محل تولد آية الله العظمى اراكى و تاريخ آن
شهر نوبنياد اراك داراى هفت محله بود: قلعه اوليه داراى دو محله بود: محله غربى را (حصار) و محله شرقى را(قلعه) مى گفتند. سومين محله به نام عباس آباد درطرف جنوب شهر كه محلى آبادو مسكن اشراف شهر بود. عباس نامى بود كه براى اولين بار در محاذى كوچهحاج ميرزاشمس الدين فعلى قهوه خانه اى ساخت كه بعدا در اطراف قهوه خانه وى،بناهاى جديد ساخته و به نام عباس آبادمعروف شد و اين محله گاهى هم به نام خوانساريها خوانده مى شد. چهارمين محله شهر در طرف جنوب غربى و به نام محله الكه، درست درجاى روستاى دستگرد ساخته شد، و پنجمينمحله در طرف جنوب شرقى به نام منق آباد، و ششمين محله در طرف شمال، پشت خندق به نام محله كله ايها،و هفتمينمحله در طرف غرب و به محله هزاوه ايها معروف شد زيرا ساكنين اوليه آن از اهالى «هزاوه » بودند. محل تولد آية الله العظمى اراكى محله عباس آباد اراك (خيابان عباس آباد-بهشتى كنونى) در خانه اى كه جنب ساختمانمزار امامزاده اى كه درهمين خيابان قرار دارد واقع شده است و اينكه برخى پنداشته اند محل تولد ايشان روستاىمصلح آباد است و بر همين اساس به عنوان تكريم از آن بزرگوار خانه اى رادر مصلح آباد مورد تجليل قرار داده اند صحيحنيست، بله ممكن است آن خانه مربوط به يكى از آباء و اجداد و يا خاندان ايشان باشد. تاريخ تولد ايشان با عبارت زير به خط خود ايشان در پايان نسخه خطى گلستان سعدى (كه داستانش خواهد آمد)موجود است: تولد اين عاصى خاطى محمدعلى چهار ساعت تخمينا از روز يك شنبه بيست و چهارم جمادى الاخرى سال يك هزار وسيصد و دوازده -1312-هجرى قمرى در سلطان آباد عراق واقع شده.پدر آية الله العظمى اراكى(ره)
حجة الاسلام حاج ميرزاآقا مصلحى فراهانى (فرزند آقا فتح الله فرزند احمدبيگ فرزند محمدحسين خان فرزند حاج رضىفرزند حاج حاتم) در حدود سال 1255هجرى قمرى در فراهان (1) متولد شد پس از دوران تحصيل، در جوانى شغل ديوانىو دولتى داشت. سپس به هنر كشيدن نقشه قالى پرداخت و از اين رو به حاج ميرزاآقا نقاش معروف بود و از طرفى چونبخش ادبيات درسهاى حوزوى راخوانده بود به حدى كه مى توانست از كتابهاى عربى نيز به خوبى استفاده كند ونيزكتابخانه مفصلى براى خود تهيه كرده و اهل مطالعه بود تصميم گرفت كه به كسوت روحانيت در آيد. از اين رو هنگاممراجعت از سفر عتبات عاليات به لباس روحانيت ملبس گرديد و شايد از اين تاريخ به بعد بود كه ايشان رابط ميان علماىبزرگ اراك مانند حاج آقا محسن عراقى و مقامات دولتى و نمايندگان كشورهاى خارج كه دراراك دفتر داشته اند بودهاست. حاج ميرزاآقا به گواهى فرزندش (آية الله العظمى اراكى) از متدينين و زهادو عباد و متهجدين بوده، و در بزرگوارى اوهمين بس، كه آية الله العظمى اراكى مى فرمود: حاج ميرزا احمد شيرازى (2) مى گفت خداوند سه نعمت بزرگ نصيبتوكرده است: پدر مانند حاج ميرزاآقا.... . وى مورد اعتماد علماى بزرگ اراك مانند آية الله العظمى حاج آقا محسن اراكى، آية الله العظمى آقا نورالدين اراكى،آية الله العظمى آخوند ملامحمد كبيرپدر آية الله العظمى آقا ضياءالدين عراقى و بالاخره آية الله العظمى حاجشيخ عبدالكريم حائرى يزدى (كه دو بار به اراك سفر كردند و هر بار هشت سال اقامت داشتند) بودند. آية الله مصلحى: آقا مى فرمودند شماها خير كثيرى را از دست داديد كه اين مرد بزرگ (حاج ميرزاآقا) را درك نكرديد.مردى با كفايت، با تقوى، با كياست و مورد اعتماد روحانيت بود.داستانهايى از اين پدر
او علاقه فراوانى به كتاب داشت و كتابخانه اى براى خود تهيه كرده بود و به برخى از كتابفروشان دوره گرد سفارش نمودهبود كه هر كتاب تازه اى كه مى آورد به ايشان ارائه دهد تا اگر مورد پسند باشد براى كتابخانه خود بخرد.آية الله العظمى اراكى(ره) فرمودند: «روزى آن كتابفروش كتاب تازه اى به منزل ما آورده بود و اين در حالى بود كه مرحوم والد مشغول سد ثغور درب اطاقهابراى مصونيت از سرماى زمستان بودنداز كار خود دست كشيدند و به آن كتاب پرداختند كتاب «مجموعه ورام » بودهمين كه كتاب را باز كردند چشمشان به حديثى افتاد كه مضمونش اين بود: همانطور كه قبل از زمستان به فكر زمستانهستيد قبل از مرگ به فكر اين سفر باشيد. راستى كه از عالم غيب به معتقدان به جهان غيب كمك مى شود. همين پيش آمد چقدر مى تواند در روحيه مرحوم حاجميرزاآقا مؤثر افتد لزوم استعدادو آمادگى براى اين سفر را به گونه اى محسوس و ملموس برايش بيان كردند. همسر اول ايشان از دنيا رفته بود از دختر سيد محمد فرزند قائم مقام فراهانى (و يا دخترى از خانواده ايشان؟)خواستگارى كرد آنان نپذيرفتند و حتى هدايايى كه هنگام خواستگارى برايشان برده شده بود پس دادند. حاج ميرزا آقابه عتبات مشرف شده بود در حرم حضرت سيدالشهداعليه السلام كه دعا مستجاب است(و اجابة الدعا تحت قبته) سه دعاكرد اول اينكه خداوند شغل تازه اى به او مرحمت كند زيرا از شغل ادارى و ديوانى كه داشت راضى نبود. دوم مساله ازدواجمورد نظراو انجام گردد و سوم اينكه پس از مرگ در يكى از مشاهد مشرفه به خاك سپرده شود و هر سه دعاى اومستجاب شد. پس از مراجعت هنر نقاشى قالى به او الهام گرديد و به اين هنر رو آورد و چون در آن زمان صنعت قالى بافىرواج كامل داشت اين شغل از مشاغل با درآمد و يا پر درآمد بود. در مورد ازدواج هم پس از مراجعت ايشان از عتبات، خودآن خانواده كسى را فرستادند و اظهار تمايل به اين ازدواج نموده و ازدواج انجام شد. و نسبت به محل دفن هم، ايشان درقم جوار حضرت معصومه عليه السلام در قبرستان حاج شيخ به خاك سپرده شد. اراك از موقعيت اقتصادى سياسى ويژه اى برخوردار بود و از اين جهت دولت انگلستان در اراك قونسولگرى داشت يكبار كه قونسول انگليس مى خواست با مرحوم حاج آقا محسن عراقى ملاقاتى داشته باشد بستگان آقا دراين فكر بودند كهاگر قونسول در منزل آقا روى صندلى بنشيند و آقا روى زمين،نسبت به آقا توهين است و قونسول هم عادت به روىزمين نشستن ندارد. مرحوم حاج ميرزاآقا ترتيبى داد كه تختى مهيا شد آقا بالاى تخت نشستند و قونسول هم مانندصندلى از تخت استفاده كرد و در نتيجه تدبير و كياست آن مرحوم مشكل حل شد. مرحوم حاج ميرزا آقا در فراهان ملك و آب و زراعت و باغ داشت و ظاهرازندگى او از اين راه اداره مى شد و از اين رو وشايد حتى زمانهايى كه از هنر نقاشى خود استفاده نمى كرد نياز به اشتغال به شغلى ديگر نداشت و با فراغت به عبادت ومطالعه و انجام كارهاى خير مى پرداخت و چون از حسن و زيبايى خط نيزبرخوردار بود احيانا به استنساخ كتاب و يارساله مورد علاقه خود مى پرداخت نمونه هايى از اين آثار مخطوط ايشان در كتابخانه آية الله العظمى اراكى محفوظاست كه به معرفى آن مى پردازيم و ضمنا عكس برخى از قسمتهاى اين رساله ها را درپايان همين كتاب خواهيد ديد. 1- مجمع المعارف و مخزن العوارف; كتابى است پيرامون مرگ و مراحل پس از آن به زبان فارسى در دوازده بخش (عين)از تاليفات ملامحمد شفيع بن محمدصالح كه تاليفى ديگر نيز به نام مفتاح الجنان دارد. عين اول در مواعظ. عين دوم در شدت سكرات موت و اهوال قبر و احوال عالم برزخ تاهنگام محشر. عين سوم در ذكر اعمالى كه موجب آسانى قبض روح و شدائد قبر مى شود. عين چهارم در مجملى از وقايع و فتنه هايى كه پيش از نفخه ثانيه و حشرخلائق در اين عالم ظاهر مى شود. عين پنجم در ذكر اولين عقبه قيامت و هول خروج خلايق به آن صحراى پروحشت و اشاره به نجات از آن عقبه. عين ششم در بيان عقبه دوم و سوم و جمع كردن مردم از اطراف عالم به محشر و حال تباه گنهكاران. عين هفتم در ذكر اعمالى كه توفيق آنها در دنيا موجب ايمنى از فزع اكبرو نجات از عقبات مى گردد. عين هشتم در تفصيل موقف حساب و سؤالهاى ده گانه. عين نهم درباره نامه هاى اعمال... . عين دهم در بيان معنى ميزان و مواقف دوازده گانه آن. عين يازدهم پيرامون صراط و مواقف هفتگانه آن و يادآورى اعمالى كه موجب خلاص از اهوال اين عقبات مى شود. عين دوازدهم در ذكر طيبات اهل نعيم و نفخه اى از عقوبات اهل جحيم. اين كتاب را در سيصد و هفتاد صفحه رقعى با خط نسخ و نستعليق زيبا و بسيار تميز در تاريخ 1306هجرى قمرى (ششسال پيش از تولد آيه الله العظمى اراكى) استنساخ نموده و در پايان مى نويسد: تمام شد رساله شريفه در شب شنبه بيست و نهم شهر جمادى الثانيه سنه هزار و سيصد و شش از هجرت نبوى صلى اللهعليه وآله على يدالعبدالجانى الفقيرالمحتاج الى رحمة الله الجبارالكبير احمدبن فتح الله غفرالله لهما وسترالله عيوبهماهنگامى كه دربلده سلطان آباد مقيم بود و گاهگاهى از فيض حضور جناب مستطاب مستغنى الالقاب آخوندملامحمدابراهيم (3) زادالله فضله و عمره و توفيقاته مستفيض و محظوظ مى شد و اين نسخه شريفه را محض هدايت جمعىغافلان و گم گشتگان وادى حيرت به لسان خوش با اثرى تلاوت مى فرمودند كه اين عبد خاطى جانى از تاثير نفسمسيحادمش با عدم مجال كه روزها را از تسويد اين نسخه شريفه معذور بود به نوشتن در شبها اقدام نمود و الحمدلله والمنة كه توفيق اتمام آن حاصل شد. اكنون از مطالعه كنندگان اين رساله شريفه خواهش مى نمايم كه اول باعث و بانى اين نسخه شريفه را و ثانى كاتب سراپاتقصير را به دعاى خيرياد فرمايند. تا كه دستت مى رسد كارى بكنپيش از آن كز تو نيايد هيچ كاربه فرزندان خود وصيت مى كنم اين كتاب مستطاب را به دست هر نا اهلى ندهيد هركس از مؤمنين و اهل صلاح كهرغبت در مطالعه آن نمايند حق منع نداريدو خودتان هم اگر رضايت و خوشنودى مرا منظور داريد از خواندن اين رسالهشريفه كوتاهى نمى كنيد كه خير دنيا و آخرت را درك خواهيد كرد اى فرزندان، مكرر شمارا در نشست و برخواست باجهال و گمراهان منع كردم و گفتم:
همنشين تو از تو به بايد
تا ترا عقل و دانش افزايد
تا ترا عقل و دانش افزايد
تا ترا عقل و دانش افزايد
على را قدر پيغمبر شناسد
كه هر كس خويش را بهتر شناسد
كه هر كس خويش را بهتر شناسد
كه هر كس خويش را بهتر شناسد
و بالاخره اين بزرگوار در سال 1354ه .ق در سن حدود صد سالگى از دنيا رحلت و به دار باقى شتافت و در قم درقبرستان نو (قبرستان حاج شيخ عبدالكريم) دربقعه مرحوم حاج ملاجواد صافى گلپايگانى (والدماجد آية الله حاج شيخلطف الله صافى و آية الله حاج آقا على صافى) به خاك سپرده شد رحمة الله عليه و مغفرته و رضوانه.