بيان:
برخى از نكاتى كه در روايات در اين فصل پيرامون مقام و منزلت آن حضرت، و اشاره به معنويت و مقام والاى ايشان دارد، عبارتند از: 1- جمله ى «ركناك» در حديث اول 2- عبارت «غشى عليه» در حديث دوم. 3- شهادت آن حضرت در حديث سوم 4- مشاهده نمودن سلام هاى جبرئيل و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم در حديث چهارم 5- غسل دادن صديقه توسط صديق در حديث پنجم 6- ديدن تابوتى كه ملائكه تصوير نمودند در حديث ششم. 7- توجه به مخفى بودن حجم بدن نحيف خود با آنكه در تاريكى حمل مى شد در حديث هفتم. 8- روشن شدن و صدا زدن و مدارا كردن زمين و حاضر بودن قبر در حديث هشتم. 9- نماز خواندن بهترين خلق بر وى در حديث نهم. ممكن است در احاديث ديگر جملاتى شبيه به اين معانى باشد كه ما در اين فصل به همين مقدار اكتفا مى كنيم.سخنان اميرالمومنين در سوگ فاطمه ى زهرا
حديث اول:
على بن محمد هرمزانى به نقل از ابى عبدالله حسين بن على عليهماالسلام آورده است: چون فاطمه عليهاالسلام رحلت نمود، اميرالمومنين عليه السلام او را به خاك سپرد و علامتى بر مزارش نگذاشت، سپس برخاست ، «فحول وجهه الى قبر رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم، ثم قال:» - و روى به طرف مزار رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم برگرداند و عرض كرد: الف) «السلام عليك يا رسول الله عنى، والسلام عليك عن ابنتك، و زائرتك، و البائته فى الثرى ببقعتك، والمختار الله لها سرعه اللحاق بك. قل يا رسول الله، عن صفيتك صبرى، و عفا عن سيده نساء العالمين تجلدى، الا ان فى التاسى لى بسنتك فى فرقتك موضع تعز، فلقد وسدتك فى ملحوده قبرك، و فاضت نفسك بين نحرى و صدرى.» [بحارالانوار، ج 43، ص 193، روايت 21.] - سلام من بر تو اى رسول خدا، و سلام بر تو از جانب دختر و زائرت و كسى كه در بقعه تو بر تو فرود آمد و خداوند چنين خواست كه او زود به تو ملحق شود. اى رسول خدا، صبرم از فراق دختر برگزيده تو به سر آمده، و توان و استقامتم از دورى سيده و سرور زنان عالم از بين رفت، ولى در تأسى به سنتجدايى تو، جاى صبر است (يعنى: چنانكه در مصيبت دورى تو كه سنگين تر بود صبر كردم، در اين مصيبت نيز صابر خواهم بود)، زيرا من خود، تو را در قبر گذاشتم،و جان مقدس تو در ميان گلو و سينه ام خارج شد.
بيان:
اين بود قسمتى از بيانات حضرت على عليه السلام، اكنون اشاره وار توضيحاتى عرض مى شود تا خواننده با توجه بيشتر به تفاصيل بالاتر برسد. 1- دو جمله ى «فحول وجهه...» و «البائته فى الثرى ببقعتك» نشان دهنده ى آن است كه حضرت فاطمه عليهاالسلام در كنار مزار پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم دفن شده است، كه حضرت على عليه السلام روى خود را برگرداند و با پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم سخن گفت اين بيان، قول به اينكه قبر آن حضرت بين قبر و منبر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم قرار دارد را تقويت مى كند، چنانكه در فصل 27 (روايت 1 و 2) به آن اشاره مى شود. 2- شايد منظور از «السلام... عنى» و «السلام... عن ابنتك» همان تجديد عهد ازلى نسبت به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم باشد، و الا براى تحيت، همان سلام اول از جانب خود كفايت مى كرد. و معنا ندارد از طرف حضرت زهرا عليهاالسلام سلام بنمايد، زيرا وى خود بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم وارد شده و از طرف خود بر پدر سلام مى كند و نيازى به سلام حضرت على عليه السلام از طرف وى نيست. به طور كلى، سلام و صلوات در هر جا بر اين بزرگواران واقع شود، در حقيقت همان تجديد عهد ازلى است كه خداوند در ازل «اخذ ميثاق» نسبت به ولايت و رسالت آنان اخذ نموده است. در اينجا نيز گويا حضرت با اظهار سلام از ناحيه خود و حضرت زهرا عليهاالسلام به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به آن معنا اشاره مى نمايد. در حديثى از حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «من صلى على النبى و آله، فمعناه انى على الميثاق والوفاء الذى قلت حينقوله (الست بربكم؟ قالوا: بلى) [اعراف: 172.]» [فلاح السائل، ذيل بيان صلوات تشهد، ص 129.] - هر كس بر پيامبر اكرم و اهل بيتش صلوات فرستد، معنايش اين است: من بر عهد و وفايى كه هنگام فرمايش الهى (كه فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى.) داشتم، استوار هستم. 3- جمله ى «والمختار الله.» مى فهماند كه الحاق حضرت زهرا عليهاالسلام به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به انتخاب پروردگار بوده، كه انتخاب زيبايى است، زيرا اولا به اختيار الهى است، و ثانيا به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ملحق شده است. 4- جمله «قل يا رسول الله عن صفيتك صبرى...» هم اشاره به صفيه بودن و برگزيدگى و سيده زنان عالم بودن حضرت زهرا عليهاالسلام دارد، و هم اشاره به شدت مصيبتى كه بر حضرت على عليه السلام وارد شده است. در واقع مى خواهد بفرمايد: اى رسول خدا، با آنكه در مشكلات صابر بودم، اينجا تحملم كم شده است. نه بدين جهت كه همسرى را از دست داده ام، بلكه از آن جهت كه فاطمه، برگزيده خداست و سرور زنان عالم است. چگونه مى توانم دوريش را تحمل كنم، اما چه كنم؟ كه بايد به تو اى رسول خدا اقتدا كنم، همان گونه كه تو در فقدان عزيزانت چون حمزه و ابراهيم و خديجه و ديگران صبر و بردبارى نمودى. و يا آنكه: من دورى و فراق چون تويى را تحمل كردم و تو را با دستهاى خود به خاك سپردم، و جان مقدست در ميان سينه و گلويم خارج شد. و گويا كه جان من گرفته مى شد، و با اين حال صبر كردم، چگونه در فراق فاطمه عليهاالسلام صابر نباشم؟ ب) «بلى، و فى كتاب الله لى انعم القبول: (و انا لله و انا اليه راجعون.) [بقره: 156.] قد استرجعت الوديعه، و اخذت الرهينه، و اخسلت الزهراء، فما اقبح الخضراء و الغبراء! يا رسول الله.» [بحارالانوار، ج 43، ص 193، روايت 21- ترجمه ى اين قسمت و نيز قسمتهاى آينده از سخنان على عليه السلام در سوگ حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام با توضيحات اضافى در «بيان»هاى ذيل آن ذكر شده است.]
بيان:
در اين قسمت، در عين اينكه خود را به بهترين وجه مورد قبول، تسليت مى دهد، و مى فرمايد: ما از خداييم و به سوى او بازمى گرديم، و سپس مى فرمايد: فاطمه عليهاالسلام امانتى بود كه موقتا به من سپرده شده بود و به صاحبش بازگرداندم، ولى در عين حال شدت سختى و مصيبت را اين چنين بيان مى نمايد: چه اندازه آسمان نيلگون و زمين، كه در نظر ديگران زيباست، نزد من زشت است. يعنى: تا فاطمه بود، همه چيز به محبت او نيكو و زيبا مى نمود، ولى بعد از وى هيچ چيز در نظرم زيبا نمى آيد. لذا به دنبال آن مى فرمايد: ج) «اما حزنى فسرمد، و ما ليلى فمسهد، و هم لا يبرح من قلبى او يختار الله لى دارك التى انت فيها مقيم، كمد مقيح، و هم مهيج، سرعان ما فرق بيننا، و الى الله اشكو.» [بحارالانوار، ج 43، ص 193، روايت 21.]بيان:
آرى، اين چنين است حال محب و عاشق دلباخته اى كه عشق و محبتش، عين شوق و محبت به خداست، كه مى فرمايد: حزن و اندوه من، ديگر هميشگى است، و شبهايم بدون فاطمه به بيدارى بسر مى رود، و اندوه فراق او، نه اندوهى است كه از دلم بيرون رود، بلكه همواره در اين غصه بسر مى برم تا خداوند مرا در خانه اى كه تو اى رسول خدا، در آن جاى دارى، اقامت دهد. زخم دل من، زخمى عميق، و اندوه من، اندوهى است شدت يافته. چقدر زود بين من و فاطمه فاصله افتاد! و به خدا شكوه مى برم. «انما اشكوا بثى و حزنى الى الله.» [بحارالانوار، ج 43، ص 193، روايت 21.] - شكوه ى غم و اندوه خود را تنها به خدا مى برم. آيا بيان چنين كلماتى از اسوه ى تقوا و صبر و مقاومت در برابر آن همه مشكلات بعد از رحلت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، بيانگر جايگاه والاى فاطمه زهرا عليهاالسلام نيست؟ كه همچون على عليه السلام كه ممسوس در ذات الهى است، [در روايتى منقول است كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «لا تسبوا عليا، فانه ممسوس فى ذت الله.»: (هرگز به على عليه السلام ناسزا مگوييد كه وى ممسوس در ذات الهى است.) احقاق الحق، ج 4، ص 216.] شكوه كند و بفرمايد: صبر و تحملم تمام شده؟ و آيا بيانات مبالغه آميز از معصوم ممكن است؟ هرگز، بلكه اين كلمات نشانگر مقام و منزلت معنوى آن بانو است كه در رحلتش شخصيتى چون اميرالمومنين عليه السلام به فغان آمده و به خدا پناه مى آورد. د) «و ستنبئك ابنتك بتظافر امتك على هضمها، فاحفها السوال، و استخبرها الحال. فكم من غليل معتلج بصدرها لم تجد الى بثه سبيلا، و ستقول، و يحكم الله، و هو خير الحاكمين.» [بحارالانوار، ج 43، ص 193، روايت 21.] - (اى رسول خدا،) بزودى دخترت به تو خبر خواهد داد كه امتت چگونه دست يارى به يكديگر دادند بر شكستن و ظلم و ستم بر وى. از او بپرس و با پافشارى سوال نما تا درد خود را به تو بگويد (به من كه حاضر نشد مصائب خود را بگويد). چه دردها و ناراحتيها كه در سينه داشت و راه براى باز كردن و گفتن آنها نمى يافت! زود است كه بگويد و خداوند حكم خواهد كرد و او بهترين حكم كنندگان است.بيان:
نمى دانم اميرالمومنين عليه السلام با اين بيان چه مى خواهد بفرمايد، آيا شكوه مى كند كه: اى رسول خدا، امت نه تنها سفارشهاى شما را درباره فاطمه عليهاالسلام مراعات ننمودند، بلكه برخلاف آن عمل كردند. و يا بخواهد بفرمايد: امت، يگانه يادگار شما را مورد ظلم قرار دادند و پهلويش را شكستند و يا به او ظلم كردند و ارثش- يعنى فدك- را غصب كردند. و يا در مقام بيان اين باشد كه: دردها و مصائبش را حتى به من هم نگفت. يا به جهت مراعات حال من، و يا براى حفظ وحدت مسلمين و ترس از برگشتن آنها از دين [بحارالانوار، ج 43، ص 171، سطر 22.]، همان گونه كه على عليه السلام براى اين مهم از حق خود گذشت. و اكنون فاطمه عليهاالسلام همه را به تو خواهد گفت. در هر صورت، اين گونه شكوه ى دردمندانه على عليه السلام با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خود، به روشنى بر عظمت مقام و منزلت آن بانوى بزرگ دلالت دارد، كه على عليه السلام اين گونه با دل پر درد از گرفتارى وى با رسول خدا سخن مى گويد: ه-) «والسلام عليكما سلام مودع، لا قال و لا سئم، فان انصرف، فلا عن ملامة، و ان اقم، فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرين. و اها و اها، والصبر ايمن و اجمل، و لو لا غلبه المستولين، لجعلت المقام واللبث لزاما معكوفا، و لا عولت اعوال الثكلى على جليل الرزيه.» [بحارالانوار، ج 43، ص 194، از روايت 21.]بيان:
اين كلمات نيز حكايت از درد دل على عليه السلام و شدت فراق وى از دورى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و فاطمه عليهاالسلام دارد، كه مى فرمايد:من با سلام بر شما دو بزرگوار، از شما جدا مى شوم و مى روم، ولى اين خداحافظى،همچون وداع كسى كه ناراحت شده و ديگر برنگردد، و يا از ماندن در كنار شما خسته و ملول شده باشد نيست. هرگز، پس اگر برمى گردم از ملالت نيست، و اگر كنار قبر مى مانم نه براى آن است كه نسبت به وعده الهى كه به صابرين داده، بدگمان باشم. آه، آه، كه صبر مباركتر و زيباتر است. و اگر نبود تسلط دشمنان اقامت و درنگ در اين مكان را بر خود لازم مى دانستم و همواره در اينجا مى ماندم، و چون زن فرزند از دست داده بر اين مصيبت بزرگ فرياد مى كردم. خداوند درباره ى صابران مى فرمايد: (و بشر الصابرين، الذين اذا اصابتهم مصيبه، قالوا: انا لله و انا اليه راجعون، اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون.) [بقره: 155، و 156.] - بشارت ده به صابران، آنان كه وقتى به مصيبتى گرفتار مى شوند، مى گويند: ما براى خداييم و به سوى او برمى گرديم، صلوات والطاف و رحمت پروردگارشان بر آنان است، و آنان هدايت يافتگانند. و ) «فبعين الله تدفن ابنتك سرا، و تهضم حقها، و يمنع ارثها، و لم يتباعد العهد، و لم يخلق منك الذكر، و الى الله يا رسول الله المشتكى، و فيك يا رسول الله احسن العزاء. صلى الله عليك، و عليهاالسلام و الرضوان.» [بحارالانوار، ج 43، ص 194، از روايت 21.]بيان:
در اين قسمت رو به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم نموده و مى فرمايد: اى رسول خدا، در پيشگاه و منظر حق تعالى، دخترت در پنهانى به خاك سپرده مى شود، و حق او غصب مى گردد، و از ارثش محروم مى شود، و حال آنكه هنوز زمان زيادى از سفارشات شما درباره ى وى (و يا زمان زيادى از رحلت شما) نگذشته، و هنوز ياد شما در ميان امت فراموش نشده. اى رسول گرامى، شكايت به خدا مى برم و بهترين تسليت را به شما مى گويم. و يا: عزاى تو نيكوترين تسلى در اين مصيبت براى من است. رحمت الهى بر تو باد و سلام و تحيت بر فاطمه. در واقع حضرتش با اين جملات مى خواهد بفرمايد: با وجود تمامى اين مصائب، چون خداوند مى داند و مى بيند، شكوه اين مصيبت را تنها به او مى برم، كه (انما شكو بثى و حزنى الى الله.) [يوسف: 86.] - شكوه ى غم و اندوه خود را تنها به خدا مى برم.حديث دوم:
على بن احمد عاصمى، از موسى بن جعفر، از پدران بزرگوارش عليهم السلام نقل مى كند:... هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام وفات نمود، على بن ابى طالب عليه السلام در رثاى او چنين سرود:لكل اجتماع من خليلين فرقه لكل اجتماع من خليلين فرقه و كل الذى دون الممات قليل و كل الذى دون الممات قليل
و ان افتقادى واحدا بعد واحد و ان افتقادى واحدا بعد واحد دليل على ان لا يدوم خليل دليل على ان لا يدوم خليل
ستعرض عن ذكرى و تنسى مودتى
ستعرض عن ذكرى و تنسى مودتىو يحدث بعدى للخليل خليل و يحدث بعدى للخليل خليل