تبرّك جستن با خاك قبر حضرت حمزه(عليه السلام)
گفتار سمهودى، مدينه شناس معروف نشانگر آن است كه مسلمانان از گذشته هاى دور به عنوان تبرّك و استشفا، خاك اطراف قبرحضرت حمزه را به اوطان خويش حمل و به صورت هديه مدينه منوره، درميان اقوام ودوستان خودتوزيع مى كردند وبا اينكه درميان فقهاى اهل سنّت انتقال خاك حرم مدنى مورد اختلاف بوده و عدّه اى از آنان حمل خاك مدينه را هم مانند خاك حرم مكّى جايز نمى دانستند، ولى همين علما نيز حمل تربت حمزه(عليه السلام) را به دليل سيره عملى مسلمانان جايز مى شمردند.سمهودى در اين مورد مى گويد: زركشى(255) حمل تربت حمزه را از خاك ساير نقاط مدينه مستثنى دانسته و به دليل اينكه مسلمانان در طول قرن هاى متمادى اين تربت را براى استشفا و مداواى سردرد به شهر و ديار خود حمل مى كردند تجويز نموده است.و همچنين او از احمدبن يكوت نقل مى كند درباره حملخاك قبور شهدا از وى سؤال نمودند، و او چنين پاسخ داد: اشكال ندارد; زيرا از گذشته هاى دور حمل خاك قبر حمزه در ميان مسلمانان مرسوم بوده است.و باز او از ابن فرحون نقل مى كند كه در دوران ما هم مانند گذشته رسم بر اين است كه مسلمانان از خاك موجود در نزديكى قبر حمزه به صورت تسبيح و گردن بند ساخته، به شهر و ديار خويش حمل مى كنند.سمهودى مى افزايد: چون حمل اين تربت براى استشفا و مداوا است، آن را از سيل گاهى كه در نزديكى حرم حمزه(عليه السلام)واقع است اخذ مى كنند ونه از خود قبر.به طورى كه ملاحظه كرديد، حمل تربت حمزه و استشفا با آن، از قرنهاى اوّل در ميان مسلمانان معمول بوده است; به طورى كه علماى قرن هاى ششم و هفتم عمل آنها را به عنوان سيره مسلمانان صدر اسلام ملاك و دليل فتواى خويش قرار داده اند.در قرن هاى اخير
و اين بينش مسلمانان نسبت به خاك حمزه(عليه السلام) و تبرّك جستن به آن، تا تسلّط سعودى ها و روى كار آمدن وهابى ها ادامه داشته است; زيرا دونالدسون جهانگرد غربى كه چندسال قبل از تخريب آثار مدينه از اين شهر ديدار كرده، مشاهدات خود را در كتاب خود به نام «عقيده شيعه» آورده و ضمن گزارش از اُحد و حرم حضرت حمزه، مى نويسد: «در پيرامون قبور شهدا، خاك سرخ رنگى وجود دارد كه به حمزه(عليه السلام)نسبت داده مى شود و مردم با آن تبرّك مى جويند.»مردم مدينه و مراسم زيارت حضرت حمزه
بورخارت كه در سال 1915 ميلادى و در آستانه تسلّط سعودى ها بر حجاز در زىّ يك مسلمان در موسم حجّ شركت نموده و مطالب فراوانى از مشاهدات خود و گاهى تحليل هاى نادرستى را در سفرنامه اش منعكس ساخته است، به اين مراسم اشاه مى كند و مى نويسد: «رسم اهالى مدينه اين است كه هر سال يك بار از شهر خارج و سه روز متوالى در دامنه كوه احد اجتماع مى كنند و در اين مدّت به سياحت و شادمانى مى پردازند.»همانگونه كه پيشتر ملاحظه كرديد، هدف از اين اجتماع در ماه رجب، عبادت و زيارت بوده نه جشن و سياحت كه بورخارت اين جهانگرد غربى با برداشت از بينش خود مطرح نموده است.