6 . «كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و جنگيدند با كسانى كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند، يكسان نيستند، آنها بلند مقام تر از كسانى هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند.» حديد: 10
8 . ج4، تفسير سوره حج.9 . به تفسيرهاى الدر المنثور و الميزان، سوره حج مراجعه شود.10 . همان.11 . همان.12 . همان.13 . عبيدة بن حارث بن عبدالمطّلب، پسر عموى رسول الله است. او از شجاعان عرب و از مدافعان اسلام بود كه در جنگ بدر به شهادت رسيد.34 . شرح نهج البلاغه، ج19، ص61
35 . انبياء: 49
37 . وى از اصحاب امام حسن عسكرى است. و كتابش، قرب الاسناد، از منابع حديثى شيعه مى باشد.40 . كافى، ج1، ص450
فَإِنَّكَ كُنْتَ تَشْهَدُ وَ نَغِيبُ، فَقَالَ: إِنَّ خَيْرَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لا يُنْكِرُ فَضْلَهُمْ إِلاَّ كَافِرٌ وَ لا يَجْحَدُ بِهِ إِلاَّ جَاحِدٌ فَقَامَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِر رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، سَمِّهِمْ لَنَا لِنَعْرِفَهُمْ، فَقَالَ: إِنَّ خَيْرَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ الرُّسُلُ وَ إِنَّ أَفْضَلَ الرُّسُلِ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله) وَ إِنَّ أَفْضَلَ كُلِّ أُمَّة بَعْدَ نَبِيِّهَا وَصِيُّ نَبِيِّهَا حَتَّى يُدْرِكَهُ نَبِيٌّ. أَلا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الاَْوْصِيَاءِ وَصِيُّ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ أَلا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ بَعْدَ الاَْوْصِيَاءِ الشُّهَدَاءُ، أَلا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ جَعْفَرُبْنُ أَبِي طَالِب،
لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ، لَمْ يُنْحَلْ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الاُْمَّةِ جَنَاحَانِ غَيْرُهُ شَيْءٌ، كَرَّمَ اللَّهُ بِهِ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله) وَ شَرَّفَهُ وَ السِّبْطَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْمَهْدِيُّ(عليه السلام) يَجْعَلُهُ اللَّهُ مَنْ شَاءَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ، ثُمَّ تَلا هَذِهِ اْلآيَةَ: { وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً * ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَ كَفى بِاللّهِ عَلِيماً} .58 . ابن كثير دمشقى، در البداية والنهاية، 3/31 مى گويد: قول صحيح اين است عمر بن خطاب در سال ششم بعثت و پس از هجرت مسلمانان به حبشه اسلام را پذيرفته است.59 . اسد الغابه، شرح حال عمربن خطاب.61 . وى شانزده نفر از افراد سرشناس قريش را به عنوان استزاء كنندگان رسول الله(صلى الله عليه وآله) شناسانده كه بدترين آنها ابولهب و عاص بن وائل پدر عمروبن عاص است.62 . الكامل، ج2، ص47
71 . كامل ابن اثير، ج2، ص81 ; سيره ابن هشام، حوادث سال دوّم هجرت.73 . سيره ابن هشام، ج2، ص186
85 . سيره ابن هشام، ج2، ص195 ; تاريخ ابن كثير، ج3، ص273 ; تاريخ الخميس، ج1، ص378
89 . انفال : 1
90 . انفال : 41
96 . تفسير قمّى، ج1، ص271 ; بحار الأنوار، ج19، ص240
98 . انفال : 5
102 . در بحارالأنوار، ج19، ص326 اينگونه آمده است: «فقّهوا أخاكم في دينه و علّموه القرآن و أطلقوا له أسيره».107 . «المَدِينَةُ حَرَمٌ ما بَيْنَ عَيْر اِلى ثور لا يُخْتلى خَلاها وَلا يُنْفَرُ صَيْدُها وَلا يُسْقَطُ نُقَطَها اِلاّ مَنْ أَشادَ بِها...» مشروح اين حديث را در مقاله اى با عنوان «صحيفه اميرمؤمنان(عليه السلام) قديمترين سند حديثى»، در شماره سوّم فصلنامه تخصصّى علوم حديث، از منابع شيعه و اهل سنّت آورده ايم.109 . ابن شبه، تاريخ المدينه، ج1، صص80 79
110 . ابن اثير، كامل، ج2، ص105
122 . تعبير پسر عمّ براى جلب ترحّم بوده است.130 . صحيح بخارى، كتاب المغازى، ح3874 ; صحيح مسلم، كتاب الجهاد، باب غزوة اُحد، ح1790
134 . آل عمران : 153
135 . آل عمران: 152
137 . طبرى، تاريخ، ج2، ص382 ; ابن كثير، تاريخ، ج4، ص23
138 . آل عمران : 144
144 . بخارى، الصحيح، باب «مناقب عثمان»، ح3495
146 . ابن اثير، كامل التواريخ، ج2، ص110
147 . ابن كثير، تاريخ، ص28
نقل كرده اند.درباره عمر بن خطاب:148 . ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج15، ص20
سيره ابن هشام، چاپ داراحياءالتراث العربى، بيروت، ج3، ص88
150 . ابن اثير، تاريخ، ج1، ص383
151 . ابن كثير، تاريخ، ج4، ص28
نقل كرده اند، گوياى اين واقعيت است كه بر خلاف آنچه ابن ابى الحديد گفته، ابن اسحاق فرار عمر را به صراحت بيان نموده است و به طورى كه در كلام واقدى پيشتر آمد، او تعداد كسانى را كه استقامت نموده اند; اعمّ از مهاجرين و انصار، چهارده نفر معرفى مى كند كه نام عمر در ميان آنها ديده نمى شود.شواهد تاريخى ديگر نيز عدم پايدارى عمر در جنگ اُحد را تأييد مى كند; از جمله اين شواهد اين است كه در دوران خلافتِ وى زنى مراجعه كرد و از بردهاى بيت المال كه در نزد وى بود، درخواست نمود، همزمان، يكى از دختران عمر نيز بر وى مراجعه نمود و از بُردهاى بيت المال خواست. عمر به درخواست آن زن جواب مثبت داد ولى دختر خويش را رد كرد. اطرافيان عمر از عملكرد او تعجّب كرده، اعتراض نمودند كه دختر تو نيز در اين بيت المال داراى سهم بود، چرا او را مأيوس كردى؟!عمر به اعتراض آنها چنين پاسخ داد:«إنَّ أبا هذه ثبت يوم أُحد وأبا هذه فرّ يوم أُحد ولم يثبت».153 . ابن اثير، كامل، ج2، ص108; ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج14، ص256
156 . از انصار، قبيله بنى خزرج.160 . جَلَل، هم در كثرت و هم در قلّت به كار مى رود كه در اينجا معناى دوم منظور است.166 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج1، ص243 و ج14، ص223 ; بحارالأنوار، ج20، ص125
168 . مجالس المؤمنين، ج1، ص178
169 . طبرى، ج 2، ص 368; كامل، ج 2، ص 103; البداية و النهايه، ج 3، ص11.170 . حربه به فارسى زوبان و آن نيزه كوتاهى است كه با آن دشمن را از چند قدمى نشانه مى روند.171 . در بعضى از متون «فَأَصابت لِيَّتهُ» و در بعضى ديگر «فَأَصابت ثنيّته» ضبط شده است كه اوّلى به معناى زير شكم و دوّمى به معناى زير گلو است.175 . تفسير قمى، ج 1، ص 17
178 . عقق با ضم اول و فتح ثانى از عاق گرفته شده و صيغه مبالغه است مانند فُسَق.181 . تفسير قمى، ج 1، ص 123; كامل بن اثير، ج 2، ص 112; تاريخ الخميس، ج 1، ص 331
182 . تاريخ ابن ابى كثير، ج 4، ص 40
184 . همان.185 . تاريخ الخميس، ج 1، ص 441; سيره ابن هشام، ج 3، ص 40
188 . الميزان، ج12، ص402
190 . الاكتفا، به نقل از تاريخ الخميس، ج 1، ص 441 ; سنن ابى داود، ج 2، ص 174 ; تاريخ طبرى، ج 2، ص 389
201 . طبقات واقدى، ج2، ص31
206 . در صفحات آينده توضيح اين دو موضوع را ملاحظه خواهيد كرد.208 . الكافي، ج8 ، ص189
(210) شرح نهج البلاغه، ج11، صص116 115
(214) شرح نهج البلاغه، ج11، ص111
229 . حموى در معجم البلدان مى نويسد: «حِمص» بكسرحاء، شهرى مشهور، قديمى و بزرگ است كه در وسط راه دمشق به حلب واقع شده و ساكنان اين شهر، در اثر بدىِ آب و هوا، مردمانى كم عقل و در حماقت مثال زدنى هستند و آنان در جنگ صفين جدى ترين و دشمن ترين مردم نسبت به على بن ابى طالب بودند و ديگران را به جنگ با آن حضرت تشويق و ترغيب مى كردند.240 . ابن شبه، تاريخ المدينه، ج1، ص131 ; ابن سعد، طبقات، ج3، ص11 ; سمهودى، وفاء الوفا، ج3، ص932
241 . سمهودى، وفاء الوفا، ج3، ص922
242 . در قرنهاى اوّل به بناهايى كه در روى قبور ساخته مى شد، مسجد اطلاق مى گرديد و اين اصطلاح از آيه شريفه «قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً » اتخاذ شده بود و اصطلاح حرم، مزار، و مشهد در قرن هاى بعد پديد آمده است.243 . ابن جبير، رحله، ص44
244 . الناصر لدين الله عباسى، چهاردهمين خليفه عباسى است، تولد وى در سال 553 وفاتش در سال 622 و دوران خلافتش چهل و هفت سال بوده. گويند او به تشيع تمايل داشت. حرم حضرات ائمه بقيع و عباس عموى پيامبر را تعمير كرد. مادرش زمرّد نام داشته است. سيوطى، تاريخ الخلفا، قمى تتمّة المنتهى.250 . ابراهيم رفعت پاشا چهار سال و آخرين بار در سال 1325 به عنوان امير الحاج از سوى پادشاه مصر در مراسم حج شركت نموده و از اين سفرها خاطرات و مشاهدات خود را جمع آورى و در دو جلد به نام «مرآت الحرمين» منتشر ساخته است.251 . ملك اشرف قايتباى از پادشاهان سلسله چراكسه است كه در سال 872 به تخت نشست. در سال 901 وفات يافت. او را به جلالت و بزرگ منشى ستوده اند. در كارهاى خير و ساختن مدارس و قلعه شهرها خصوصاً در شهر مكّه و مدينه پيش قدم بود و چند كتاب به او نسبت داده شده است و گنبد سبز پيامبرخدا نيز از آثار اوست. نك : حشمت سامى، قاموس الاعلام; دهخدا، لغت نامه.252 . اين قطعه شعر داراى سيزده بيت و بيانگر تاريخ بناى موجود (265) به نام بانى آن «سليم بك» مى باشد.255 . بدرالدين ابوعبدالله زركشى مصرى منهاجى (متوفاى 794) صاحب كتاب سلاسل الذهب در علم اصول و زهرالعريش فى احكام الحشيش وكتاب هاى ديگر.262 . رحلة بتنونى، ص345