24 ـ سعدى شيرازى
افصح المتكلّمين سعدى شيرازى متوفّى (691 يا 694) از بزرگان و نوابغ شعر و ادب ايران، معلّم اخلاق و جامعه شناس است كه سالها در سفرگذرانده و سير آفاق و انفس كرده و تجربه ها آموخته است.سعدى در آثار خود به مناسبتهاى تربيتى به حجّ توجّه كرده و در قالب داستانهاى جالب توجّه نظريات خود را در ارتباط با حج و زيارت كعبه بيان كرده است. در بعضى از اين اظهارات تا حدودى ديد عرفانى سعدى نمايان است.خواجه شمس الدّين صاحبديوان از سعدى مى پرسد حاجى بهتر است يا غير حاجى؟ مى گويد... يا للعجب پياده عاج چون عرصه شطرنج بسر برد فرزين مى شود يعنى به از آن مى شود كه بود. و پياده حاج، باديه مى پيمايد و بدتر از آن مى شود كه بود.
از من بگوى حاجى مردم گزاى را
حاجى تو نيستى شتر است از براى آنك
بيچاره خار مى خورد و بار مى برد
كو پوسين خلق به آزار مى درد
بيچاره خار مى خورد و بار مى برد
بيچاره خار مى خورد و بار مى برد
بر در كعبه سايلى ديدم
مى نگويم كه طاعتم بپذير
قلم عفو بر گناهم كش
كه همى گفت و مى گرستى خوش
قلم عفو بر گناهم كش
قلم عفو بر گناهم كش
جامه كعبه را كه مى بوسند
با عزيزى نشست روزى چند
لاجرم همچنو گرامى شد
او نه از كرم پيله نا مى شد
لاجرم همچنو گرامى شد
لاجرم همچنو گرامى شد
شنيدم كه پيرى به راه حجاز
چنان گرم رو در طريق خداى
كه خار مغيلان نكندى زپاى...
به هر خطوه كردى دو ركعت نماز
كه خار مغيلان نكندى زپاى...
كه خار مغيلان نكندى زپاى...
به احسانى آسوده كردن دلى
به ازالف ركعت به هر منزلى
به ازالف ركعت به هر منزلى
به ازالف ركعت به هر منزلى
خدايابه ذات خداونديت
به لبّيك حجّاج بيت الحرام
به مدفون يثرب عليه السّلام...
به اوصاف بى مثل و ماننديت
به مدفون يثرب عليه السّلام...
به مدفون يثرب عليه السّلام...
ترسم نرسى به كعبه اى اعرابى
كاين ره كه تو مى روى به تركستان است
كاين ره كه تو مى روى به تركستان است
كاين ره كه تو مى روى به تركستان است
سعدى ره كعبه رضا گير
اى مرد خدا ره خدا گير
اى مرد خدا ره خدا گير
اى مرد خدا ره خدا گير