قسمت دوم - جلوه نور: پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه نور: پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

علی سعادت پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيان:

بيان حديث دوم از فصل اول و نيز حديث ششم از فصل نهم، معناى اين
حديث را روشن مى كند.

حديث پنجم:

«ان الله ليغضب لغضب فاطمة، و يرضى لرضاها.» [بحارالانوار، ج 43، ص 19، روايت 2.]

- خداوند به غضب فاطمه، غضب مى كند و به خشنودى او خشنود مى شود.

بيان:

در واقع حديث مى خواهد بفرمايد: غضب او، عين غضب خدا و خشنودى او، عين خشنودى خدا است.

حديث ششم:

«ان الله تعالى اختار من النساء أربع: مريم و آسيه و خديجه و فاطمة...» [بحارالانوار، ج 43، ص 19، روايت 3.]

- خداوند متعال از ميان زنان، چهار زن را برگزيد، مريم، آسيه، خديجه و فاطمه...

حديث هفتم:

«الحسن والحسين خير اهل الارض بعدي و بعد ابيهما، و امهما افضل نساء اهل الارض.» [بحارالانوار، ج 43، ص 19، روايت 5.]

- حسن و حسين، بهترين اهل زمين بعد از من و پدرشان هستند، و مادرشان افضل زنان روى زمين است.

حديث هشتم:

«فاطمة سيده نساء اهل الجنة من الاولين و الاخرين.» [بحارالانوار،ج 43، ص 21، روايت 10.]

- فاطمه، سيده و سرور زنان اهل بهشت از اولين و آخرين است.

حديث نهم:

«فاطمه سيده نساء العالمين من الاولين و الاخرين.» [بحارالانوار، ج 43، ص 26، روايت 25.]

- فاطمه، سيده و سرور زنان عالمين از اولين تا آخرين آنهاست.

حديث دهم:

«انت منى و انا منك.» [بحارالانوار، ج 43، ص 33.]

- تو از منى، و من از توام.

حديث يازدهم:

«ان فاطمه شجنه منى، يسخطنى ما أسخطها و يرضينى ما ارضاها.» [بحارالانوار، ج 43، ص 54.]

- فاطمه، شاخه و پاره اى از من است، آنچه او را به غضب آورد مرا به غضب آورده است و آنچه او را خشنود كند مرا خشنود خواهد كرد.

حديث دوازدهم:

«يا فاطمه، من صلى عليك، غفر الله اله، والحقه بى حيث كنت من الجنه.» [بحارالانوار، ج 43، ص 55.]

- اى فاطمه، هر كس بر تو صلوات فرستد، خداوند او را آمرزيده و در
بهشت، هر كجا باشم، به من ملحق خواهد كرد.

حديث سيزدهم:

«و لولا على ما كان لفاطمة كفو ابداً.» [بحارالانوار، ج 43، ص 58، از حديث 50- در قسمتى از حديث يونس بن ظبيان از امام صادق (عليه السلام) نيز آمده است: «لولا ان اميرالمومنين عليه السلام تزوجها، لما كان لها كفوا الى يوم القيامة على وجه الارض، آدم فمن دونه.»: (اگر اميرالمؤمنين عليه السلام با فاطمه ازدواج نمى كرد، هرگز تا روز قيامت روى زمين، از آدم گرفته تا به آخر، همتايى براى وى يافت نمى شد.) بحارالانوار، ج 43، ص 10، روايت 1. توضيح اين حديث و موارد مشابه آن در ذيل فصل چهاردهم خواهد آمد.]

حديث چهاردهم:

«اللهم، انهما احب خلقك الى فأحبهما، و بارك فى ذريتهما، و اجعل عليهما منك حافظا. و انى اعيذهما بك و ذريتهما من الشيطان الرجيم.» [بحارالانوار، ج 43، ص 93، روايت 4.]

- بارالها، اين دو (على و فاطمه عليهماالسلام) محبوبترين و مخلوقات تو نزد من مى باشند، تو نيز ايشان را محبوب خود قرار ده، و نسلشان را مبارك گردان و در حفظ و حراست خود قرار ده. من اين دو، و فرزندان آنها را از شر شيطان رجيم در حفظ و حراست تو پناه مى دهم.

حديث پانزدهم:

«اللهم، هذه ابنتي و أحب الخلق الي. أللهم، و هذا اخي و احب الخلق الى.» [بحارالانوار، ج 43، ص 96، از روايت 5.]

- خداوندا، اين دخترم و محبوبترين مخلوقات نزد من است، بار الها، و اين
برادرم و محبوبترين مخلوقات نزد من است.

حديث شانزدهم:

«يا على، هذه بنتي، فمن اكرمها فقد اكرمني، و من اهانها فقد اهانني.» [بحارالانوار، ج 43، ص 141، از روايت 36.]

- اى على، اين دختر من است، هر كس به او احترام بگذارد مرا گرامى داشته است،و هر كه به او اهانت كند به من اهانت كرده است.

حديث هفدهم:

«يا علي، اما علمت ان فاطمه بضعه منى و انا منها؟ فمن آذاها فقد آذاني، (و من آذاني فقد آذى الله)، و من آذاها بعد موتى كان كمن آذاها فى حياتى، و من آذاها فى حياتي كان كمن آذاها بعد موتى.» [بحارالانوار، ج 43، ص 202، از روايت 31.]

- اى على، مگر نمى دانى كه فاطمه پاره ى تن من است و من نيز از اويم؟ پس هر كس او را اذيت كند مرا اذيت كرده است، (و هر كه مرا اذيت كند خدا را اذيت نموده است)، و هر كس بعد از مرگ من او را آزار دهد، مثل كسى است كه در حال حياتم او را اذيت كرده باشد، هر كس او را در حياتم اذيت كند، مثل كسى است كه بعد از وفاتم او را آزار دهد.

حديث هجدهم:

«على (منى) و ابناى منه، والطيبون منى و انا منهم، و هم الطيبون بعد اُمهم، و هم سفينة من ركبها نجى، و من تخلف عنها هوى: الناجي فى الجنه، و الهاوى فى لظى.» [بحارالانوار، ج 77،ص 278، از حديث 1.]

- على (از من است) و دو پسرم (حسن و حسين) از اويند، و پاكيزگان از من
هستند و من از ايشان هستم، و ايشان پاكيزگانند بعد از مادرشان. آنان كشتى نجاتند، هر كس بر آن سوار شد نجات يافت، و هر كس از آن باز ماند ساقط شده و هلاك گرديد. نجات يابنده در بهشت، و سقط كننده در آتش جاى دارد.

بيان:

گويا عبارت «على منى و ابناى منه، والطيبون مني و انا منهم» اشاره به مقام نورانيت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام و طيبين يعنى أئمه اطهار عليهم السلام باشد.

اما تناسب روايت با فضيلت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، جمله «هم الطيبون بعد امهم» مى باشد كه شاهد بر فضيلت آن بزرگوار است. و اگر ضمير «هم سفينه...» علاوه بر على و أئمه عليهم السلام، شامل فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نيز بشود، فضيلت ديگرى در رديف آن بزرگواران براى حضرتش بيان شده است.

قسمت دوم

در اين قسمت رواياتى را كه از غير طريق اهل بيت، نظير سلمان و ابوذر و ساير دوستان، و يا حتى از طريق بعضى از معاندان [زيرا آنچه از زبان معاندين در فضيلت شخصى وارد شود به صحت نزديكتر است.] ايشان و آنان كه در دل با ايشان خوب نبودند، از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است، مى آوريم:

حديث اول:

«فاطمه بضعه منى، من سرها فقد سرنى، و من ساءها فقد ساءنى. فاطمه اعز الناس علي.» [بحارالانوار، ج 43، ص 23، روايت 17.]

- فاطمه، پاره ى تن من است، هر كس او را مسرور كند مرا مسرور كرده است، و هر كه با او بدى كند به من بدى كرده است. فاطمه، عزيزترين مردم نزد من است.

حديث دوم:

عائشه نزد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آمد و ديد كه فاطمه را مى بوسد، عرض كرد: يا رسول الله، آيا دوستش دارى؟ حضرت فرمود:

«اما والله، لو علمت حبي لها، لا زددت لها حبا.»

- هان، به خدا سوگند، اگر علت محبت مرا نسبت به او مى دانستى، تحقيقا تو نيز بيشتر به او محبت مى ورزيدى.

در آخر حديث علت محبتش را همان استشمام كردن بوى بهشت از ايشان شمرده و مى فرمايد:

«ففاطمة حوراء انسيه، فاذا اشتقت الى الجنه، شممت رائحة فاطمه عليهاالسلام.»[بحارالانوار، ج 43، ص 5، روايت 5.]

- به اين ترتيب، فاطمه حوريه ى بشر گونه است، لذا هر وقت مشتاق بهشت مى شوم، بوى فاطمه عليهاالسلام را استشمام مى كنم.

حديث سوم:

«يا على، ان فاطمه بضعه منى، و هى نور عينى و ثمرة فوادي، يسووني ما ساءها و يسرني ما سرها.» [بحارالانوار، ج 43، ص 24، روايت 20.]

- اى على، فاطمه پاره ى تن من و نور چشم و ميوه ى دل من است، آنچه او را ناراحت كند مرا ناراحت مى كند، و آنچه او را مسرور كند، مرا مسرور و شادمان مى كند.

حديث چهارم:

در آخر روايت فوق مى فرمايد:

«اللهم، انى اشهدك انى محب لمن احبهم، و مبغض لمن ابغضهم، و سلم لمن
سالمهم، و حرب لمن حاربهم، و عدو لمن عاداهم، و ولى لمن والاهم.» [بحارالانوار، ج 43، ص 25، از روايت 20.]

- بار الها، تو را شاهد مى گيرم كه من دوستداران ايشان (على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام) را دوست دارم و با كسانى كه بغض و كينه ايشان را دارند دشمنم، و با آنان كه با ايشان سر صلح و سازش دارند، سازگار و با آنان كه سر جنگ و ستيز دارند در ستيزم، و دشمن دشمنان ايشان و ياريگر كسانى هستم كه ايشان را نصرت و يارى مى كنند.

حديث پنجم:

«من آذاها فى حياتى كمن آذاها بعد موتى، و من آذاها بعد موتى كمن آذاها فى حياتى، و من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى الله، و هو قول الله: (ان الذين يوذون الله و رسوله، لعنهم الله فى الدنيا والاخره.) [بحارالانوار، ج 43، ص 25، از روايت 23 و آيه ى شريفه آيه ى 57 سوره ى احزاب مى باشد.]

- كسى كه او را در حال حياتم آزار كند، مثل كسى است كه بعد از مرگم او را آزار كند، و هر كس بعد از مرگم وى را بيازارد مثل كسى است كه در حال حياتم بيازارد، و آن كه او را بيازارد مرا آزرده، و آن كه مرا بيازارد تحقيقاً خدا را آزرده است، و اين همان گفتار الهى است كه مى فرمايد: «كسانى كه خدا و رسولش را بيازارند، خداوند آنان را در دنيا و آخرت لعنت، و از رحمتش دور مى گرداند.»

حديث ششم:

«ان ابنتى فاطمه ملا الله قلبها و جوارحهما ايمانا و يقيناً.» [بحارالانوار، ج 43، ص 29، روايت 34 به نقل از ابوذر- در صفحه 46 همان جلد، به نقل از امام باقر عليه السلام آمده است كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به سلمان فرمود: «ان أبنتى فاطمه ملا الله قلبها و جوارحها ايمانا الى مشاشها»: (خداوند، قلب و اعضاى دخترم فاطمه را تا (مغز) استخوانش از ايمان پر كرده است.).]

- خداوند، دل و اعضاى دخترم فاطمه را از ايمان و يقين پرد كرده است.

حديث هفتم:

«فاطمه بضعه منى، من سرها فقد سرني، و من ساءها فقد ساءنى. فاطمة اعز البريه على.» [بحارالانوار، ج 43، ص 39.]

- فاطمه، پاره ى تن من است، هر كس او را مسرور كند مرا شادمان كرده است، و هر كس او را بيازارد مرا آزرده است. فاطمه عزيزترين مخلوقات نزد من است.

حديث هشتم:

«خرج النبى صلى الله عليه و آله و سلم و هو آخذ بيد فاطمة عليهاالسلام فقال : من عرف هذه فقد عرفها، و من لم يعرفها فهى فاطمه بنت محمد، و هى بضعة منى،و هى قلبي و روحى التى بين جنبى، فمن آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى الله.» [بحارالانوار، ج 43، ص 54.]

- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه دست فاطمه عليهاالسلام را گرفته بود، از منزل خارج شد، پس فرمود: هر كس ايشان را شناخته كه مى شناسد، و هر كس وى را نشناخته (او را معرفى مى كنم:) او فاطمه دختر محمد است، او پاره ى تن من است، او قلب و روح ميان دو پهلوى من (و وجود من) است. هر كس او را بيازارد، مرا آزرده، و هر كس مرا بيازارد، خدا را آزرده است.

حديث نهم:

«اللهم، انها منى و انا منها. اللهم، كما اذهبت عنى الرجس و طهرتني، فطهرها .» [بحارالانوار، ج 43، ص 122.]

- بار الها، فاطمه از من است و من از اويم. خدايا، همان طور كه پليدى را از
من برداشته و طاهرم نموده اى، او را نيز پاكيزه و مطهر نما.

حديث دهم:

«طهر كما الله و طهر نسلكما، انا سلم لمن سالمكما و حرب لمن حاربكما.» [بحارالانوار، ج 43، ص 132.]

- خداوند، شما (على و فاطمه عليهاالسلام) را طاهر گرداند و نسل شما را نيز پاكيزه كند، من با هر كس كه با شما سر سازش و دوستى داشته باشد دوستم، و با هر كس كه با شما سر ستيز داشته باشد در ستيزم.

حديث يازدهم:

«دخل رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم على فاطمة فى صبيحة عرسها بقدح فيه لبن، فقال: اشربى، فداك ابوك، ثم قال لعلى عليه السلام: اشرب، فداك ابن عمك.» [بحارالانوار، ج 43، ص 142.]

- رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم صبح روز بعد از عروسى فاطمه با ظرف شيرى به خانه ايشان تشريف فرما شده و به وى فرمود: بياشام، پدرت به فدايت! و به على عليه السلام نيز فرمود: بياشام: پسر عمويت به فدايت!

بيان:

دو تعبير «فداك ابوك» و «فداك ابن عمك» در لغت عرب، معمولا در جايى استعمال مى شود كه شخصى بخواهد علاقه تام و شدت محبت خود را به فردى اظهار نمايد. گاهى اين معنى به جهت كمالات ظاهرى شخص است و گاهى به جهت معنويت، و گاهى به هر دو جهت. و كلام رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به على و فاطمه عليهاالسلام، در اينجا در مرحله اول براى آن است كه خدا ايشان را دوست دارد،و در مرحله دوم از آن جهت است كه ايشان در كمالات ظاهرى و معنوى سرآمد همه عالمند.

حديث دوازدهم:

«يا على، ان الله زوجك فاطمه، و جعل صداقها الارض، فمن مشى عليها مبغضا لك، مشى حراما.» [بحارالانوار، ج 43، ص 141.]

- اى على، خداوند فاطمه را به تزويج تو درآورد و زمين را مهر او قرار داد، لذا هر كس با كينه و عداوت تو بر روى زمين راه رود، به حرام راه رفته است.

بيان:

اين بود قسمتى از رواياتى كه بر عظمت و منزلت روحى و معنوى فاطمه عليهاالسلام دلالت مى كرد.

عبارت «نور فاطمه من نورنا» در حديث چهارم، تمام احاديث گذشته و احاديث اين فصل را به معناى خود مى رساند، زيرا مراد از نور، نور ولايت است. و اينجاست كه معناى «إنها منى و انا منها» روشن مى شود.

ديگر مشكلات روايات اين فصل از توضيحات گذشته و آينده ما در اين رساله روشن مى گردد و نيازى به توضيح بيشتر نيست.

/ 30