حديث چهارم:
مناقب از ابن مردويه نقل مى كند كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: «تكلم خطيبا لنفسك.» - خود، صيغه عقد را براى خود اجرا كن. حضرت فرمود: «الحمدلله الذى قرب من حامديه، و دنا من سائليه، و وعد الجنه من يتقيه، و انذر بالنار من يعصيه، نحمده على قديم احسانه و اياديه، حمد من يعلم انه خالقه و باريه، و مميته و محييه، و مسائله عن مساويه، و نستعينه و نستهديه، و نومن به و نستكفيه، و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، شهاده تبلغه و ترضيه، و ان محمدا عبده و رسوله، صلى الله عليه و آله، صلاه تزلفه و تخطيه، و ترفعه و تصطفيه.» - حمد براى خدايى است كه به ستايشگران و درخواست كنندگان نزديك است، و بهشت را به كسانى كه تقواى او را پيشه كنند وعده داد، و گناهكارانش را با آتش جهنم بيم داد. او را بر احسانها و نعمتهاى گذشته اش ستايش مى كنيم، همانند كسى كه مى داند او خالق و آفريننده، و ميراننده و زنده كننده ى اوست، و از بديها و گناهانش بازخواست خواهد نمود، و از او يارى مى طلبيم و از او هدايت مى جوييم، و به او ايمان آورده، و از او مى خواهيم كه ما را كفايت كند، و گواهى مى دهيم كه معبودى جز خداوند نيست، كه يگانه است و شريكى ندارد، آنچنان شهادتى كه سزاوار او بوده و او را راضى نمايد، و نيز شهادت مى دهيم كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و رسول اوست، و صلوات و درود خداوند بر او و آلش باد، چنان صلواتى كه او را به حق نزديك و بهره مند نمايد،و مقام او را بالا برده و برگزيده نمايد. و در ادامه اش فرمود: «و النكاح مما امر الله به و يرضاه، و اجتماعنا مما قدره الله و اذن فيه، و هذا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم زوجنى ابنته فاطمه على خمس مائة درهم، و قد رضيت. فاسالوه و اشهدوا.» - و ازدواج از امورى است كه خداوند بدان امر نموده و مورد رضاى اوست، و پيوند ما از مقدرات الهى و از امورى است كه خود اجازه داده است. و اين رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است كه دخترش، فاطمه را با مهريه پانصد درهم به ازدواج من درآورد، و من راضى هستم، از او بپرسيد و شاهد باشيد. و در حديثى آمده است كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «و قد زوجتك ابنتى فاطمه على ما زوجك الرحمان، و قد رضيت بما رضي الله لها، فدونك اهلك، فانك احق بها مني.» - دخترم فاطمه را با همان مهريه اى كه خداوند رحمان به ازدواج تو درآورد، به همسرى تو درآوردم، و راضى هستم به آنچه خداوند براى دخترم راضىاست، اينك همسرت در اختيار تو است. و تو از من به او سزاوارتر هستى. و در روايتى منقول است كه فرمود: «فنعم الاخ انت، و نعم الختن انت، و نعم الصاحب انت، و كفاك برضى الله رضى.» - تو خوب برادرى هستى، تو خوب دامادى هستى، تو خوب همسرى هستى، و براى رضايت و خوشنودى تو همين بس كه خداوند راضى است. سپس على عليه السلام به جهت شكر خداى تعالى به سجده افتاد و عرض مى كرد: (رب، اوزعني ان اشكر نعمتك التى انعمت على) [نمل: 19.] - پروردگارا، شكر نعمتى را كه به من عطا نمودى، به من الهام كن... و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آمين. و چون سر از سجده برداشت، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «بارك الله عليكما، و بارك فيكما، و اسعد جدكما، و جمع بينكما، و اخرج منكما الكثير الطيب...» [بحارالانوار، ج 43، ص 112.] خداوند بر شما (على و فاطمه عليهماالسلام) مبارك گرداند، و در شما خير و بركت قرار دهد، و شما را سعادتمند و خوشبخت كند، و ميان شما انس و الفت قرار داده، و از شما (فرزندان و نسل) فراوان و پاكيزه خارج گرداند.
حديث پنجم:
در حديثى آمده است كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «اللهم، انهما احب خلقك الي فاحبهما، و بارك فى ذريتهما، و اجعل عليهما منك حافظا، و انى اعيذهما بك و ذريتهما من الشيطان الرجيم.» [بحار الانوار، ج 43، ص 117.] - بارالها، اين دو (على و فاطمه عليهماالسلام) محبوبترين مخلوقات تو نزد من مى باشند، پس تو نيز ايشان را مورد محبت قرار ده، و ذريه و نسل اين دو را مبارك گردان، و آنها را در حفظ و حراست خود قرار ده. من اين دو و فرزندان آنها را از شر شيطان رانده شده به پناه تو درمى آورم.حديث ششم:
در حديثى است كه حضرتش از خانه خارج شد و فرمود: «طهركما و طهر نسلكما، انا سلم لمن سالمكما، و حرب لمن حاربكما. استودعكما الله، و استخلفه عليكما.» [بحارالانوار، ج 43، ص 117.] - خداوند شما و نسلتان را پاكيزه گرداند. من با هر كس با شما سر سازش و دوستى داشته باشد دوست، و با هر كه با شما سر ستيز داشته باشد درستيزم. شما را به خدا مى سپارم و او را بر شما جانشين قرار مى دهم.حديث هفتم:
در حديثى منقول است: صبح روز بعد از ازدواج، حضرتش به خانه ايشان رفته و پس از سلام و اجازه ورود، داخل شد. سپس در ادامه ى روايت آمده است: حضرتش ايشان را دعا كرد و فرمود: «اللهم، اجمع شملهما، و الف بين قلوبهما، و اجعلهما و ذريتهما من ورثه جنة النعيم، و ارزقهما ذريه طاهرة طيبة مباركه، و اجعل فى ذريتهما البركة، و اجعلهم ائمة يهدون بامرك الى طاعتك، و يامرون بما يرضيك.» [بحارالانوار، ج 43، ص 117.] - خداوندا، امور پراكنده اين دو را جمع بگردان، و ميان دلهايشان انس و الفت قرار ده، و آنها و فرزندان و نسل ايشان را از وارثان بهشت (مخصوص)«نعيم» نما، و به ايشان ذريه اى پاك و پاكيزه روزى كن، و در نسلشان بركت قرار ده، و آنها را امامانى قرار ده كه به امر تو ديگران را به طاعت و فرمانبرى از تو هدايت، و به آنچه كه رضاى تو در آن است امر مى كنند.
حديث هشتم:
انس مى گويد: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بودم كه وحى الهى او را از خود بيخود كرد، چون به هوش آمد به من فرمود: اى انس، آيا مى دانى جبرئيل از جانب صاحب عرش (خداى تعالى) چه آورد؟ گفتم: خدا و رسولش بهتر مى دانند. فرمود: «امرنى ان ازوج فاطمه من على.» - مرا امر نمود كه فاطمه را به ازدواج على درآوردم. تا اينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم انس را فرستاد تا افرادى از مهاجر و انصار را دعوت كند. چون حاضر شدند، فرمود: «الحمدلله المحمود بنعمته، المعبود بقدرته، المطاع (فى) سلطانه، المرهوب من عذابه، المرغوب اليه فيما عنده، النافذ امره فى ارضه و سمائه، الذى خلق الخق بقدرته، و ميزهم بأحكامه، و اعزهم بدينه، و اكرمهم بنبيه محمد. ثم ان الله جعل المصاهرة نسبا لاحقا، و امراً مفترضا، و شج بها الارحام، و الزمها الانام، فقال تبارك اسمه و تعالى جده: (و هو الذى خلق من المآء بشراً، فجعله نسبا و صهرا، و كان ربك قديراً.) [فرقان: 54.] فامر الله يجرى الى قضائه، و قضاوه يجرى الى قدره، فلكل قضاء قدر، و لكل قدر اجل، ولكل اجل كتاب (يمحوالله ما يشاء و يثبت، و عنده أُم الكتاب.) [رعد: 39.] - حمد مختص خدايى است كه به واسطه ى نعمتهايش ستايش و به واسطه ى قدرتش پرستش مى شود، و همگى (در) سلطنتش از او اطاعت مى كنند و ازعذابش بيم دارند، و به آنچه كه نزد اوست علاقه دارند، خداوندى كه امرش در زمين و آسمان نافذ است، كسى كه مخلوقات را به قدرتش آفريد و با فرمانهاى خود آنها را از يكديگر جدا ساخت. و آنان را با دين خود سرافراز، و به واسطه ى پيغمبرش حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم گرامى داشت. اما بعد، به درستى كه خداوند دامادى را نسبت لاحق (فاميلى كه به انسان ملحق مى شود) و امرى واجب قرار داد و به واسطه آن ارحام را به هم پيوند داد. و آن را بر خلايق لازم نمود. لذا خدايى كه نام او منزه و عظمت او بلند مرتبه است فرمود:«او كسى است كه از آب (نطفه) انسان را آفريد و او را به دو قسم (پيوند:) يكى از سوى مرد و ديگرى از سوى زن قرار داد و او قادر است» پس امر الهى به سوى قضاى او جارى است و قضاى او به سوى قدرش، بنابراين براى هر قضايى قدر است و براى هر قدرى سرآمد و براى هر سرآمدى، كتابى كه «خداوند آنچه را كه بخواهد محو يا تثبيت مى كند، و ام الكتاب در نزد اوست». سپس در ادامه مى فرمايد: «ثم انى اشهدكم انى قد زوجت فاطمه من على، على اربعمائه مثقال فضه ان رضى بذلك على و كان غائبا قد بعثه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فى حاجة...» [بحارالانوار، ج 43، ص 119، روايت 29.] - من شما را شاهد مى گيرم كه فاطمه را با مهريه چهار صد مثقال نقره به ازدواج على درآوردم، اگر على بدان راضى شود. و على عليه السلام حاضر نبود، و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم او را پى كارى فرستاده بود.
بيان:
احاديث اين فصل نيز شاهد ديگرى بر عظمت معنوى آن بانوى بزرگ عالم انسانيت است، و هر كدام از بيانات روايات و تعابير خطبات و دعاهاى اين فصل، به عظمت اين دو بزرگوار اشاره دارد، كه برشمردن يك يك و توضيحآنها با اختصار اين رساله مناسب نيست، لذا شايسته است خواننده محترم با دقت بيشترى به آن جملات نظر كند. اما مساله خطبه خواندن حضرت حق سبحانه و يا «جبرئيل» و «ميكائيل» و يا «راحيل» در آسمانها، گرچه در ابتداى نظر مشكل به نظر مى رسد، ولى با دقت در بيانات فصل سيزدهم مشكلى باقى نمى ماند، ان شاءالله تعالى.