حضرت حمزه در گفتار ائمه(عليهم السلام) - حمزه سیدالشهدا (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حمزه سیدالشهدا (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدصادق نجمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حضرت حمزه در گفتار ائمه(عليهم السلام)

اكنون به نقل سخنان و گفتار ائمه(عليهم السلام) در اين زمينه مى پردازيم و سخن آن بزرگواران را كه مانند حديث پيامبر(صلى الله عليه وآله)در بيان شخصيت حضرت حمزه به عنوان يكى از افتخارات از خاندان نبوت و در كنار شخصيت وجود مقدس رسول الله و اميرمؤمنان و حسنين و حضرت مهدى(عليهم السلام) عنوان گرديده است، در اختيار خواننده ارجمند قرار مى دهيم:

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج اميرمؤمنان(عليه السلام)

1 . حميرى(37) در قرب الإسناد آورده است كه اميرمؤمنان(عليه السلام)فرمود:

«منّا سبعةٌ خَلَقَهم الله عزّ و جلّ لم يخلق في الأرض مثلهم; مِنّا رسول الله(صلى الله عليه وآله) سيّد الأوّلين والآخرين، وخاتم النّبيّين و وصيّه خير الوصيّين و سبطاه خير الأسباط; حَسَناً و حُسَيناً و سيّد الشهداء حمزة عمّه و من قد طاف [ طار ] مع الملائكة جعفر و القائم(عجّ)».

«خداوند در ميان خاندان ما هفت نفر خلق كرد كه در روى زمين مانند آنها را نيافريد. آنگاه در معرفى اين هفت تن چنين فرمود: از ما است پيامبرخدا كه سيّد اوّلين و آخرين و خاتم پيامبران است و از ما است وصىّ او كه بهترين اوصيا است و دو سبطش حسن و حسين كه بهترين اسباطند و عمويش سيد الشهدا و جعفر كه به همراه فرشتگان پرواز مى كند و قائم (عجّ).»
2 . حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان
عمربن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شوراى شش نفرى، متشكّل از اميرمؤمنان، عثمان بن عفّان، طلحه، زبير، عبدالرحمان عوف و سعدبن ابى وقّاص محوّل كرد و دستور داد پس از مرگ وى، اين شش نفر در خانه اى براى تعيين خليفه جمع شوند و با وى بيعت كنند، به طورى كه اگر چهار نفر با يكى از آنان بيعت كرد و تنها يك نفر امتناع ورزيد، گردن اورا بزنند و اگر دو نفر امتناع كرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمينه را طورى فراهم كرد كه با عثمان بن عفان بيعت نمودند.

در اين جلسه اميرمؤمنان سخنانى ايراد كرد و خصوصيات خانواده اش را براى اتمام حجّت برشمرد تا اينكه فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم آيا در ميان شما بجز من كسى هست كه عمويش سيد الشهدا باشد؟ گفتند: نه; (نَشَدْتُكُم بِاللهِ هَلْ فِيكُم أَحَدٌ عَمُّهُ سيّد الشهداء غَيْري؟! قالُوا: لا).

3 . حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان در بصره:

مرحوم كلينى(40) از اصبغ بن نباته نقل مى كند: روزى كه اميرمؤمنان(عليه السلام) در بصره بر لشگر طلحه و زبير پيروز گرديد، در حالى كه به شتر مخصوص رسول خدا(صلى الله عليه وآله)سوار بود در معرفى خود و خاندانش خطاب به مردم چنين فرمود:

«آيا مى خواهيد بهترين خلق در قيامت را براى شما معرفى كنم؟ ابوايوب انصارى گفت: آرى، اى امير مؤمنان معرفى كن، زيرا تو هميشه شاهد و حاضر بودى و ما غايب. امير مؤمنان(عليه السلام)فرمود: بهترين مردم در روز قيامت هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب خواهند بود كه انكار نمى كند فضيلت آنها را مگر كافر. در اينجا عمّار عرض كرد: اى اميرمؤمنان، آنها را بنام معرفى كن، فرمود: روزى كه خدا مردم را در يك وادى جمع مى كند،
بهترين آنها پيامبرانند و افضل پيامبران محمد(صلى الله عليه وآله)است و بهترين هر امّت پس از پيامبرشان وصىّ آن پيامبر است تا پيامبر ديگرى مبعوث شود، پس بهترين همهاوصيا وصىّ محمد است (عليه و آله السلام). آنگاه فرمود: آگاه باشيد كه افضل خلق بعد از اوصيا، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابى طالب است كه داراى دو بال رنگين است. و اين دو بال از اين امت به كسى جز وى داده نشد
و خداوند به وسيله او به محمد كرامت و شرافت بخشيد و ديگر دو سبط پيامبر حسن و حسين و ديگرى مهدى است كه او را از خاندان ما انتخاب مى كند. آنگاه اين آيه را خواند: { وَمَنْ يُطِعْ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنْ اللهِ وَكَفَى بِاللهِ عَلِيماً.

اميرمؤمنان(عليه السلام) در اين بيان، حضرت حمزه را در فضيلت و منزلت در روز قيامت در رديف پيامبر و امير مؤمنان و حسنين و حضرت مهدى(عجّ) قرار داده و با خواندن آيه شريفه «وَمَنْ يُطِعْ اللهَ...» او را از مصاديق شهدايى كه قرآن مجيد از آنان ياد نموده، معرفى كرده است.

4 . حضرت حمزه در احتجاج امير مؤمنان(عليه السلام) با معاويه:

امير مؤمنان(عليه السلام) در پاسخ نامه اى كه معاويه به آن حضرت نوشته بود، در معرفى خاندان خود و بيان نقاط ضعف خاندان معاويه، به نكاتى اشاره مى كند و حضرت حمزه را همانند حسنين، «سيّدَى شباب اَهْل الجنّة»، از امتيازات اين خاندان مى شمارد و مى فرمايد:

«أَ لا تَرَى غَيْرَ مُخْبِر لَكَ، وَ لَكِنْ بِنِعْمَةِ اللَّهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الاَْنْصَارِ، وَ لِكُلّ فَضْلٌ، حَتَّى إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا، قِيلَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ، وَ خَصَّهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله) بِسَبْعِينَ تَكْبِيرَةً عِنْدَ صَلاتِهِ عَلَيْهِ ... وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ وَ مِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذِّبُ، وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ الاَْحْلافِ وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّارِ وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ...».

«مگر نمى بينى ـ نه اينكه بخواهم خبرت دهم بلكهبه عنوان شكر و سپاسگزارى نعمت خداوند مى گويم ـ جمعيتى از مهاجران و انصار در راهخدا شربت شهادت نوشيدند و همه آنان مشمول فضل خداوند مى باشند، امّا هنگامى كه شهيدما (حمزه) شربت شهادت نوشيد به او گفتهشد «سيدالشهدا» و رسول الله هنگام نماز بروى (به جاى پنج تكبير) هفتاد تكبير گفت... چگونه اين دو خاندان با هم برابر است، در حالى كه پيامبر (محمّد) از ما است و تكذيب كننده او (ابوجهل) از شما.

اسدالله (حمزه) از ما است و اسدالأحلاف; يعنى ابوسفيان سركرده و سامان دهنده احزاب براى جنگ با پيامبر از شما. دو سيّد و آقاى جوانان بهشت (حسن و حسين) از ما هستند و كودكان آتش (فرزندان مروان يا عقبة بن ابى معيط) از شما. بهترين زنان جهان (فاطمه) از ما است و حمالة الحطب (همسر ابولهب) از شما...»
5 . حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان(عليه السلام) با دانشمند يهودى:

در روايت مشروحى كه حضرت موسى بن جعفر(عليهما السلام)از پدران خود از حضرت حسين بن على(عليهما السلام)نقل كرده، چنين آمده است:

يكى از دانشمندان يهود، پس از پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) در مدينه، در جلسه اى كه گروهى از صحابه; از جمله اميرمؤمنان(عليه السلام)حضور داشتند، شركت نمود و در تفضيل حضرت ابراهيم(عليه السلام)و بعضى انبياى گذشته بر پيامبر اسلام، به صورت مناظره دلايلى ذكر كرد و امير مؤمنان(عليه السلام) به يكايك دلايل او پاسخ گفت; از جمله مسائلى كه آن دانشمند مطرح نمود اين بود كه:

«فَإِنَّ هذا إبراهيم قد أَضجع وَلَدَهُ وَ تَلَّهُ لِلْجَبِين...»
«اين ابراهيم بود كه فرزند خود اسماعيل را براى اجراى امر خداوند بر زمين انداخت و صورت دلبندش را به روى خاك گذاشت و آماده ذبح او گرديد، ولى در پيامبر شما چنين حركتى وجود نداشت.»

امير مؤمنان(عليه السلام) در پاسخ وى فرمود:

«لَقَدْ كانَ كَذلِكَ وَ لَقَدْ أُعْطِيَ إِبْراهيم بَعد الاضطجاع الفداء و محمّد أصيب بأفجع منه فجيعة إنّه وقف عَلى عمّه حمزة أسد الله و أسد رسوله و ناصر دينه و قد فرّق بين روحه و جسده فلم يبن عليه حرقة و لم يفض عليه عبرة و لم ينظر إلى موضعه من قلبه و قلوب أهل بيته ليرضي الله عزّ و جلّ بصبره و يَسْتَسلِمَ لأمره في جميع الفعال و قال(صلى الله عليه وآله) : لَو لا أن تحزن صفية لتركته حتى يحشر من بطون السباع و حواصل الطير و لو لا أن يكون سنة بعدي لفعلت ذلك».

«اين مطلب را كه در باره حضرت ابراهيم گفتى، صحيح است، ولى خداوند براى جبران اين ناراحتى، بلافاصله فديه و عوض (گوسفند بهشتى) را بر وى فرو فرستاد. اما محمد(صلى الله عليه وآله) بر مصيبتى بالاتر از آن مبتلا گرديد; زيرا در كنار جسد بى روح و مُثله شده عمويش و ناصر و ياور دينش، حمزه اسدالله و اسدالرسول قرار گرفت، ولى براى جلب رضاى خداوند و تسليم امر او صبر و شكيبايى را در پيش گرفت، نه اظهار ناراحتى كرد
و نه اشكى جارى ساخت و نه به جايگاه و محبوبيت حمزه كه در دل پيامبر و خاندانش از آن برخورداربود، توجّه نمود و چنين فرمود: اگر نبود حزن و اندوه صفيه و اينكه پس از من مردم از اين روش پيروى كنند، پيكر حمزه را دفن نمى كردم تا از شكم درندگان و پرندگان محشور شود.»
حضرت حمزه در احتجاج امام حسن مجتبى(عليه السلام) :

شيخ طوسى(رحمه الله) از امام صادق، از پدر ارجمندش امام باقر و او از امام سجّاد(عليهم السلام) نقل مى كند كه: امام حسن مجتبى(عليه السلام) در يك محاجّه و مناظره با معاويه چنين فرمود:

و كان مِمَّن استجاب لرسول الله(صلى الله عليه وآله) عمّه حمزةو جعفر ابن عمّه، فقتلا شهيدين (رضي الله عنهما)في قتلى كثيرة معهما من أصحاب رسول الله(صلى الله عليه وآله) ،فجعل الله (تعالى) حمزة سيد الشهداء من بينهم، وجعل لجعفر جَناحين يَطير بهما مع الملائكة كيف يشاء من بينهم، و ذلك لمكانهما من رسول الله(صلى الله عليه وآله) ، و منزلتهما و قرابتهما منه(صلى الله عليه وآله) ، و صلّى رسول الله(صلى الله عليه وآله)على حمزة سبعين صلاة من بين الشهداء الَّذِين استشهدوا معه».

«و از كسانى كه دعوت پيامبر را اجابت كردند، عمويش حمزه و پسر عمويش جعفر بود كه هر دو به همراه گروهى از اصحاب آن حضرت شربت شهادت نوشيدند اما خداوند از ميان همه آنان، حمزه را به عنوان «سيدالشهدا» معرفى كرد و براى جعفر دو بال عنايت فرمود كه آزادانه در ميان فرشتگان پرواز مى كند و اين دو امتياز براى اين دو شهيد به جهت موقعيت «معنوى» و قرابت آنها نسبت به پيامبرخدا بود و باز پيامبرخدا از ميان همه شهدا، كه با حمزه به شهادت رسيده بودند، تنها بر پيكر او هفتاد بار نماز خواند.»

/ 18