زيارت رجبيّه در كنار حرم حضرت حمزه - حمزه سیدالشهدا (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حمزه سیدالشهدا (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدصادق نجمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زيارت رجبيّه در كنار حرم حضرت حمزه

ابراهيم رفعت مى گويد: از قرن هاى گذشته در ميان مردم مدينه مراسم و برنامه هاى مختلفى رواج داشته كه يكى از اين مراسم، اجتماع مردم اين شهر در كنار حرم حضرت حمزه(عليه السلام)است و اين اجتماع همه ساله از اول تا نيمه ماه رجب با حضور زن و مرد تشكيل مى گردد. در اين مراسم افزون بر مردم مدينه گروهى از اهالى مكّه و طائف و جدّه و رابغ و باديه نشينان كه همه ساله براى زيارت رجبيه در مدينه حاضر مى شوند ـ شركت مى كنند و در اين اجتماع قربانى هاى زيادى ذبح و به حاضرين اطعام و احسان مى شود.

ابوسفيان و قبر حمزه(عليه السلام)

ابن ابى الحديد مى نويسد: در دوران خلافت عثمان، ابوسفيان از كنار قبر حضرت حمزه مى گذشت، وقتى چشمش به آن قبر افتاد با پايش به قبر كوبيد و خطاب به حضرت حمزه چنين گفت:

«يا أَبا عمارَة، إنّ الأمر الذي اجتلدنا عَلَيهِ بِالسَّيف أَمْسى فِي يَدِ غِلْمانِنَا الْيَوْم يَتَلَعَّبُون بِهِ».

«اى ابا عماره، (سر از قبر بيرون آر و ببين) حكومتى كه ما بر سر آن با هم مى جنگيديم چگونه امروز ملعبه و بازيچه جوانان ما گرديده است !»

و بدينگونه بار ديگر ابوسفيان كفر و نفاق خويش را نسبت به اسلام و كينه و عداوتش را نسبت به سيّد شهيدان آشكار ساخت!

كرامت شهداى احد و شكست سياست معاويه

در سال چهل و نه هجرى و پس از گذشت چهل و شش سال از جنگ اُحد و در دوران رياست بلا منازع معاوية بن ابوسفيان، از طرف او دستور صادر شد كه در اُحد قناتى حفر و مجراى آن را در از كنار و يا داخل قبور شهدا قرار دهند و با آماده شدن قنات، منادى در مدينه اعلان كرد: افرادى كه در احد شهيد دارند براى در امان ماندن اجساد و قبور آنان از نفوذ و جريان آب، اين قبور را نبش و اجساد شهدا را به محلّ ديگر انتقال دهند و بر اساس اين دستور به نبش قبور شهدا اقدام گرديد.

از جمله قبر حمزه(عليه السلام) و عمرو بن جموح و عبدالله پدر جابر شكافته شد، عمّال معاويه با تعجّب مشاهده كردند كه اين اجساد تر و تازه مانده اند; به گونه اى كه گويى ديروز دفن شده اند. حتّى لباسها و قطيفه ها و علفهايى كه آن پيكرها را پوشش مى دادند با همان وضع باقى است و كوچكترين تغييرىدر آنها رخ نداده است; به طورى كه وقتى بيل كارگران به پاى حضرت حمزه خورد، خون جارى گرديد و يا آنگاه كه دست يكى از شهدا، كه در روى زخم پيشانيش قرار داشت، برداشته شد خون جارى شد و اين كرامت شهدا موجب شد كه عمّال معاويه از تصميم خود منصرف شده، قبور شهدا را به حال خود بگذارند.

اين خلاصه اى است از آنچه در منابع تاريخى و مدينه شناسى گاهى به طور مشروح و گاهى به طور اختصار آمده است.

يكى از راويان اين حادثه تاريخى، جابر انصارى، صحابى معروف و فرزند عبدالله از شهداى احد است كه مى گويد: «استُصرخنا عَلى قَتلانا يَومَ أُحد يَومَ حَفَر معاوية العين فوجدناهم رطاباً يتثنّون فأصاب المسحاة رجْلَ حمزة فطار منها الدّم».

و در بعضى از اين روايات آمده است: «كأنّهم نُوَّم»; «شهدا را ديديم تر و تازه گويا به خواب عميقى فرو رفته اند.»
درباره عبدالله يا عمرو بن جموح كه در يك قبر دفن شده بودند آمده است: «فأميطت يده عَن جُرْحِهِ فانبعث الدم فردّت الى مكانها فسكن الدّم»; «به هنگام شهادت، پيشانى او مجروح و دستش روى جراحت گذاشته شده و با همان وضع دفن گرديده بود، هنگام نبش قبر دستش را از روى جراحت برداشتند، خون سيلان كرد تا مجدداً دست را به روى پيشانى مجروح گذاشتند و خون قطع شد.»
هدف معاويه چه بود؟!

هدف معاويه از حفر اين قنات و جارى ساختن آن از كنار يا از داخل قبور شهدا، كه به دستور مستقيم وى انجام مى گرفت، اين بود كه با انتقال اجساد شهدا به نقاط مختلف و محو آثار و قبور آنان، يك مشكل سياسى ـ اجتماعى را كه فكر او را دائماً به خود مشغول ساخته بود حل نمايد; زيرا على رغم تبليغات فراوانى كه به نفع او و بر ضدّ اهل بيت، به ويژه بر ضدّ امير مؤمنان، على(عليه السلام) در سراسر كشور اسلامى انجام مى گرفت،
سالانه هزاران زائر كه از نقاط مختلف وارد مدينه مى شدند، با حضور در كنار قبر حمزه و شهداى احد، صحنه اين جنگ و جنايت هاى ابوسفيان و هند و شخص معاويه در به شهادت رسانيدن اين شهدا و مُثله كردن آنان و شكافتن سينه حمزه(عليه السلام) و جويدن جگر او و خلاصه برافراشتن پرچم جنگ بر ضدّ اسلام و قرآن به وسله خاندان معاويه در اذهان زنده مى شد و همه جنايات آنان را تداعى مى كرد و اين وضع براى معاويه قابل تحمّل نبود و لذا تصميم گرفت اجساد اين شهدا را كه به عقيده او پس از گذشت بيش از چهل سال بجز يك مشت استخوان پوسيده از آنان باقى نيست،
به دست بازماندگان خودِ اين شهدا به نقاط مختلف منتقل و پراكنده و اثرقبرها را محو كند تا اُحد و جنگ آن در اثر عدم حضور مسلمانان در اين نقطه، به فراموشى سپرده شود. آرى براى اجراى اين سياست بود كه معاويه دستور حفر قنات و عبور دادن آن، از محل دفن شهدا را صادر كرد و تا نبش قبر آنان، اين سياست به خوبى پيش رفت ولى با كرامت شهيدان و سالم بودن اجسادشان مواجه گرديد و براى جلوگيرى از تبليغات منفى بر ضدّ او و به طور اجبار اجساد شهدا مجدّداً در همان محل به خاك سپرده شدند.

فاطمه(عليها السلام) نخستين كسى كه قبر حمزه را ترميم كرد

به طورى كه ملاحظه خواهيد كرد، قبر شريف حمزه از قرن دوّم هجرى در زير سقف و داراى ساختمان بود ولى طبق نقل محدّثان و مورّخان، از امام باقر(عليه السلام) ، اولين كسى كه اين قبر را پس از گذشت چند سال و ظهور آثار فرسودگى در آن، به تعمير و ترميم و سنگچينى و علامت گذارى پرداخت و از ساير قبور مشخص ساخت، حضرت زهرا(عليها السلام) بود و جالب اين است كه اين روايت در منابع اهل سنّت بيش از منابع شيعه منعكس گرديده است!

متن روايت چنين است:

«... عن سعد بن طريف، عن أبى جعفر(عليهما السلام) إنّ فاطمة بنت رسول الله(صلى الله عليه وآله) كانتْ تزور قبر حمزة(عليه السلام) ترُمُّهُ و تُصْلحُهُ وقد تعلّمتْه بحجر»;(240) «سعد بن طريف از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند كه دختر پيامبرخدا، فاطمه زهرا قبر عمويش حمزه را زيارت و آن را ترميم و اصلاح مى كرد و اين قبر را با سنگ چينى، علامت گذارى و مشخّص ساخت.»

حرم حضرت حمزه در قرن دوّم

سمهودى از عبدالعزيز (قديمى ترين مدينه شناس) نقل مى كند: «إنّه كان على قبر حمزة قديماً مسجد»;(241) «از قديم الأيام قبر حمزه در زير مسجد(242) قرار داشت.»
سمهودى سپس مى نويسد: «وذلك فى المأة الثانية». گفتار عبدالعزيز به قرن دوّم مربوط است.

پس بنا به گفتار اين دو مدينه شناس، قبر حضرت حمزه در قرن دوّم داراى حرم بوده و در زير سقف قرار داشته است، گرچه تاريخ دقيق اين بنا و همچنين بانى آن براى ما روشن نيست.

در ادامه همين بحث، ملاحظه خواهيم كرد كه كتيبه موجود در كنار مدفن شهداى اُحد بيانگر اين بوده كه قبور آنان هم در سال 275 داراى بنا بوده است.

حرم حضرت حمزه در قرن ششم
ابن جبير جهانگرد معروف (متوفاى 614) كه در سال پانصد و هفتاد و نه به زيارت حرمين شريفين مشرّف شده، مى گويد: «وعلى قبره(رضي الله عنه) مسجد مبنى والقبر بِرحبته جوفى المسجد».(243) «مسجدى بر روى قبر حمزه(رضي الله عنه) ساخته شده است و قبر در فضاى داخلى مسجد قرار گرفته است.»

ايجاد بناى باشكوه در قبل از قرن هفتم

ابن نجار، مدينه شناس قرن هفتم (متوفّاى 643) كه تقريباً شصت و چهار سال پس از ديدار ابن جبير از حرم حضرت حمزه، كتاب خود را نگاشته است، مى نويسد:

در سال پانصد و نود و نه مادر خليفه عباسى، ناصر لدين الله(244) براى حمزه حرم بزرگى بنا نهاد وضريحى منقش از چوب ساج بر قبر او نصب كرد واطراف حرم را ديوار كشيد و براين حرم درى ازآهن گذاشت كه اين در، روزهاى پنج شنبه به روى زائران باز است.

حرم حضرت حمزه در قرن دهم

سمهودى (متوفاى 911) حرم حضرت حمزه را به همان شكلى كه ابن نجار در سه قرن قبل از وى توصيف كرده است مشاهده نموده، مى گويد: «وَعَلَيهِ قبّة عالية حسنة مُتْقَنَةٌ و بابُه مُصفّح كلّه بالحديد بَنَتْهُ اُمّ الْخليفة الناصر لدين الله كما قاله ابن النجار و ذلك في سنة تسعين و خمسمائة، قال: و جعلت على القبر ملبناً من ساج وحوله حصباء وباب المشهد من حديد يُفتح كلّ يومِ خميس...»
به طورى كه ملاحظه مى شود، اصل بناى ساختمان حرم حضرت حمزه در قرن دهم، همان بوده كه ابن نجار در اواسط قرن هفتم از كيفيت و اتقان و از درِ آهنى و از ديواركشى اطراف آن سخن گفته است.

سمهودى بقيه كلام ابن نجار را در مورد ضريح حضرت حمزه نقل مى كند كه: داراى ضريحى از چوب ساج، مانندضريح جناب ابراهيم و جناب عباس و حضرت حسن مجتبى(عليه السلام) مى باشد. سپس مى گويد: ولى امروز بر خلاف سه قبر ياد شده اخير در قبر حمزه، ضريح چوبى كه ابن نجار ازآن ياد نموده است وجود ندارد، بلكه ضريح و قبر او از گچ و آجر است و شايد اين ضريح با مرور زمان و با از بين رفتن آن ضريح چوبى ساخته شده است.

سمهودى در آخر گفتارش، انتساب اين بنا را به مادر خليفه عباسى مورد تأكيد قرار مى دهد و مى گويد: تاريخ اين بنا كه سال 590 مى باشد، در ديوار آن، در يك لوح با خط كوفى گچ كارى تا امروز باقى است.

حرم حضرت حمزه در قرن سيزدهم و هشتاد و نه سال قبل از تخريب
مرحوم سيد اسماعيل مرندى كه در سال هزار و دويست و پنجاه و پنج و سه قرن و نيم پس از سمهودى به مدينه و به زيارت قبر حضرت حمزه مشرّف شده است، مى نويسد: «قبر حضرت حمزه، عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله)در آنجا (احد) است. قبّه و صحن دارد. يك صندوق چوبى دارد. بالاى قبر مطهّر پرده انداخته اند...»
از اين مطالب روشن مى شود كه در فاصله سه قرن و نيم، تغييرات نه چندان اساسى در حرم حضرت حمزه به وجود آمده كه از جمله آنها نصب مجدّد ضريح چوبى به جاى ضريح آجرى مى باشد.

حرم حضرت حمزه در سال 1325

از توصيف ابراهيم رفعت مصرى،(250) كه در تاريخ پيشگفته و نوزده سال پيش از تخريب حرم حضرت حمزه را زيارت كرده است، معلوم مى شود كه اصل بنا و ساختمان حرم آن بزرگوار همان بوده است كه پيشينيان در قرن هاى گذشته آن را تعريف و توصيف نموده اند و همان ساختمان كه در قرن ششم بنا گرديده بود.

ولى در عين حال از سخن او به دست مى آيد كه در زمان وى بعضى توسعه ها در اطراف حرم و بعضى تزيينات در داخل آن وجود داشته است كه اين توسعه ها درگذشته وجود نداشته و يا مورّخان گذشته از آنها ياد نكرده اند. به هر حال، چون گفتار او داراى نكات قابل توجّه است، آن را از نظر خوانندگان مى گذرانيم. او درباره حرم و ضريح حضرت حمزه مى گويد:

اين مسجد (حرم) داراى بنايى محكم و در عين حال ساده و خالى از تزيينات و داراى گنبدى است كه در بالاىضريح حمزه قرار گرفته است و بر اين ضريح پرده اى مليله دوزى كشيده شده است، پارچه اين پرده از جنس پرده در كعبه است كه در مصر بافته مى شود و در يك طرف آن نوشته شده است:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، { قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلا .

و در طرف ديگرش نوشته شده است:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، { هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللهِ شَهِيداً .

آنگاه عكسى را از داخل حرم ارائه مى دهد كه گوياى وجود شبكه فلزى نسبتاً بزرگ در روى قبر شريف است و چند نفر، از جمله خود او در كنار ضريح نشسته اند و در ضمن معرّفى آنان مى گويد از دست راست اوّلين شخص متولّى حرم مى باشد.

توسعه اطراف حرم

ابراهيم رفعت پاشا مى نويسد: گرچه حرم حضرت حمزه را مادرِ خليفه عباسى در سال 590 بنا كرده است ليكن اين حرم در سال 893 توسعه يافت و به دستور ملك اشرف قايتباى(251) و باسرپرستى شاهين الجمالى متولّى حرم شريف نبوى(صلى الله عليه وآله) در سمت غربى آن چاهى حفر شد و چاه ديگرى نيز با چند دستگاه دستشويى به فاصله دور از حرم، براى استفاده زائران احداث گرديد.

مَصْرع حضرت حمزه(عليه السلام)

ابراهيم رفعت با بيان اينكه در بيشتر منابع تاريخى آمده است: «مصرع» و محلّ شهادت حضرت حمزه در دامنه «جبل الرمات» بوده و پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) پيكر او را به اين محلّ مسطح و هموار منتقل كرده و در آنجا دفن نموده است، به معرفى مصرع پرداخته، مى گويد:

در داخل ساختمان «مصرع»، ضريحى ديده مى شود كه در اطراف آن پنج بيت شعر نوشته شده، با مطلع:

أعظم بمشهد ليث الله حمزَة مَنْ بيوم اُحُد لخير الخلق قد نصراً
«چه با عظمت و با شكوه است محلّ شهادت شير خدا حمزه; كسى كه درجنگ احدبه بهترين خلق يارى كرد.»

ابراهيم رفعت سپس قطعه شعر ديگرى رانقل مى كند كه در لوحى نوشته اند و در داخل ساختمان مصرع نصب كرده اند كه از جمله ابياتش اين است(252) :




  • مسجد حاز كلّ فخر وسؤدد
    مسجد منه روحُ خير شهيد
    رجعت بالرضا يفوز مؤبَّد



  • بدا نوره إلى العرش يصعُدُ
    رجعت بالرضا يفوز مؤبَّد
    رجعت بالرضا يفوز مؤبَّد



«اين مسجدى است كه تمام افتخار و بزرگى را حايز گرديده و اكنون نور او بر عرش صعود مى كند.

اين مسجدى است كه روح بهترين شهيد، از آن براى نيل به سعادت ابدى به سوى خدا رجعت نمود.»

ابراهيم رفعت مى گويد لوح ديگرى در بالاى ضريح «مصرع» ديده مى شود كه در آن، اين دو بيت نگاشته شده است:




  • قِفْ على أبوابنا في كلّ ضيق
    فحمانا ملجأ للطالبين
    وبنا تجلّى الكروب و العنا



  • واطلب الحاجات واَبْشر بالمنى
    وبنا تجلّى الكروب و العنا
    وبنا تجلّى الكروب و العنا



«در هر پيش آمد ناگوار به آستانه ما ملتجى باش و حاجات خود را بخواه و مژده باد بر تو برآورده شدن خواسته هايت.

آستانه ما پناهگاه نيازمندان است و به وساطت ما است كه غمها و رنجها برطرف مى شود.»

او سپس ضمن ارائه عكسى از اطراف حرم حضرت حمزه، به خانه اى كه در پشت درختان خرما ديده مى شود، اشاره نموده، مى گويد: اينجا منزل مسكونى خادمِ «مصرع» حمزه(عليه السلام) است.

دو باب آب انبار در محوّطه صحن
ابراهيم رفعت در همان عكس به مسجدى در پشت حرم حضرت حمزه اشاره مى كند و مى گويد: در كنار اين مسجد دو باب آب انبار وجود دارد كه داراى بناى محكم و درهاى آهنين هستند، و از آب باران و سيلاب رودخانه اى پر مى شوند كه با مدينه چهار ساعت فاصله دارد و به وسيله تنبوشه و لوله سفالين هدايت مى شود.

سپس مى گويد: بانىِ اين آب انبارها على بك، بزرگ حاجبِ سلطان عبدالحميد مى باشد.

گنبد مصرع حمزه(عليه السلام) در نوشته بورتون
ريچارد بورتون، جهانگرد انگليسى كه در سال 1853 ميلادى تقريباً يكصد و پنجاه سال پيش، از احد ديداركرده است، مى نويسد: اكنون در جايگاهى كه حمزه به شهادت رسيده، قبّه و گنبد محكمى بنا شده است.

/ 18