبرومندتر از على عليه السلام نزد خداوند متعال نيست. و مىدانم كه هركس خداوند را به حق اميرالمؤمنين على عليه السلام قسم بدهد، خداوند او را مىآمرزد از اين رو من هم خدا را به خورشيد ولايت قسم مىدهم.

مرد گفت: اى ابليس تو معلِّم فرشتگان بوده اى و علم زيادى دارى مرا نصيحت كن.

شيطان گفت: يك جمله براى دنيا و يك جمله براى آخرتت مىگويم اگر مىخواهى كه زندگى به تو خوش بگذرد قناعت پيشه كن و اگر قانع باشى، حتى اگر غذايت نان خشك باشد به تو خوش مىگذرد و آرام و آسوده زندگى مىكنى.

امّا اگر حرص بزنى و ثروت جمع كنى و به خواست خداوند راضى نباشى هيچوقت در دنيا خوشبخت نمى شوى.

اما يك پند نيز براى آخرتت بگويم براى ساعت مرگ، سرازيرى قبر، سر از قبر در آوردن، ماندن در برزخ، صحراى محشر، صراط و ميزان همه جا محبت و ولايت آقا على عليه السلام را ذخيره داشته باش اگر تكيه ات به پيشواى مؤمنان باشد امنيت خواهى داشت.

مرد مؤمن شيعه نزد امام جعفر صادق عليه السلام رفت و ماجرا را براى حضرت تعريف كرد.

حضرت فرمود چنگ زدن شيطان به ولايت و محبّت حضرت على عليه السلام به زبان است و از صميم قلب نيست بنابراين ابليس بهره اى از اين سخنان نمى برد. اگر او واقعا و از صميم قلب به آقا اميرالمؤمنين على عليه السلام پناه مىبرد، از عذاب الهى نجات مىيافت.




  • سحرى بخواب ديدم شه كشور صفا را
    به ادب زبان گشودم بسرودم اين نوا را
    على اى هُماى رحمت تو چه آيتى خدا را



  • برخش نظاره كردم مه خوب دلربا را
    على اى هُماى رحمت تو چه آيتى خدا را
    على اى هُماى رحمت تو چه آيتى خدا را






  • كه به ما سوى فكندى همه سايه هما را


    كه به ما سوى فكندى همه سايه هما را







  • صنمى كه تُرك چشمش ز كفم ربوده آئين
    بشتاب موسى دل تو بطور سينه منشين
    دل اگر خدا شناسى همه در رُخ على بين



  • زده مُهر مهر خود را بقلوب اهل تمكين
    دل اگر خدا شناسى همه در رُخ على بين
    دل اگر خدا شناسى همه در رُخ على بين






  • ز على شناختم من بخدا قسم خدا را


    ز على شناختم من بخدا قسم خدا را







  • همه دم بر اين اميدم كه مرا ز در نراند
    غم و درد عاشقان را بجز از على كه داند
    بخدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند



  • گرم از درش براند كس ديگرم نخواند
    بخدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند
    بخدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند






  • چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را


    چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را




/ 132