همان گونه كه در بحث فلسفه احكام در قسمت مقدمات گفتيم، فلسفه واقعي احكام براي ما مجهول است ولي آنچه درباره حكمت اين مسأله با استفاده از مدارك اسلامي به نظر مي رسد، عبارتند از:.1 - مستقل بودن و تحت تأثير جوّ و محيط و آداب غلط قرار نگرفتن بهترين كمال است. پيامبر اكرم - صلّي اللّه عليه وآله وسلم - از وقتي كه در مكه بودند چون خواستند صفوف مسلمين از مشركان - كه به كعبه اهتمام مي ورزيدند - جدا گردد، لذا به بيت المقدس متوجه شدند و همين كه به مدينه آمدند، در مرحله اول به طرف بيت المقدس نماز مي خواندند و در حالي كه نمازشان به آن طرف صحيح بود، خواستار تغيير قبله شدند كه اين بر پايه عللي بود كه به بعضي از آنها اشاره مي شود:.الف) به خاطر سوءاستفاده و دستاويز قرار دادن يهود مسأله قبله را.ب) براي اينكه يهود و نصارا در كتابهاي ديني خود خوانده بودند كه پيامبري خواهد آمد كه به دو قبله نماز مي خواند، همچنان كه قرآن به اين مسأله اشاره دارد.(1).2 - براي آزمايش افراد مسلماني كه هنوز رسوبات دوران شرك در آنها بود كه اطاعت از اين دستور براي آنهايي كه هنوز به مقام تسليم نرسيده بودند، بسيار كار دشواري بود و در قرآن كريم در سوره بقره (آيه 143) به اين مسأله اشاره شده است:.(وَما جَعَلْنا الْقِبْلَةَ الّتى كُنْتَ عَلَيْها اِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلي عَقِبَيْهِ وَاِنْ كانَتْ لكبيرَةً اِلا عَلَي الّذين هَدي اللّه؛.ما قبله پيشين تو را تغيير نداديم، مگر براي آنكه افرادي كه از پيامبر پيروي كرده از افرادي كه عقب گرد مي كنند، آشكار شوند، اگر چه اين (مسأله تغيير قبله) بسيار (تحمّلش) گران است، مگر بر كساني كه (واقعاً) هدايت شده اند.).اگر خداوند ما فوق زمان و مكان است، توجه به قبله چه مفهومي دارد.اولاً: اسلام به مسأله اتحاد بسيار اهميت داده و هر حكمي را كه موجب هماهنگي و وحدت مي شود، به صورت وجوب يا استحباب بيان فرموده است؛ بنابراين اگر نقطه معيني قبله نبود و هر كس به طرفي مي ايستاد، هرج و مرج عجيبي به وجود مي آمد.ثانياً: بعضي از نقاط حالت محوري و سابقه بيشتري براي پرستش و عبادت دارند، چه بهتر كه هم براي حفظ وحدت و هم براي توجه بيشتر به مراكز اصلي عبادت نقطه اي به عنوان قبله انتخاب بشود تا همه جهانيان به هنگام عبادت، افكار خود را متوجه همان نقطه كنند و در واقع دايره هاي متعدد متحد المركزي به هنگام عبادت ترسيم نمايند تا مرزي براي وحدت و اتحاد آنها باشد.(2).