مقام فاطمه ى زهرا در قيامت - جلوه نور: پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه نور: پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

علی سعادت پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حضرت و اولادش موجب بهشت رفتن امت مى شوند. در واقع به وسيله رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم باغهاى بهشت بدست مى آيد، و فاطمه و اولادش طريق رسيدن به اين باغها هستند و به وسيله شوهرش (على عليه السلام) هم در آنها گشوده مى شود.

به لحاظ ظاهرى و در خارج هم، چنين است كه اگر على عليه السلام نبود، فاطمه عليهاالسلام كفو و همتايى نداشت و اگر اين دو نبودند، ائمه معصومين عليهم السلام نبودند. و اگر آنها نبودند از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آثارى نمى ماند تا كسى بتواند به بهشت راه يابد.

احتمال ديگر در معناى روايت اينكه ممكن است مراد، مقام شفاعت فاطمه عليهاالسلام باشد، كه در فصل بيست و نهم مورد بحث واقع خواهد شد.

حديث دوم:

يونس بن يعقوب مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: نماز گزاردن در خانه فاطمه عليهاالسلام افضل است يا در روضه؟ فرمود:

«فى بيت فاطمه عليهاالسلام.» [بحارالانوار، ج 100، ص 193، روايت 5.]

- در خانه ى فاطمة عليهاالسلام.

در روايت ديگرى: از امام رضا عليه السلام درباره ى مزار فاطمه عليهاالسلام سوال مى شود و حضرت مى فرمايد: در خانه اش مدفون گشت، و چون بنى اميه مسجد را توسعه دادند، خانه فاطمه در مسجد قرار گرفت. [بحارالانوار، ج 100،ص 191، باب 5، روايت 1.]

حديث سوم:

امام صادق به نقل از پدر بزرگوارش عليهماالسلام از جابر بن عبدالله انصارى مى فرمايد:... رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم در فضيلت زيارت فاطمه عليهاالسلام فرمود:

«فمن زارنى بعد وفاتى، فانكما زارنى فى حياتى، و من زار فاطمه فكانما
زارنى، و من زار على بن ابى طالب، فكانما زار فاطمه...» [بحارالانوار، ج 43، ص 58، از روايت 50.]

- هر كس بعد از وفاتم مرا زيارت كند، گويا در حال حياتم زيارت نموده، و هر كه فاطمه را زيارت كند، مثل اين است كه مرا زيارت نموده، و هر كس على بن ابى طالب را زيارت كند، مثل آن است كه فاطمه را زيارت كرده است...

حديث چهارم:

عريضى مى گويد: روزى امام باقر عليه السلام به ما فرمود: اگر نزد مزار جده ات فاطمه عليهاالسلام رفتى، بگو:

«يا ممتحنه امتحنك الله الذى خلقك قبل ان يخلقك، فوجدك لما امتحنك صابره، و زعمنا انا لك اولياء و مصدقون، و صابرون لكل ما اتانا به ابوك، و اتانا به وصيه، فانا نسالك ان كنا صدقناك الا الحقتنا بتصديقنا لهما، لنبشر انفسنا بانا قد طهرنا بولايتك!» [بحارالانوار، ج 100، ص 194، روايت 11.]

- اى خانم امتحان شده اى كه خداوند تو را پيش از خلقت (مادى)ات امتحان نمود، و تو را در آن شكيبا يافت، ما گمان مى كنيم كه دوستداران توايم و (مقام و عظمت تو در نزد خدا را) باور داريم، و بر تمام آن چه پدر بزرگوارت و وصى و جانشين او آورده استقامت مى ورزيم، لذا از تو درخواست مى كنيم كه اگر ما واقعاً تو را تصديق نموده ايم، ما را به خاطر اين تصديق به پدر بزرگوارت و جانشينش ملحق نمايى، تا ما به خود مژده دهيم كه حقيقتا به ولايت تو پاكيزه گشتيم!

بيان:

زيارات براى آن حضرت بيش از اين ذكر شده و اكثر مضامين آنها منطبق با رواياتى است كه در فضائل وى آمده، و يا در مورد ظلمهايى است كه بر او رفته ، در اينجا به اين زيارت كه مطلب قابل توجهى در فضيلت آن بانوى بزرگ دارد، اكتفا مى كنيم و خوانندگان محترم را به برخى از نگات آن توجه مى دهيم:

1- جمله ى «يا ممتحنه امتحنك الله الذى خلقك قبل ان يخلقك» به هر كدام از احتمالات ذيل معنا شود، خلقتى غير از خلقت مادى را اثبات مى كند كه بحث آن در فصل اول اين رساله گذشت.

احتمال اول: اينكه: ظرف «قبل» در جمله، متعلق به «خلقك» باشد، كه به اين ترتيب معناى اين قسمت از زيارت اين گونه مى شود: اى كسى كه مورد امتحان الهى واقع شدى و خداوند تو را امتحان كرد و در آن صابر يافت، خداوندى كه تو را پيش از خلقت مادى در عوالم نورى آفريد.

به اين معنا، اين جمله فقط خلقتى غير از خلقت مادى را اثبات مى كند، و دلالتى ندارد كه امتحان آن حضرت و صبر بر آن در عوالم غير عالم مادى بوده است.

احتمال دوم آن است كه: ظرف «قبل» متعلق به «امتحنك» باشد، به اين ترتيب معناى جمله اين گونه مى شود: اى كسى كه مورد امتحان الهى واقع شدى، و خداوند پيش از آنكه تو را در عالم مادى خلق نمايد، امتحانت كرد و تو را صابر يافت و سپس در عالم مادى خلق نمود. بنابراين احتمال، ممكن است مراد از «قبل» در «قبل ان يخلقك» عالم برزخى آن حضرت بوده و امتحان در آنجا واقع شده باشد، چنانكه آدم ابوالبشر عليه السلام هم در آنجا در معرض امتحان الهى واقع شد، كه در فصل اول در حديث 4 اشاره شد. و لى گويا بنابراين معناى دوم، احتمال قوى آن است كه بگوييم: مراد از «قبل»در «قبل ان يخلقك» عالم نورى و تمثلى آن حضرت است، و اين امتحان در آنجا صورت گرفته است.

در اينجا اين سوال مطرح مى شود كه: امتحان الهى در عوالم نورى و تمثلى و يا برزخى چگونه بوده است؟ و مراد از آن چيست؟ و آيا امتحان جز با دار تكليف و عالم ماده سازگار است؟

در جواب بايد گفت: اينكه نحوه ى امتحان چگونه بوده براى ما معلوم نيست، ولى مسلما در هر عالم باشد بايد مناسب با همان عالم بوده باشد. در دار تكليف و عالم مادى به تناسب خود، و در عوالم نورى و يا برزخى به تناسب خود. و براى مخلصين (به فتح لام) به طريقى، و براى غير مخلصين به طريق ديگر. اما شايد بتوان گفت: امتحان الهى در خلقت نورى همان پيمان و «عهد عبوديتى» باشد كه خداوند از فرزندان آدم عليه السلام گرفت، چنانكه مى فرمايد:

(الم اعهد إليكم يا بنى ادم، ان لا تعبدوا الشيطان، انه لكم عدو مبين، و ان اعبدونى، هذا صراط مستقيم.) [يس: 60.]

- اى فرزندان آدم، آيا از شما عهد و پيمان نگرفتم كه شيطان را بندگى نكنيد، كه وى دشمن آشكار شماست. و مرا بندگى كنيد كه اين صراط مستقيم و راه راست است. و يا ممكن است: مراد، امتحان الهى باشد كه به صورت «اخذ ميثاق» از فرزندان آدم عليه السلام بوده است، چنانكه مى فرمايد:

(و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم، و اشهدهم على انفسهم: الست بربكم؟ قالوا: بلى.) [اعراف: 172.]

- و هنگامى كه پروردگارت از صلب فرزندان آدم، ذريه و نسل آنها را برگرفت و آنها را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بله. و نيز ممكن است: مراد از امتحان الهى، همان «ميثاق غليظ» و پيمان محكمى باشد كه از عده اى از انبياى برجسته و يا از همه انبيا گرفته شده، و از حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز به لحاظ قرين بودن با انبيا و يا با انبياى برجسته، اخذ شده باشد، چنانكه مى فرمايد:

(و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، و اخذنا منهم ميثاقا غليظا، ليسئل الصادقين عن صدقهم، و اعد للكافرين عذابا اليما.) [احزاب: 7 و 8.]

- و هنگامى كه از پيامبران عهد و ميثاق گرفتيم و هم از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، از همه پيمان محكم گرفتيم، تا خداوند از راستگويان از گفتار صدقشان باز پرسد، و براى كافران عذاب دردناك آماده كند.

بالاخره، شايد بتوان گفت: موضوع عهد عبوديت (الم اعهد اليكم..)، و گرفتن ميثاق مطلق (از تمامى فرزندان آدم عليه السلام)، و اخذ ميثاق از انبيا، يك پيمان نيست، بلكه سه پيمان جداگانه است، و گويا هر كدام از آنها در عالم و خلقتى از مراحل خلقت نورى بوده است، والله اعلم.

در هر حال، بيانات فوق به يك سوى امتحان اشاره دارد، و سوى ديگر كه جلوه ى خارجى امتحان است در عالم ماده واقع مى شود، و در قيامت نيز از نتيجه ى آزمايش سوال مى گردد.

2- معناى جملات ديگر اين زيارتنامه «زعمنا انا لك اولياء...» اين است كه: تو در امتحان خود صابر بودى، ما هم گمان مى كنيم از دوستان توييم و از جمله تصديق كنندگان تو و از صابران بر ولايت و اوامر پدر بزرگوارت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و وصى او، على عليه السلام هستيم. از تو درخواست مى كنيم، اگر به راستى تو را تصديق كرده ايم، ما را به واسطه اين تصديق به ايشان ملحق كنى، تا به خود بشارت دهيم كه ما به واسطه ولايت شما پاكيزه گشته ايم و ولايت خود را خالص كرده ايم. گويا بدون ولايت فاطمه عليهاالسلام، ولايت ما به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام پاكيزه و كامل نمى گردد.

مقام فاطمه ى زهرا در قيامت

حديث اول:

ابن عباس مى گويد: از اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه فرمود:روزى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نزد فاطمه عليهاالسلام رفت و او را محزون و ناراحت يافت، فرمود: دختر عزيزم، چرا ناراحتى؟

عرض كرد: پدر جان، به ياد صحراى محشر و ايستادن مردم در روز قيامت با بدن برهنه در برابر پروردگار افتادم.

فرمود: دختر عزيزم، آن روز روز بزرگى است ولى جبرئيل از جانب خداوند- عزوجل-به من خبر داد: اولين كسى كه زمين براى او در روز قيامت شكافته مى شود، و از قبر بيرون مى آيد من هستم، سپس پدرم ابراهيم، بعد از آن شوهرت على بن ابى طالب عليه السلام. آنگاه خداوند جبرئيل را همرا با هفتاد هزار ملك مى فرستد كه هفت گنبد از نور بر مزارت درست كنند، سپس اسرافيل با سه لباس كامل از نور نزد تو آمده و در بالاى سرت مى ايستد و تو را به اسم صدا كرده مى گويد:

«يا فاطمه بنت محمد! قومى الى محشرك.»

- اى فاطمه دختر محمد، برخيز به سوى محشرت. و تو در حالى كه هيچ گونه ترسى ندارى و بدنت پوشيده است برمى خيزى، سپس اسرافيل لباسهاى كامل را به تو مى دهد و تو مى پوشى، و زوقائيل اسبى از نور مى آورد، كه زمام آن از لولو تازه مى باشد، و بر آن كجاوه اى از طلا است. تو بر
آن اسب سوار مى شوى و زوقائيل زمام آن را مى گيرد، در حالى كه در پيش رويت هفتاد هزار ملك قرار دارند و در دستهايشان پرچمهاى تسبيح است. تا آنجا كه مى فرمايد: سپس منبرى از نور برايت نصب مى كنند كه هفت پله دارد، و در فاصله هر پله با پله ديگر ملائكه صف كشيده اند، در حالى كه در دستهايشان پرچمهاى نور است. و حورالعين در جانب راست و چپ منبر صف كشيده اند و نزديكترين زنان به تو، از جانب چپ حضرت حواء و آسيه است. پس چون بالاى منبر جاى گرفتى، جبرئيل عليه السلام مى آيد و به تو مى گويد:

«يا فاطمه، سلى حاجتك.»

- اى فاطمه، حاجت خود را بخواه.

در آن هنگام تو مى گويى:

«يا رب، ارنى الحسن والحسين.»

- پروردگارا! حسن و حسين را به من نشان بده.

سپس آن دو به سوى تو مى آيند، در حالى كه از رگهاى حسين عليه السلام خون مى ريزد، و او مى گويد:

«يا رب، خذلى اليوم حقى ممن ظلمنى...» [بحارالانوار، ج 43، ص 225،حديث 13.]

- پروردگارا، امروز حق مرا از كسانى كه به من ظلم كرده اند، باز ستان.

حديث دوم:

امام رضا به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام مى فرمايد: رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: دخترم فاطمه عليهاالسلام، روز قيامت در حالى كه لباسهاى خون آلود با اوست محشور مى شود. و به يكى از پايه هاى عرش الهى دست مى زند و عرض مى كند:

«يا عدل، احكم بينى و بين قاتل ولدى.»

- اى عدل، ميان من و قاتل پسرم حكم نما.

سپس رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: قسم به پروردگار كعبه كه خداوند بر له دخترم حكم مى كند. و خداوند- عزوجل- به غضب فاطمه غضب مى كند و به خوشنودى او خشنود مى گردد. [بحارالانوار، ج 43، ص 220، روايت 2.]

حديث سوم:

باز امام رضا عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام مى فرمايد كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چون روز قيامت مى شود، مناديى ندا مى كند: اى گروه خلايق، چشمان خود را ببنديد تا فاطمه، دختر محمد صلى الله عليه و آله و سلم عبور كند. [بحارالانوار، ج 43، ص 220، روايت 4.]

حديث چهارم:

ابوايوب انصارى مى گويد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد، مناديى از باطن عرش ندا مى كند: اى اهل جمع (محشر)، سرهاى خود را به زير افكنيد و چشمان خود بر هم نهيد، تا فاطمه عليهاالسلام از صراط بگذرد. در اين هنگام فاطمه با هفتاد هزار كنيز از حورالعين عبور مى كند. [بحارالانوار، ج 43، ص 53.]

بيان:

اين بود بخشى از روايت كه بيانگر عظمت معنوى فاطمه عليهاالسلام، در قيامت است، براى توضيح بيتشر به نكات آنها اشاره مى شود:

1- حديث اول به خوبى دلالت مى نمايد بر اينكه: ظهور فاطمه عليهاالسلام در قيامت، ظهور نورى قبل از خلقت مادى است. چرا كه تمام تشريفات ذكر شده در حديث از نور است.

2- از حديث اول و نيز از حديث دوم معلوم مى گردد كه: خونخواهى امام
حسين عليه السلام تنها با انتقام حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به پايان نمى رسد.

3- منظور از عرش، در حديث دوم ممكن است موجودات باشند، و نيز مراد از قوائم و پايه هاى عرش، همان اسماء و صفات ذاتيه باشد كه قيام موجودات به آنهاست. و ممكن است مراد از يكى از قوائم كه در حديث ذكر شده «قائمه من قوائم العرش» و حضرت فاطمه عليهاالسلام بدان تمسك مى جويد، همان صفت «عدل» الهى باشد كه در كلام موجود است «يا عدل، احكم بينى و بين قاتل ولدى.»

4- شايد بستن چشم و يا سر به زير افكندن در حديث سوم و چهارم، با آنكه آنجا عالم تكليف نيست، اشاره به عظمت آن بانو داشته باشد كه هر چشمى نبايد او را بنگرد. چنانكه در روايت اول آمده است: جز ابراهيم و اميرالمومنين عليه السلام كسى به او نخواهد نگريست.

5- شايد مراد از باطن عرش «بطنان العرش» همان نداى الهى از درون موجودات باشد، كه به حساب عالم امرى و ملكوتى، عرش الهى محسوب مى شوند، زيرا خداوند با همه موجودات و در همه جا هست، كه: (و هو معكم اينما كنتم.) [حديد، 4.]: (و هر كجا كه باشيد، خدا با شماست.) و يكى از آن جاها، قيامت است.

شفاعت فاطمه ى زهرا

حديث اول:

ابن عباس مى گويد: رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«اشهدكم انى قد آمنت شيعتها من النار.» [بحارالانوار، ج 43، ص 172، روايت 13.]

- شما را شاهد مى گيرم كه شيعيان و پيروان فاطمه عليهاالسلام را از آتش دوزخ ايمنى بخشيدم.

حديث دوم:

امام باقر عليه السلام به نقل از جابر بن عبدالله انصارى مى فرمايد كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:... بعد از اينكه فاطمه عليهاالسلام به خا عرض مى كند، اى معبود و سرور من، ميان و من كسانى كه به من ظلم كردند، حكم بفرما. خداوندا، ميان من و قاتلين پسرم (و يا فرزندانم) حكم نما ، «فاذا النداء من قبل الله- جل جلاله- يا حبيبتى و ابنه حبيبي، سلينى تعطى، و اشفعى تشفعى، فوعزتى و جلالى لا جازنى ظلم ظالم. فتقول: الهى و سيدى، ذريتى و شيعتى، و شيعة ذريتى و محبى، و محبى ذريتى.» [بحارلانوار، ج 43، ص 219، روايت 1.]

- ناگهان ندايى از جاب حق- جل جلاله- مى رسد كه: اى محبوبه من و دختر محبوبم ، از من سوال كن كه به تو عطا مى شود، و شفاعت كن كه شفاعتت

/ 30