مهريه ى فاطمه ى زهرا - جلوه نور: پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه نور: پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

علی سعادت پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

- خداوند جبار اختيار نمود برگزيده ى كرم و بنده ى عظمتش را، براى بنده خود و سيده زنان، دختر بهترين انبياء، و سيد مرسلين و امام متقين، پس خداوند ريسمان آن نبى را به ريسمان مردى از خانواده آن پيامبر و ياور او وصل نمود، كسى كه دعوت او را تصديق كرد، و براى اجراى سخنان او اقدام كرده، و او على عليه السلام است، كه به فاطمه بتول عليهاالسلام دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيوند خورده است. و نيز در روايت آمده كه: جبرئيل از جانب خداوند متعال بعد از آن خطبه، اين كلام خداى- عزوجل- را نقل كرده:

«الحمد ردائى، و العظمه كبريائي، والخلق كلهم عبيدى و امائى زوجت فاطمة امتى، من على صفوتي، اشهدوا ملائكتى.» [بحارالانوار، ج 43، ص 110.]

- حمد رداى مخصوص من است، و عظمت، بزرگى و سيطره ى من است، و مخلوقات همگى بندگان و كنيزان من اند. به تزويج درآوردم فاطمه عليهاالسلام بنده ام را، براى برگزيده ام على عليه السلام، اى ملائكه من شاهد باشيد.

حديث چهارم:

مناقب از ابن مردويه نقل مى كند كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود:

«تكلم خطيبا لنفسك.»

- خود، صيغه عقد را براى خود اجرا كن.

حضرت فرمود:

«الحمدلله الذى قرب من حامديه، و دنا من سائليه، و وعد الجنه من يتقيه، و انذر بالنار من يعصيه، نحمده على قديم احسانه و اياديه، حمد من يعلم انه خالقه و باريه، و مميته و محييه، و مسائله عن مساويه، و نستعينه و نستهديه، و نومن به و نستكفيه، و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، شهاده تبلغه و ترضيه، و ان محمدا عبده و رسوله، صلى الله عليه و آله، صلاه تزلفه و تخطيه، و ترفعه و تصطفيه.»

- حمد براى خدايى است كه به ستايشگران و درخواست كنندگان نزديك است، و بهشت را به كسانى كه تقواى او را پيشه كنند وعده داد، و گناهكارانش را با آتش جهنم بيم داد. او را بر احسانها و نعمتهاى گذشته اش ستايش مى كنيم، همانند كسى كه مى داند او خالق و آفريننده، و ميراننده و زنده كننده ى اوست، و از بديها و گناهانش بازخواست خواهد نمود، و از او يارى مى طلبيم و از او هدايت مى جوييم، و به او ايمان آورده، و از او مى خواهيم كه ما را كفايت كند، و گواهى مى دهيم كه معبودى جز خداوند نيست، كه يگانه است و شريكى ندارد، آنچنان شهادتى كه سزاوار او بوده و او را راضى نمايد، و نيز شهادت مى دهيم كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و رسول اوست، و صلوات و درود خداوند بر او و آلش باد، چنان صلواتى كه او را به حق نزديك و بهره مند نمايد،و مقام او را بالا برده و برگزيده نمايد. و در ادامه اش فرمود:

«و النكاح مما امر الله به و يرضاه، و اجتماعنا مما قدره الله و اذن فيه، و هذا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم زوجنى ابنته فاطمه على خمس مائة درهم، و قد رضيت. فاسالوه و اشهدوا.»

- و ازدواج از امورى است كه خداوند بدان امر نموده و مورد رضاى اوست، و پيوند ما از مقدرات الهى و از امورى است كه خود اجازه داده است. و اين رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است كه دخترش، فاطمه را با مهريه پانصد درهم به ازدواج من درآورد، و من راضى هستم، از او بپرسيد و شاهد باشيد. و در حديثى آمده است كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«و قد زوجتك ابنتى فاطمه على ما زوجك الرحمان، و قد رضيت بما رضي الله لها، فدونك اهلك، فانك احق بها مني.»

- دخترم فاطمه را با همان مهريه اى كه خداوند رحمان به ازدواج تو درآورد، به همسرى تو درآوردم، و راضى هستم به آنچه خداوند براى دخترم راضى
است، اينك همسرت در اختيار تو است. و تو از من به او سزاوارتر هستى. و در روايتى منقول است كه فرمود:

«فنعم الاخ انت، و نعم الختن انت، و نعم الصاحب انت، و كفاك برضى الله رضى.»

- تو خوب برادرى هستى، تو خوب دامادى هستى، تو خوب همسرى هستى، و براى رضايت و خوشنودى تو همين بس كه خداوند راضى است.

سپس على عليه السلام به جهت شكر خداى تعالى به سجده افتاد و عرض مى كرد:

(رب، اوزعني ان اشكر نعمتك التى انعمت على) [نمل: 19.]

- پروردگارا، شكر نعمتى را كه به من عطا نمودى، به من الهام كن... و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آمين. و چون سر از سجده برداشت، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«بارك الله عليكما، و بارك فيكما، و اسعد جدكما، و جمع بينكما، و اخرج منكما الكثير الطيب...» [بحارالانوار، ج 43، ص 112.]

خداوند بر شما (على و فاطمه عليهماالسلام) مبارك گرداند، و در شما خير و بركت قرار دهد، و شما را سعادتمند و خوشبخت كند، و ميان شما انس و الفت قرار داده، و از شما (فرزندان و نسل) فراوان و پاكيزه خارج گرداند.

حديث پنجم:

در حديثى آمده است كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«اللهم، انهما احب خلقك الي فاحبهما، و بارك فى ذريتهما، و اجعل عليهما منك حافظا، و انى اعيذهما بك و ذريتهما من الشيطان الرجيم.» [بحار الانوار، ج 43، ص 117.]

- بارالها، اين دو (على و فاطمه عليهماالسلام) محبوبترين مخلوقات تو نزد من مى باشند، پس تو نيز ايشان را مورد محبت قرار ده، و ذريه و نسل اين دو را مبارك گردان، و آنها را در حفظ و حراست خود قرار ده. من اين دو و فرزندان آنها را از شر شيطان رانده شده به پناه تو درمى آورم.

حديث ششم:

در حديثى است كه حضرتش از خانه خارج شد و فرمود:

«طهركما و طهر نسلكما، انا سلم لمن سالمكما، و حرب لمن حاربكما. استودعكما الله، و استخلفه عليكما.» [بحارالانوار، ج 43، ص 117.]

- خداوند شما و نسلتان را پاكيزه گرداند. من با هر كس با شما سر سازش و دوستى داشته باشد دوست، و با هر كه با شما سر ستيز داشته باشد درستيزم. شما را به خدا مى سپارم و او را بر شما جانشين قرار مى دهم.

حديث هفتم:

در حديثى منقول است: صبح روز بعد از ازدواج، حضرتش به خانه ايشان رفته و پس از سلام و اجازه ورود، داخل شد. سپس در ادامه ى روايت آمده است: حضرتش ايشان را دعا كرد و فرمود:

«اللهم، اجمع شملهما، و الف بين قلوبهما، و اجعلهما و ذريتهما من ورثه جنة النعيم، و ارزقهما ذريه طاهرة طيبة مباركه، و اجعل فى ذريتهما البركة، و اجعلهم ائمة يهدون بامرك الى طاعتك، و يامرون بما يرضيك.» [بحارالانوار، ج 43، ص 117.]

- خداوندا، امور پراكنده اين دو را جمع بگردان، و ميان دلهايشان انس و الفت قرار ده، و آنها و فرزندان و نسل ايشان را از وارثان بهشت (مخصوص)
«نعيم» نما، و به ايشان ذريه اى پاك و پاكيزه روزى كن، و در نسلشان بركت قرار ده، و آنها را امامانى قرار ده كه به امر تو ديگران را به طاعت و فرمانبرى از تو هدايت، و به آنچه كه رضاى تو در آن است امر مى كنند.

حديث هشتم:

انس مى گويد: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بودم كه وحى الهى او را از خود بيخود كرد، چون به هوش آمد به من فرمود: اى انس، آيا مى دانى جبرئيل از جانب صاحب عرش (خداى تعالى) چه آورد؟ گفتم: خدا و رسولش بهتر مى دانند. فرمود:

«امرنى ان ازوج فاطمه من على.»

- مرا امر نمود كه فاطمه را به ازدواج على درآوردم. تا اينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم انس را فرستاد تا افرادى از مهاجر و انصار را دعوت كند. چون حاضر شدند، فرمود:

«الحمدلله المحمود بنعمته، المعبود بقدرته، المطاع (فى) سلطانه، المرهوب من عذابه، المرغوب اليه فيما عنده، النافذ امره فى ارضه و سمائه، الذى خلق الخق بقدرته، و ميزهم بأحكامه، و اعزهم بدينه، و اكرمهم بنبيه محمد. ثم ان الله جعل المصاهرة نسبا لاحقا، و امراً مفترضا، و شج بها الارحام، و الزمها الانام، فقال تبارك اسمه و تعالى جده: (و هو الذى خلق من المآء بشراً، فجعله نسبا و صهرا، و كان ربك قديراً.) [فرقان: 54.] فامر الله يجرى الى قضائه، و قضاوه يجرى الى قدره، فلكل قضاء قدر، و لكل قدر اجل، ولكل اجل كتاب (يمحوالله ما يشاء و يثبت، و عنده أُم الكتاب.) [رعد: 39.]

- حمد مختص خدايى است كه به واسطه ى نعمتهايش ستايش و به واسطه ى قدرتش پرستش مى شود، و همگى (در) سلطنتش از او اطاعت مى كنند و از
عذابش بيم دارند، و به آنچه كه نزد اوست علاقه دارند، خداوندى كه امرش در زمين و آسمان نافذ است، كسى كه مخلوقات را به قدرتش آفريد و با فرمانهاى خود آنها را از يكديگر جدا ساخت. و آنان را با دين خود سرافراز، و به واسطه ى پيغمبرش حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم گرامى داشت. اما بعد، به درستى كه خداوند دامادى را نسبت لاحق (فاميلى كه به انسان ملحق مى شود) و امرى واجب قرار داد و به واسطه آن ارحام را به هم پيوند داد. و آن را بر خلايق لازم نمود. لذا خدايى كه نام او منزه و عظمت او بلند مرتبه است فرمود:«او كسى است كه از آب (نطفه) انسان را آفريد و او را به دو قسم (پيوند:) يكى از سوى مرد و ديگرى از سوى زن قرار داد و او قادر است» پس امر الهى به سوى قضاى او جارى است و قضاى او به سوى قدرش، بنابراين براى هر قضايى قدر است و براى هر قدرى سرآمد و براى هر سرآمدى، كتابى كه «خداوند آنچه را كه بخواهد محو يا تثبيت مى كند، و ام الكتاب در نزد اوست».

سپس در ادامه مى فرمايد:

«ثم انى اشهدكم انى قد زوجت فاطمه من على، على اربعمائه مثقال فضه ان رضى بذلك على و كان غائبا قد بعثه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فى حاجة...» [بحارالانوار، ج 43، ص 119، روايت 29.]

- من شما را شاهد مى گيرم كه فاطمه را با مهريه چهار صد مثقال نقره به ازدواج على درآوردم، اگر على بدان راضى شود. و على عليه السلام حاضر نبود، و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم او را پى كارى فرستاده بود.

بيان:

احاديث اين فصل نيز شاهد ديگرى بر عظمت معنوى آن بانوى بزرگ عالم انسانيت است، و هر كدام از بيانات روايات و تعابير خطبات و دعاهاى اين فصل، به عظمت اين دو بزرگوار اشاره دارد، كه برشمردن يك يك و توضيح
آنها با اختصار اين رساله مناسب نيست، لذا شايسته است خواننده محترم با دقت بيشترى به آن جملات نظر كند.

اما مساله خطبه خواندن حضرت حق سبحانه و يا «جبرئيل» و «ميكائيل» و يا «راحيل» در آسمانها، گرچه در ابتداى نظر مشكل به نظر مى رسد، ولى با دقت در بيانات فصل سيزدهم مشكلى باقى نمى ماند، ان شاءالله تعالى.

مهريه ى فاطمه ى زهرا

حديث اول:

در حديث ابى العلا گذشت [فصل 13، حديث 4، از همين رساله، به نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 98، روايت 10.] كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به ام ايمن فرمود:

«و لقد نحل الله طوبى فى مهر فاطمه عليهاالسلام، فجعلها فى منزل على عليه السلام.»

- خداوند، درخت طوبى را به مهريه فاطمه عليهاالسلام درآورد، و آن را در منزل على عليه السلام قرار داد.

حديث دوم:

ابن عباس، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند كه حضرتش به على عليه السلام فرمود:

«يا على، ان الله زوجك فاطمه، و جعل صداقها الارض، فمن مشى عليها مبغضا لك، مشى حراما.» [بحارالانوار، ج 43، ص 141.]

- اى على، خداوند فاطمه را به همسرى تو درآورد، و زمين را مهريه وى قرار داد، لذا هر كس با بغض و عناد تو بر آن راه بود، به حرام راه رفته است.

حديث سوم:

در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فاطمه عليهاالسلام به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: مرا با مهريه ناچيز تزويج نمودى. رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من تو را تزويج نكردم، بلكه خداوند از آسمان تو را تزويج فرمود:

«و جعل مهرك خمس الدنيا، مادامت السماوات والارض.» [بحارالانوار، ج 43، ص 144، روايت 44.]

- و مهريه تو را يك پنجم دنيا قرار داد، تا زمانى كه آسمانها و زمين باقى است.

حديث چهارم:

اسحاق بن عمار و ابوبصير مى گويند: امام صاقد عليه السلام فرمود:

«ان الله- تبارك و تعالى- امهر فاطمه عليهاالسلام ربع الدنيا، فربعها لها، و امهرها الجنة والنار، تدخل اعداءها النار، و تدخل اولياءها الجنة، و هى الصديقة الكبرى، و على معرفتها دارت القرون الاولى.» [بحارالانوار، ج 43، ص 105، روايت 19.]

- خداوند تبارك و تعالى، يك چهارم دنيا را مهريه فاطمه عليهاالسلام قرار داد، لذا يك چهارم آن، از آن اوست، و بهشت و جهنم را نيز مهريه او قرار داد،دشمنانش را به جهنم، و دوستانش را به بهشت مى برد. وى صديقه كبرى است، و امتهاى گذشته به معرفت و شناسايى او باقى بوده اند.

حديث پنجم:

در حديثى منقول است كه امام باقر عليه السلام فرمود:

«و جعلت نحلتها من على خمس الدنيا و ثلث الجنة [اين عبارت در مدرك اصلى كه بحارالانوار از آن نقل كرده، به اين صورت است: «و ثلثى الجنة» يعنى: دو سوم بهشت.]، و جعلت لها فى الارض اربعة انهار: الفرات، و نيل مصر، و نهروان، و نهر بلخ. فزوجها انت، يا محمد، بخمسمائة درهم تكون سنة لامتك.» [بحارالانوار، ج 43، ص 113.]

- مهريه فاطمه بر عهده على، يك پنجم دنيا و يك سوم بهشت و در زمين نيز چهار رود: فرات، نيل مصر، نهروان و نهر بلخ قرار داده شده است، (اما) اى محمد، تو فاطمه را با پانصد درهم به ازدواج (على عليه السلام) درآور، تا در ميان امتت سنت شود.

بيان:

احاديث اين فصل نيز بخوبى بر فضيلت فاطمه عليهاالسلام دلالت دارد، و نيز از روايات اين فصل روشن مى شود كه حضرتش با عظمت تر از آن است كه مهريه او پانصد درهم باشد، بلكه تنها براى سنت شدن در ميان امت، اين مقدار قرار داده شده است.

اما جمله اى كه بايد بسيار در آن دقت شود ذيل حديث چهارم است كه مى فرمايد: «و على معرفتها دارت القرون الاولى».

آيا منظور از قرون اولى، اهل قرون و اعصار اولى است، و يا تمام زمين و زمان شامل قرون اولى مى شود؟ و نيز مراد از قرون، تنها از آدم عليه السلام تا خاتم صلى الله عليه و آله و سلم مراد است، و يا حتى قبل از آدم عليه السلام را نيز شامل مى شود؟

بايد توجه داشت: به هر معنا كه باشد: بر معنويت و عظمت آن بانوى باعظمت عالم بشريت دلالت دارد.

/ 30