(شفاى دست شير) - کرامات العلویه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات العلویه - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(شفاى دست شير)

سيد عبدالكريم بن طاوس نقل كرد از محمد بن علىّ شيبانى كه گفت، من در كودكى با پدر و عمو حسينم بطور پنهانى در شب بزيارت قبر آقا امير المؤمنين على عليه السلام رفتيم. (در آن روزها دور قبر حضرت سنگهاى سياه گذاشته بودند و بناى درستى نداشت.) خودمان را بقبر شريف حضرت نزديك كرده و هر كدام مشغول بقرآن و نماز و زيارت شديم.

ناگهان ديدم شيرى قوى هيكل و درنده و بزرگ بطرف ما مىآيد از ترس از دور قبر كم كم دور شديم ديدم كه اين شير درنده خود را بقبر آقا على عليه السلام نزديك كرد و دست مجروح خود را بقبر ماليد.

يك نفرمان نزديك شير رفت ديد تعرضى از جانب آن حيوان نمى شود. آمد ما را خبردار كرد كه ترسى نداشته باشيد اين شير براى زيارت و شفاى پايش متوسل بقبر حضرت شده، ترس ما ريخت و ما هم نزديك شير رفتيم، ديدم آن حيوان زبان بسته نزديك قبر آقا على عليه السلام هى دارد دست خود را به قبر شريف آقا مىمالد و ناله مىكند يكساعت بهمين منوال بود و شفا يافت، يك وقت ديدم شير برگشت و رفت. اى قربان تو اى كسى كه پناه گاه همه هستى.




  • هر چه ره طى مىكنم ورد زبانم ياعليست
    اى پناه دل، شه مردان على مولاى دين
    پاى صبرم بشكند گر سنگ محنت درجهان
    هركجا دم مىزنم از عشق تو اى نازنين
    شور و غوغاى تو و آه وفغانم ياعليست



  • بلبل آسا سوى گل آه وفغانم ياعليست
    هركجا افتم ز پا تاب و توانم ياعليست
    خم نگردد قامتم چون قوت جانم عليست
    شور و غوغاى تو و آه وفغانم ياعليست
    شور و غوغاى تو و آه وفغانم ياعليست



/ 132