6- علماى قم قبل از ورود آية الله العظمى حائرى
1- آية الله حاج ميرزامحمد ارباب از اجله علما و محدثان و حكما و متكلمان بوددر آغاز جوانى به طهران رفت و از اساتيدآنجا استفاده كرد و سپس به عتبات عاليات هجرت و از محضر درس ميرزامحمدحسن شيرازى و ميرزاحبيب الله رشتى وملامحمدكاظم خراسانى و حاج ميرزاحسين نورى بهره برد و سپس به قم مراجعت و به تدريس و تحقيق و تاليف و انجامامور شرعى پرداخت و رياستى عامه و شهرتى تامه پيدا كرد.شاگردان او:
1- آية الله حاج ميرزامحمد فيض قمى. 2- آية الله حاج ميرزامحمد كبير قمى. 3- آية الله حاج شيخ حسن نويسى. 4- آية الله حاج شيخ ابوالحسن فقهى. 5- آية الله حاج شيخ احمد فقيهى. 6- آية الله حاج شيخ محمدصادق فقيهى. 7- آية الله حاج ميرزاعلى محمد باغ پنبه اى. 8- آية الله حاج سيدمحمدصادق طاهرى. 9- آية الله حاج ميرزامحمدتقى اشراقى. (فرزند ايشان) 10- آية الله حاج ميرزامحمدباقر معروف به ربانى. (فرزند ديگر ايشان) 11- خاتم المحدثين حاج شيخ عباس قمى.تاليفات و آثار او:
1- الاربعين الحسينيه دو بار چاپ شده است. 2- شرح كتاب بيان شهيد اول. 3- شرح قصيده عينيه سيداسماعيل حميرى. 4- حواشى بر جواهرالكلام فقه. 5- رساله در رد فرقه ضاله بابيه. 6- تصحيح بحارالانوار چاپ كمپانى با همكارى چند نفر از علماى بزرگ. 7- تصحيح غيبت نعمانى چاپ سنگى. 8- تصحيح اثبات الوصية چاپ سنگى. 9- حواشى بر بسيارى از كتابهاى علمى حوزوى. 10- ديوان اشعار. در سال 1341 يك سال بعد از هجرت حاج شيخ عبدالكريم به قم و تاسيس حوزه قم به رحمت خدا پيوست و در قبرستانشيخان به خاك سپرده شد(رحمة الله عليه). (1) 2- آية الله حاج ميرزامحمد فيض در سال 1293 در قم متولد و پس ازفراگيرى ادبيات از آقا شيخ محمدحسين علامه (2) وخواندن سطوح نزد مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب و حاج آقا احمد طباطبائى (3) و حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمى،به تهران عزيمت و از درس اصول ميرزا محمدحسن آشتيانى صاحب حاشيه رسائل،و نيز از درس فلسفه ميرزا محمودقمى و آقا شيخ على نورى و درس كلام شيخ على رشتى استفاده كرد. (4) آنگاه در سال 1317 به نجف مشرف و در آنجا از درس صاحب عروة الوثقى و صاحب كفاية الاصول و شريعت اصفهانى و حاجميرزاحسين نورى بهره بردو سپس به سامرا رفت و از شمار تلامذه خوب ميرزامحمدتقى شيرازى قرار گرفت در سال1333 به قم بازگشت و به تدريس و انجام امور شرعى پرداخت و شاگردان زيادى تربيت كرد. تاليفات او: 1- كتاب الفيض در عدم تنجس آب قليل به ملاقات نجاست و عدم تنجيس متنجس. 2- شرح منظومه بحرالعلوم در فقه. 3- حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى. 4- حاشيه بر كفايه آخوند خراسانى. 5- مناسك حج. 6- حاشيه وسيلة النجاة. 7- ذخيرة العباد (رساله عمليه). 8- حاشيه عروة الوثقى. 9- تفسير قرآن مجيد(؟) 10- نوشته هاى ديگر. در سال 1370 به رحمت الهى واصل و در ايوان صحن كوچك حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد. (5)و ملامحمدجواد قمى (7) ودر نجف از محضر آيات عظام: حاج ميرزاحسين حاج ميرزاخليل طهرانى، حاج آقا رضا همدانى صاحب مصباح الفقيه،آخوند ملامحمدكاظم خراسانى و سيدمحمدكاظم يزدى و در تهران از محضرميرزامحمدحسن آشتيانى صاحب حاشيهرسائل استفاده كرد و سپس به زادگاه خود بازگشت و به تدريس و تحقيق و تصنيف پرداخت و حوزه درسش محل استفادهفضلا و مجمع افاضل بود. تاليفات او: 1- كتابى در اصول فقه چاپ نشده. 2- رساله عمليه چاپ نشده. (8) وى در سال 1353 چشم از جهان بست و در حرم حضرت معصومه عليها السلام نزديك قبر مرحوم حاج شيخ عبدالكريمحائرى به خاك سپرده شد. از آية الله فكور يزدى (9) در مورد تواضع ايشان نقل شده كه فرمودند: در اوايل كه از يزد براى تحصيل به قم آمده بودم وخيلى كوچك بودم و معمم نشده بودم روزى در مسجد امام حسن عسكرى پولى از دستم افتاد، دنبال آن مى گشتم كهپيداكنم پيرمرد اهل علمى آنجا بود پرسيد چه گم كرده اى عرض كردم پولم گم شده است ايشان هم به گشتن روى زمينبراى پيدا كردن پول من مشغول شد من ايشان راآن موقع نشناختم بعد شناختم. آقاى فكور فرموده اند: ببينيد گذشتگان ما چقدر تارك هواى نفس بودند. مرحوم آية الله حاج سيدمصطفى خوانسارى (10) نقل كردند كه روزى شخصى ازثروتمندها مقدارى برگه هلو يا زردآلو يا ازاين قبيل چيزها به رسم هديه براى آقاشيخ ابوالقاسم قمى آورد آقا هديه را قبول كرد اما مصرف نكرد و به اهل خانهندادبلكه در گنجه اى كه در اطاق خودش بود پنهان كرد. چند روزى گذشت همان شخص كه هديه آورده بود آمد و درمورد اختلاف خود با ديگرى استفتايى كه نوشته بود خدمت آقا داد كه پاسخ آن را دريافت كند. آقا اول برخاست و برگه ها را از گنجه آورد و گذاشت در مقابل صاحب نامه و فرمود اين برگه ها خدمتتان باشد و آنگاه مندر مورد اختلاف شما با شخصى كه بااو اختلاف داريد حكم مى كنم و فتوا مى دهم. آرى تقوا و خداپرستى و مراقبت از خويش و اعمال و كردار خويش در عمق جان اين عزيزان ريشه داشت و به راستى مروجدين و مبلغ احكام الهى و براى ديگران سرمشق بودند. با اينكه ايشان موقعيت علمى خوبى داشت، اما در برابر مرحوم آية الله العظمى حائرى تواضع مى كرد و از ايشان ترويجمى نمود مثلا نقل شده كه درمجلسى كه آقاى حائرى هم نبود و اعظ در منبر نام ايشان را به عنوان حضرت آية الله برد فورامرحوم حاج شيخ ابوالقاسم رو كرد به منبرى و فرمود «آية الله » آقاى حاج شيخ عبدالكريم است و ديگر به من آية اللهنگوييد. خيلى مراقب خود بود. نقل شده كه توليت آن زمان گاهى براى برخى از علمايك مقدار انار مى فرستاد از جمله براىايشان فرستاد كه نپذيرفت و شايد اين كارخوشايند توليت هم نبود اما ايشان اين قبيل چيزها را رد مى كرد كه مبادا درمعرض كار خلاف قرار گيرد. مثلا قباله هاى آن روزها بايد به مهر علما مى رسيد. نقل شده كه يك قباله اى راكه در ارتباط با همان توليت بود نزد ايشانبردند كه امضا كند و هنگامى كه قباله راآورده بودند ايشان مشغول غذا خوردن بود، غذا نان جو و دوغ بود، ايشان قبالهراملاحظه كرد متوجه شد اشكالى دارد به آن شخصى كه قباله را آورده بود فرمود: مابه اين نان و دوغ ساخته ايم كه اينگونه قباله ها را امضا نكنيم. باز نقل شده كه ايشان از پياز فروشى پياز مى خريدند و مشغول سوا كردن و ريختن پياز در ظرف خود بودند كه يكى ازخانهاى قم كه با ايشان آشنا بود سواراسب از آنجا مى گذشت وقتى ديد خود آقا مشغول پياز سوا كردن است از اسب پيادهشد عرض كرد اجازه دهيد من اين كار را انجام دهم ايشان فرمودند خودم انجام مى دهم واين جمله را هم اضافه كردند:«هرچه دم كلفت تر باشد بدتراست!» (11) 4- آية الله آقا شيخ ابوالقاسم بن محمدكريم معروف به آقا شيخ ابوالقاسم صغير يا كوچك. در نجف اشرف تحصيل كردهبود و در محله سلطان محمد شريف قم (12) سكنى داشت و از مدرسين و ائمه جماعت قم به شمار مى آمد كه درزمان مرحوم حاج شيخ عبدالكريم از دنيا رفت. به ايشان در مقابل آقا شيخ ابوالقاسم كبير، صغير گفته مى شده است.