5) سراى سرقت
مرحوم عالم جليل القدر حضرت آية اللّه شيخ على اكبر نهاوندى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب شريف خزينة الجواهر صفحه ششصد و يك از يكى از ثقات ساكن نجف اشرف نقل فرموده اند كه زنى بزيارت آقا اميرالمؤمنين على عليه السلام آمد كه جهت خرج و مخارج خود دوازده تومان آورده بود، اتفاقا بعد از چند روز رفيقش و همسفرش پولهايش را به سرقت برد.آن زن بيچاره وقتى كه آمد جهت مخارج روزانه اش پول بردارد ديد پولى در كار نيست خيلى منقلب و مضطرب شده. خدايا در اين شهر غريب و بى كس چه كار كنم! خدايا من فردى آبرومندم، بفريادم برس، خلاصه راه چاره را در اين ديد كه خدمت فريادرس بيچارگان آقا على عليه السلام برود و خواسته اش را با آقا اميرالمؤمنين عليه السلام در ميان گذارد.زن درمانده آمد حرم آقا على عليه السلام و كنار ضريح و عرض مىكند يا على پولها را به هزار مشقّت و سختى بدست آوردم كه بزيارت شما بيايم و حال در اين شهر غريب و وامانده ام... والا ن اين پول را از شما مىخواهم.بعد از درد دل به خانه برگشت ديد همسفرش دست و پايش شل و فلج و دهانش كج گرديده. زن ناراحت شده و از همسفرش پرسيد چه شده چرا اينطورى شدىگفت بيا پولت را بگير كه امام على عليه السلام مرا زد. بيا و مرا ببخش، آن زن پولها را گرفت و آن زن سارقه را بخشيد و از آن پول استرى خريد كه در صحن مقدّس آقا على عليه السلام آب بكشد و قدرى را خرج كرد.زن سارقه توبه نمود و بوسيله توسل به حضرت على عليه السلام شفا يافت.
دم همه دم على على، بحر كرم على
آئينه خدا نما، ياور كل انبياء
نفس نفيس مصطفى، على
صاحب دم على على، على على
نفس نفيس مصطفى، على
نفس نفيس مصطفى، على