شهادت جانگداز زهرا - عمر مادرم: تاریخ دقیق ولادت، ازدواج و شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عمر مادرم: تاریخ دقیق ولادت، ازدواج و شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) - نسخه متنی

ف. ام محمد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهادت جانگداز زهرا

با تحقيق در تاريخ ولادت و ازدواج و عمر مادرم فاطمه عليهاالسلام هنگام ازدواج، سن حضرت هنگام شهادت نيز معلوم مى شود، زيرا در تاريخ شهادت حضرت اختلافى نيست كه در سال يازدهم هجرت بوده است.

اينك براى تكميل بحث، منابعى كه عمر فاطمه عليهاالسلام را هنگام شهادت هيجده سال و اندى ضبط كرده اند يادآور مى شويم و ابتدا مختصرى از مقدمات شهادت و كيفيت آن ذكر مى كنيم.

غمهاى فاطمه

عمر با بركت مادرم زهرا عليهاالسلام به پايان رسيد، ولى افسوس كه بسيار كوتاه بود. نه سال پس از ازدواج بيشتر طول نكشيد كه هاله ى غم اين خانه را فرا گرفت و اهل خانه به سوك نشستند. آرى شهادت

رسول الله صلى الله عليه و آله كه عالم را دگرگون و عزادار كرد، با اهل اين خانه بالاخص با زهراى اطهر عليهاالسلام- كه او و پدر يك روز نمى توانستند يكديگر را نبينند- چه مى كند؟!

سوز دل مادرم فاطمه عليهاالسلام از درد دلها و اشعارش كه در سوك و فراق پدر گفته معلوم مى شود. فقط يك جمله به ما مى فهماند در اين هفتاد و پنج روز مادرم زهراء عليهاالسلام چه كشيده است آن جا كه فرمود:



  • صبت على مصائب لو انها صبت على مصائب لو انها


  • صبت على الايام صرن لياليا صبت على الايام صرن لياليا


مصيبتهائى بر من رسيد كه اگر به روزهاى روشن مى رسيد شب مى شد! تا آنجا كه آنحضرت در اين مدت كوتاه از بسيار گريه كنندگان عالم بشمار آمد.

هجوم اهل سقيفه

هنوز داغدار بودند و در هجر رسول الله صلى الله عليه و آله مى سوختند و شب روز مى گريستند، و در كنج خانه زانوها را بغل كرده بودند و به صورت يكديگر مى نگريستند و با ديدن گريه ى ديگرى گريه ى جانسوز سر مى دادند كه ناگهان درب خانه را كوبيدند!

لابد عده اى از مسلمانان يا لااقل همسايه هاى نزديك و صحابه رسول الله صلى الله عليه و آله جمع شده اند و براى تسليت و دلدارى اهل بيت عليهم السلام آمده اند. در را مى زنند تا با رخصت صاحبخانه و حضور اميرالمؤمنين و فاطمه عليهماالسلام شرفياب شوند و تسليت و تعزيت بگويند، و آنان را دلدارى دهند و دست محبت به سر حسنين عليهماالسلام بكشند، و چون عزا دارند كارهاى خانه را انجام دهند، و بالأخره مردها خاك پاى اميرالمؤمنين عليه السلام و زنها خاك پاى زهرا عليهاالسلام را به ديده بكشند و دوباره با اذن آنان مرخص شوند.

آنان از سقيفه آمده بودند و براى آنان تسليت و دلدارى خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مفهوم ديگرى داشت. آنان دينشان را به گردانندگان سقيفه فروخته بودند و اينك براى بپا كردن آتش راهى خانه ى وحى بودند. هديه ى آنان دستهاى پر از هيزمى بود كه اطراف خانه مى چيدند.

آنان براى شكستن پهلو و كشتن محسن زهرا عليهاالسلام آمدند، و برنامه هايى كه براى اهل اين خانه داشتند عملى كردند. جناياتى كه ننگ آن تا آخر روزگار از دامنشان پاك نخواهد شد و اميرالمؤمنين عليه السلام را سى سال استخوان در گلو و خار در چشم نمود.

جنايتى كه عده ى كثيرى از مسلمين را از صراط مستقيم على عليه السلام منحرف كردند و از زلال ولايت علوى محروم نمودند. اينك بجاى اميرالمؤمنين عليه السلام مادرم فاطمه عليهاالسلام پشت در آمده و مردى پست و دور از نجابت و شرف با خاتون كبريا و ناموس خدا روبرو شده و بى پروا و بى ادبانه گفتگو مى كند. و قتى گفت: «خانه را با اهلش آتش مى زنم» و به او گفتند: «در اين خانه اميرالمؤمنين و فاطمه عليهماالسلام دختر پيامبر و حسنين دو سبط پيامبر صلى الله عليه و آله هستند»، با كمال بى شرمى گفت: اگر چه آنان در خانه باشند آتش مى زنم!!!؟

/ 31